همشهری آنلاین / حوادث: از یک سو خبر مرگ میدهد و از سوی دیگر نوید زندگی. او باید خانواده ای را که در سخت ترین شرایط قرار دارد و عزیزش را از دست داده برای اهدای اعضای بدنش راضی کند. در دلش غوغایی برپا است و نمیداند که با خانواده بیمار مرگ مغزی همدل شود و مویه کند یا به شوق زندگی بخشیدن به دریافت کننده های اعضای اهدایی خوشحال باشد. این ماجرای یک هماهنگ کننده اعضای پیوندی است که باید در سخت ترین شرایط رضایت خانواده بیمار مرگ مغزی را جلب کند. حسین کرمی، هماهنگ کننده پیوند اعضای بیمارستان امام خمینی تاکنون از خانواده ۲۰۰ بیمار مرگ مغزی برای اهدای اعضای بدن آنها به بیماران نیازمند رضایت گرفته است. او در گفتگویی با همشهری از مراحل تشخیص مرگ مغزی، جلب رضایت اولیای دم و پیوند اعضا میگوید. آنطور که او توضیح میدهد جلب رضایت کاری دشوار است و فرد هماهنگ کننده گاهی ممکن است از سوی خانواده بیمار مورد ضرب و شتم قرار گیرد.
چطور شد که وارد بخش پیوند اعضا شدید؟
من کارشناس پرستاری، کارشناسی ارشد مدیریت پرستاری و فارغ التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم. ۲۲ سال سابقه کار دارم و سوپروایزر آموزشی بیمارستان امام خمینی هستم. سال ۸۶ بود که مسئول واحد پیوند اعضای بیمارستان امام خمینی به من پیشنها داد تا با توجه به سوابقی که داشتم وارد تیم پیوند اعضا شوم و من هم با همه وجود قبول کردم و در این سالها چون به این کار علاقه داشتم کارم را ادامه دادم و در این مدت در بخش های مختلف مثل گرفتن رضایت، نگهداری اعضای پیوندی، انتقال بیمار یا اعضای پیوندی و ... فعال بودم و در حال حاضر هماهنگ کننده پیوند اعضا هستم و وظیفه گفتگو با خانواده بیمار مرگ مغزی و جلب رضایت آنها برای اهدای عضو را برعهده دارم.
برای اینکه فردی در تیم فراهم آوری اعضای پیوندی قرار بگیرد و بتواند با خانواده بیمار مرگ مغزی برای گرفتن رضایت گفتگو کند آیا باید دوره خاصی را طی کرده باشد؟
بله ما در دوره های خاصی شرکت کردیم و این دوره ها به صورت دوره ای ادامه دارد و آخرین شیوه ها در این کار در این دوره ها به هماهنگ کننده ها آموزش داده می شود.
کلیدی ترین نکته در جلب رضایت اولیای دم بیمار مرگ مغزی چیست؟
صرف نظر از بخش های تخصصی و پزشکی در این کار بخش روانی ماجرا از اهمیت خاصی برخوردار است. در دورههای آموزشی درباره این نکات آموزش های تخصصی ارائه می شود. یکی از این آموزشها موضوع زبان بدن است که مثلا آموزش داده می شود که با خانواده فردی که دچار مرگ مغزی شده چطور صحبت کنیم و اصلا چطور تشخیص دهیم که آنها آماده شنیدن حرفهای مان هستند یا نه. آنها معمولا در شرایط اضطراب و در مرحله سوگ قرار دارند و با توجه به آموخته ها و تجربیات مان باید با هر کدام از این خانواده ها با توجه به شرایط خاصی که دارند صحبت کنیم. ما معمولا شرایط را بازگو می کنیم. ممکن است در ذهن بعضی از آنها اینطور باشد که ما می خواهیم با زور و اجبار و فشار از آنها رضایت بگیریم؛ اما اینطور نیست. ما فقط شرایط را برای آنها توضیح میدهیم و درباره تفاوت مرگ مغزی و کما صحبت میکنیم. این نکته را یادآوری می کنیم که کما قابل بازگشت است اما بیماری که دچار مرگ مغزی شود هیچ شانسی برای بازگشت به زندگی ندارد و در دنیا یک مورد هم وجود ندارد که فردی بعد از مرگ مغزی به زندگی برگشته باشد.
بعد از اطمینان از مرگ مغزی بیمار چطور با خانواده او وارد گفتگو میشوید؟
بعد از آنکه برای مان مسجل شد که بیمار دچار مرگ مغزی شده است در بیمارستان جای مناسبی برای گفتگو با اولیای دم بیمار پیدا می کنیم. سعی می کنیم در محیطی آرام با آنها صحبت کنیم و اتفاقی را که افتاده توضیح دهیم. به تدریج توضیح می دهیم که همه معاینه ها مرگ مغزی را نشان می دهد و نمی شود برای بازگشت بیمار به زندگی کاری کرد.
معمولا واکنش خانواده ها به درخواست برای موافقت با اهدای اعضای بدن عزیزشان چیست؟
با توجه به شرایط سختی که آنها دارند در آن لحظه سوگواری و بی قراری می کنند. اما با توجه به واقعیتی که در برابرشان قرار گرفته به تدریج قبول میکنند که اعضای بدن عزیزشان را اهدا کنند. البته گاهی ممکن است که عصبانی شوند، پرخاشگری کنند یا حتی با هماهنگ کننده اعضا درگیری فیزیکی پیدا کنند. اما ما با توجه به آموزش هایی که دیده ایم تلاش می کنیم آنها را آرام کنیم.
چطور خانواده ها را از مرگ مغزی بیمار مطمئن می کنید؟
ما قبل از اینکه بخواهیم ماجرای مرگ مغزی را به خانواده بیمار اعلام کنیم معاینات دقیقی انجام می دهیم و بعد از اینکه معلوم شد مغز بیمار هیچ واکنشی نشان نمی دهد با آنها وارد گفتگو می شویم. روال کار توضیح داده می شود و اینطور نیست که بعد از رضایت آنها فورا بیمار به اتاق عمل منتقل و اعضای بدنش جداسازی شود. هموطنان مان باید بدانند که بعد از انجام کارهای مقدماتی تیم تخصصی ۵ نفره شامل: پزشک جراح مغز و اعصاب، داخلی مغز، داخلی، بیهوشی و پزشک قانونی یک به یک بیمار را معاینه میکنند و بعد از اینکه هر ۵ نفر مرگ مغزی را تایید کردند مراحل بعد انجام می شود و حتی اگر کوچکترین تردیدی در این باره وجود داشته باشد کار انجام نخواهد شد.
در این سالها در حوزه اهدای عضو توانسته اید از خانواده چند بیمار مرگ مغزی برای اهدای اعضای بدن رضایت بگیرید؟
چیزی در حدود ۲۰۰ مورد رضایت گرفته ام.
مسن ترین و کم سن ترین بیمار مرگ مغزی که شما در جلب رضایت از خانواده اش حضور داشتید چند ساله بوده است؟
در این سالها مسن ترین فردی که من برای اهدای اعضای بدنش با خانواده او صحبت کرده ام فردی ۶۵ ساله و کوچکترین بیمار کودکی ۲ ساله بود که همه ارگان های حیاتی اش شامل قلب و کلیه ها به بیماران نیازمند اهدا شد.
عجیب ترین مورد اهدای عضوی که به یاد دارید چه موردی است؟
همه موارد مرگ مغزی به نوع خود عجیب هستند و هر کدام از بیماران مرگ مغزی ماجرای خاص خودشان را دارند. مدتی قبل خانواده ای پسر ۱۴ ساله شان را که دچار مشکل مغزی بود برای درمان به تهران آورده بودند اما او بعد از ۲ روز دچار مرگ مغزی شد. ماجرا از این قرار بود که والدین این نوجوان قصد نداشتند که او را به تهران بیاورند اما او خودش اصرار کرده بود که به تهران بیاید و پزشک معالجش را ببیند. انگار که به نوعی به او الهام شده بود که باید این کار انجام شود. او در درمان دچار خونریزی و مرگ مغزی شده بود که خانواده اش با اهدای عضو موافقت کردند و چون او در تهران بود کار جداسازی و اهدای اعضا راحت تر انجام شد.
همه موارد اهدای عضو معمولا تلخ هستند اما تلخ ترین تجربه شما در این حوزه چه موردی است؟
من در این سالها به این باور رسیده ام که در این کار باید قوی باشم و در موقعیت های احساسی به خصوص در موضوع اهدای عضو قوی باشم. من تا همین چند وقت قبل هیچ وقت هنگام رضایت گرفتن یا اعلام خبر مرگ مغزی به خانواده ها گریه نکرده بودم اما مدتی قبل مرگ مغزی دختری ۱۶ ساله که نوازنده بود و وداع مادرش از او اشکم را درآورد. این دختر هنرمند در یک تصادف دچار مرگ مغزی شده بود که با رضایت خانواده اش اعضای بدن او به چندین بیمار نیازمند اهدا شد و هنگام خداحافطی مادرش از او صحنه تلخی به وجود آمد که من و همکارانم نتوانستیم خودمان را کنترل کنیم و همگی گریه می کردیم.
آیا موردی وجود داشته که خانواده بیمار مرگ مغزی از رضایتی که داده اند پشیمان شوند؟
چند مورد پیش آمده که بعضی خانواده ها بعد از اعلام رضایت ار تصمیم شان منصرف شده و رضایت شان را پس گرفته اند. رضایت نامه یک سند قانونی است که از سوی وزارت بهداشت تنظیم شده اما خانواده ها تا آخرین لحظه این امکان را دارند که از تصمیم شان برگردند.
شما مدام با صحنه های تلخ مواجه می شوید. برای اینکه خودتان در این شرایط سخت دچار آسیب نشوید چه می کنید؟
موقعیتی که ما در آن قرار می گیریم سخت است اما من تلاش می کنم روی خودم کار کنم که از لحاظ روحی آسیب نبینم. وقتی که زاویه نگاه تغییر کند تا حدودی شرایط عوض می شود. من از این زاویه به ماجرای اهدای عضو نگاه می کنم که بیماران زیادی روی تخت بیمارستان شرایط وخیمی دارند و چشم به راه هستند تا اعضای اهدایی به آنها پیوند زده شود و بتوانند به زندگی ادامه دهند و یک خیر حاضر می شود اعضای بدن عزیزترین فرد زندگی اش را که دچار مرگ مغزی شده و دیگر به زندگی برنمی گردد به او اهدا کند.
و اما حرف پایانی.
از مردم خوب کشورم می خواهم که از این زاویه به ماجرای اهدای عضو نگاه کنند که بیماران زیادی نیازمند اعضای پیوندی هستند و اهدای اعضای بدن فردی که دچار مرگ مغزی شده و به زندگی برنمی گردد می تواند جان آنها را نجات دهد. به مردم اطمینان می دهم در صورتی که کوچکترین شانسی برای بازگشت به زندگی بیمار مرگ مغزی وجود داشته باشد اهدای عضو انجام نمی شود. مدتی قبل ما برای بررسی یک مورد بیمار مرگ مغزی مسافتی حدود ۵۰۰ کیلومتر را طی کردیم و به یکی از شهرستانها رفتیم اما درآنجا با انجام معاینه های دقیق یک رفلکس مغزی از بیمار دریافت کردیم و به همین دلیل پیوند انجام نشد و ما به تهران برگشتیم.