به تازگی از کتاب جدیدش به نام «رویارویی خورشید و ماه» رونمایی شد. ۹۲ سال سن دارد و تنها دوست زنده جلال‌آل‌احمد است. با دستغیب درباره آیین نوروز گفت‌وگو کردیم.

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: عبدالعلی دستغیب، منتقد و مترجم فلسفه می‌گوید: «در دوران جدید ابزار تکنولوژی وارد ایران شده اما درک و دریافت دنیای مدرن خیر. جوانان امروز نه تصویر و تصوّر درستی از غرب دارند و تاریخ چهار هزار ساله کشورشان را می‌شناسند. ایام نوروز فرصت خوبی است تا جوانان نگاهی به چند کتاب از نویسندگانی که نام می‌برم بیندازند و تاریخ ایران را بهتر بشناسند. کتاب خوب هنوز هم چاپ می‌شود اما فقط تیراژش محدود شده است.»

توصیه می‌کنید که مخاطبان در نوروز چه کتابی بخوانند؟

ابتدا اجازه می‌خواهم که نکته‌ای را بازگویم: در حال حاضر کتاب عمومیت خودش را از دست داده. با پیدایش گوشی‌های هوشمند و دستگاه‌های خبری جدید و برخط، کتاب دیگر آن اهمیتی که در دنیای قدیم داشت، ندارد. البته هنوز در کشور ما به عنوان یک وسیله ارتباطی و البته در سطح محدود تأثیرگذار است. در موسسه‌های فرهنگی هم برای عمومیت دادن به خواندن کتاب، چاره‌جویی نمی‌کنند. یعنی اگر هم مطالبی در این باره، یعنی مطالعه کتاب ارائه دهند، چیزی در مقام نصیحت تلقی می‌شود. پس طبعاً تأثیر عمده ندارد. این یکی از عیوب جامعه ماست که خواندن به ندرت اتفاق می‌افتد.

چرا؟

چون جامعه ما هنوز به خواندن و مطالعه کردن عادت نکرده. مثلاً می‌گویند در هر شبانه روز چیزی حدود ۳۲ دقیقه مطالعه انجام می‌شود که این مطالعه البته شامل کتاب‌های صوتی هم می‌شود. با پیدایش موبایل و وسایل مدرن سطح خواندن کتاب پایین آمده. ما در دهه ۴۰ یا ۲۰ وقتی می‌خواستیم اوقات فراغت خود را بگذرانیم یا تحقیق کنیم، به کتاب مراجعه می‌کردیم. کتاب در دوره جدید یعنی از مشروطه به بعد اهمیت یافت. به طوری که بسیاری از زمامداران، یعنی کسانی که نخست‌وزیر می‌شدند یا مقام‌های مهم به دست می‌آورند، خودشان ادیب بودند. مثلاً محمدعلی فروغی خودش ادیب و صاحب کتاب بود. او کتاب «سیر حکمت در اروپا» را نوشت. اما به تدریج همین‌طور که تمدن جدید بیشتر وارد ایران و جامعه ما بیشتر تکنولوژیک شد، نه فقط عادت کتاب خواندن و روزنامه خواندن کمرنگ شد، بلکه بحث و گفت‌وگو درباره کتاب و روزنامه‌ها هم رنگ باخت. به طوری که الآن به ندرت با کسانی برخورد می‌کنید که مثل دهه ۴۰ بتوان با او بحث کرد. مثلاً ما در دهه ۴۰ در کافه فیروز و کافه سلمان و هتل مرمر جمع می‌شدیم و درباره اشعار فروغ فرخزاد و درباره کسانی مانند سهراب سپهری صحبت می‌کردیم.

آیا این کافه‌نشینی‌ها در نوروز هم ادامه داشت؟

بله. مثلاً یادم است یک نوروز وقتی کتاب «شوهر آهو خانم» نوشته علی محمد افغانی منتشر شده بود، به بحث درباره این کتاب پرداختیم. حتی چند تن از شاعران و نویسندگان جدید از من که کتاب را خوانده بودم، می‌پرسیدند که کتاب افغانی چه می‌گوید و دارای چه درجه اهمیتی است. همین‌طور «بامداد خمار» مورد بحث محافل روشنفکری قرار گرفت. در آن تاریخ و در نوروز آن سال‌ها دور هم جمع می‌شدیم و درباره اشعار شاملو و نیما به گفت‌وگو می‌پرداختیم.

تفاوتش با امروز چه بود؟

وقتی با جوانان امروز درباره فلسفه غربی و حتی مدرنیته صحبت می‌کنید، حتی به این حرف‌ها گوش هم نمی‌دهند. یعنی نمی‌توانیم با آنها ارتباط بر قرار کنیم. به کتاب‌هایی که درباره مولوی و حافظ نوشته شده مراجعه کنید، در خواهید یافت که این نویسندگان خودشان چقدر از موضوع پرت‌اند. مثلاً داریوش شایگان اصلاً ادبیات فارسی را درست نخوانده و هضم نکرده. او درباره حافظ و مولوی بی‌محابا بحث می‌کند. جوانانی هم که آثار او را مطالعه می‌کنند، مثلاً اگر در اشعار حافظ بحث می‌شود و با «کوه قاف» مواجه شود، فکر می‌کند که باید دوربین بردارند و بروند کوه قاف را پیدا کند. این در حالی است که هنوز مدرنیته هم کاملاً جا نیفتاده است. آن تمدن جدید، ابزار و وسایلش به کشور ما آمده اما خودش و درکش نیامده. بنابراین حافظه عمومی خیلی ضعیف شده. حتی من اعتقاد دارم که درباره انقلاب مشروطه و سقوط صفویه، نسل جوان هیچ نمی‌داند. پس به نظرم بهترین شیوه که آنها را با مطالعه آشتی داد این است که در ایام نوروز برای نسل جوان برنامه‌هایی تدارک ببینیم تا نوروز امسال، تاریخ ایران و رسوم ایرانی را به زبانی سلیس و روان و نه با فخر فروشی بلکه به شکل واقعی، به صورت پادکست، سخنرانی یا فیلم ببینند و بشنوند. شاید اگر چنین اتفاقی بیفتد، نسل جوان با گذشته تاریخی خودش آشنا شود. البته راه‌های دیگری برای ارائه و اشاعه کتابخوانی و روزنامه‌خوانی هم وجود دارد. من به مدیران مسئول برخی روزنامه‌ها هم گفته‌ام که آنچه در روزنامه‌تان منتشر می‌کنید، ۲۴ ساعت قبلش در فضای مجازی موجود است.

پس چه کار باید کرد که کتاب و روزنامه دوباره به متن زندگی مردم بازگردد؟

باید بررسی کرد که جوانان و افراد جامعه چه می‌خواهند. تا به حال چه کتاب‌هایی خوانده‌اند و در چه زمینه‌هایی مطالعاتی پیشینه دارند. به طور کلی ما جوانان را رها کرده‌ایم. هیچ وسیله‌ای که آنها را به حافظ، فردوسی و کسانی مثل تالوستوی و جیمز جویس و غیره آشنا کنیم، نداریم. یعنی نسل جوان ذهنیتی خالی دارد. نه غرب را را درست می‌شناسد و نه مدرنیته را دریافته. در این دایره هم به گمانم افرادی مقصرند که زمینه را چنین فراهم کردند. افرادی مانند احمد فردید، داریوش شایگان، علی شریعتی و جلال احمد و بابک احمدی. این اشخاص بدون اینکه تاریخ ایران را بخوانند و شعر فارسی و فلسفه غرب را بفهمند، مثلاً کتابی چاپ می‌کنند مثل «آسیا دربرابر غرب». اینکه یک مشت اباطیل سر هم می‌کنند. مثلاً داریوش شایگان آدمی بسیار بی‌سواد است. کسی که به فرانسه رفته باشد و زبان فرانسه یاد گرفته باشد به سادگی می تواند سرقت ادبی کند. مثلاً کتاب «افسون‌زدگی جدید» از یک نویسنده آلمانی به سرقت رفته است. او حرفی می‌زند که به قول صادق هدایت مرغ پخته لای پلو را هم به خنده می‌اندازد. او نوشته است که ما هیچ نویسنده‌ای که حدت، شدت و تیزی انتقاد قلم سارتر را داشته باشد، نداریم. در همان کتاب می‌گوید در عوض غرب هم نمی‌تواند به کوه قاف برود! این افکار برای ملتی که ۴ الی ۵ هزار سال سابقه تاریخی دارد، بسیار خطرناک است. چنین نویسنده‌ای گذشته خودش را درست تفهیم نکرده و حافظ و مولوی را هم نمی‌شناسد.

من در کتابم درباره مولوی به این موضوع اشاره دارم که همه کسانی که درباره مولوی صحبت کرده‌اند مانند بدیع‌الزمان و همایی، بزرگ‌ترین هنرشان این است که آنچه خود مولوی گفته به نثر ساده‌تری بیان کرده‌اند. این در واقع می‌شود مولوی شناسی یا حافظ‌شناسی نیست. ما باید نقد ادبی بدانیم و کتاب مطالعه کنیم. باید بدانیم که فکر و اندیشه جوان چیست. جوانان ما در این برهه تاریخی باید مطالعه اجمالی درباره تاریخ ایران بکنند، و چه فرصتی بهتر از امروز. یکی از بهترین کتاب‌ها را درباره ایران «ژوزف آرتور کنت دو گوبینو» نوشته است. او ایران دوست بود و مطالب زیادی درباره ایران نوشته. کتاب دیگری که در این زمینه پیشنهاد می‌کنم «چگونه ایران عقب ماند و اروپا پیش رفت» است که در نوروز باید خواند. من به جوانان توصیه می‌کنم که کتاب خوب که اکنون هم چاپ می‌شود اما فقط تیراژ کمتری دارد، مطالعه کنند و مخصوصاً مشکلات درک و فهم خود را در فهم این متون از کسانی که کارآزموده‌ترند بشنوند. مانند روشنفکران این چند دهه نباشند که از روی کلمه‌ها می‌پرند. گویی این جماعت وقتی می‌گویند «تمدن مدرن» همه مساله حل شده است! جوان و روشنفکران باید مسایل را بشناسند و ببیند که عناصر موجود چیست. در سال جاری ما باید به ادبیات، کتاب و فلسفه بیشتر توجه کنیم.