همشهری آنلاین- سحر جعفریان: عدلهایی ۵۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم که با توجه به پوشاک متناسب با هر فصل بین ۷۰ تا بیش از ۲۰۰ جامه لیبل خورده از مارکهای معروف و نو (استوک) و یا لباسهای رنگ و رو رفته دست دوم (تاناکورا) را در خود جا دادهاند. استوک باشند یا تاناکورا، فرقی نمیکند؛ حتی فرقی نمیکند صاحب نخست آنها که بودهاند و کجا چه میکردهاند (!) در میکردهنددر هر حال همشان فشرده، پرس شده، از آب گذشتهاند و از راههای دور و دراز کشورهای اروپایی، ترکیه، دوبی، چین، بنگلادش و پاکستان رسیدهاند. آنقدر متراکم و چلانده که اغلبشان برای دوباره مشتریپسند شدن و نشستن بر تن هر یک از آنها که یا مارکپوشند یا تنگدست، نیاز به اتوکشی و بخار دارند. اتوکشی لباسهایی که بورس فروششان محدوده محله مولوی است؛ درست نزدیک کارگاههای تنگ و تاریکی که کارگران کنجشان پای دستگاههای قدیمی و سنتی اتوی بخار ایستادهاند تا تاناکوراهای نورسیده از مرزها را نونوار کنند.
قاچاقی که نیمهشب میرسد
عبدالجواد، افغان است و سن و سالی حدود ۳۰ دارد. ریزاندام و چالاک که قریب به ۳ سال از کارگریش در یکی از کارگاهها و مراکز اتوکشی لباسهای تاناکورا که اغلب در محله مولوی فعال و پرشمار هستند، میگذرد. کارگاهی که دالانِ دراز، پستوی کوچک، نشیمنِ هواگیر، ایوانِ نم و نا گرفته و رف و طاقچههای لِچ و لوچه شکستهاش خبر از روزگاری دیرین میدهد که اندر آنش، برو و بیا ساکنانی بهراه بوده. نیمههای شب گذشته، حوالی ساعت ۲ بامداد، طبق قرار قبلی، احمد یکی از رانندگان شوتیسوار، همان که همیشه بار از مهاباد میآورد، درِ قفل و زنجیر شده کارگاه را آرام و با ریتمی رمزینه، دقالباب کرد. عبدالجواد هم بیمعطلی در را گشود تا گونیهای عدل را بی سر و صدا داخل کشاند. همین که آخرین و چهارمین گونیِ ۱۰۰ کیلویی را نفس نفسزنان در کنج و کنارِ پستو که حالا مدتهاست کاربری انباری یافته، جاگیر کرد نمره تلفنِ همراه نبی (کارگر دیگر که او نیز همکشورش است) را گرفت و بعد از گپی مختصر، او را تاکید کرد تا طلیعه آفتاب بیاید برای اتوکشی چندصد لباس بهاره؛ از بلوز و پیراهن زنانه و مردانه گرفته تا شلوار و دامن بچگانه. لباسهایی که سفارشِ آقنادر است که اصلا بدقولی و تحویل دیرهنگامِ اجناسش را برنمیتابد.
بیشتر بخوانید:این هتل ها در نوروز میزبان خاص سالمندان بودند
اتوکشیدن کهنه ها
ساعت ۷ صبح، عبدالجواد با فشردن دکمهای و پر کردن مخزن آب ۲ دستگاه اتوی پرس صنعتی که از همه وَرَش به قِژقِژ افتاده، کار روزانه را شروع میکند. نبی هم تازه از راه رسیده که به یاد خانه و وطن، ترانه برگردم به هرات را پِلی میکند. ترانهای که شاتهای قهوه دوبل را در رگ و خونش جاگیر میکند و سرعت اتوکشی هر ۲ را آنطور که خوشایند آقنادر است، بالا میبرد. گره از بند گونی عدلی نخست که باز میکنند بوی نامطبوع و آشنای تاناکورا در محیط میدَوَد و غالب و فراگیر میشود. بویی که نبی هنوز به آن عادت نکرده و حین کار، با دستمالی نخی دهان و بینیاش را میپوشاند. قرار این است لباسها را یکی یکی بردارند و چند تکانِ محکم دهند تا اندکی از مچالگی درآیند. خبری از پارگی و ضایعاتی اگر نبود، روی بالشتکِ چرک و ناشورِ دستگاه اتو که گویی دورانِ آزگاریست آب و کف به خود ندیده، پهنشان میکنند و بعد دسته فلزی پرس را با قدرت، پایین میکشند. چند ثانیهای در آن وضعیت دسته پرس بخار را نگه میدارند تا چین و چروکها از با هم باز و قهر شوند.
عدلیهای ۲۰ میلیونی با سود ۱۰۰ میلیون تومانی!
گونی نخست، انباشته از ۱۳۰ تیشرت مختلف بود که اتوکشیشان به صلاه ظهر نرسیده، تمام شد. وقت نانِ چاشت، عبدالجواد فرصت گپ و گفتی کوتاه مییابد و درباره کارشان این چنین توضیح میدهد: «از قدیم اینجا بورس فروش و اتوکشی لباسهای تانا (تاناکورا) بوده و حالا هم وضع به همان منوال است. یک گشتی در کوچههای این محدوده از گذر امینالدوله تا کوچه مالفروشان بزنید چندتایی خانه کلنگی و سوله قدیمی خواهید دید که داخلشان کارگرانی پای دستگاههای اتوبخار ایستادهاند. تابستان اگر باشد گرما و بخار دستگاه، ناچارمان میکند به نیملا باز گذاشتن درِ کارگاه برای جریان هوای خنک که این چاره ناچار، دردسرهای خودش را دارد؛ چون یا رهگذران سرک میکشند و یا ناغافل سر و کله مفتشِ دولتی پیدا میشود. زمستان هم اگر باشد باید حواسمان را بدهیم پی گازگرفتگی و آتشسوزیهای احتمالی که تقریبا هر سال این حوالی رخ میدهد!» نبی هم بعد از فرو دادن لقمه آخرِ نانِ چاشتش، میگوید: «معمولا روزی ۵ هَزار لباس اتو و صاف میکنیم. از ۸ صبح تا هر وقت که عدلها خالی شوند. مُزدِ اتوی کاپشن ۳ هَزار، بادگیر ۲ هَزار و ۵۰۰، شلوار ۲ هَزار و بلوز هم هَزار تومان است. گنجایش هر عدل هم بسته به اینکه لباسهای داخلش سایز کوچک یا بزرگ باشد ۷۰ تا بیش از ۱۰۰ لباس است که میانگین قیمتشان هم هر عدل ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان است با سود هر عدل حدود ۱۰۰ میلیون تومان!» با پشت دست، دور دهانش را تمیز میکند و ادامه میدهد: «تصدیق کنم این میانگین قیمت عدلها با تعداد ضایعات آنها، میزان نونواری پوشاک و اینکه فصل خرید مانند ایام نزدیک نوروز باشد یا نه، بالا و پایین میکشد.»
لباس رونق بر تن بازار کهنه ها
عبدالجواد، سیر و سیراب میرود سراغِ عدل دوم. اما پیش از آن، باز مخزن آب دستگاه اتو را پر میکند. حین انجام این کار میگوید: «عجب است که کارمان هر روز زیاد میشود و تحول زمانه، مردم را به استوکپوشی انداخته. نشان به آن نشان که بوتیکداران بسیاری از عدلیهای استوک که مرجوعی نمایندگیهای فروش برندهای مشهور یا بازمانده از فصل فروش خود هستند، سفارش میدهند. عدلیهایی که اگر در دریا غرق و خیس نشوند یا در جاده دست مفتش نیفتند، مشتریهای فراوان دارند. پوشاک و لوازم استوک بسیار گرانتر از تاناست.» حالا نبی هم آمده سراغ کارش: «کار اتوکشی پوشاک که تمام میشود، سفارش دهنده و دلال (از تهران و باقی شهرها) میآید برای تحویل و تسویه حساب.» رختی را با دقت وارسی میکند و دوباره به سخن میآید: «سایت دیوار را ببینید تا مطمئن شوید چقدر سفارش خرید تنپوشهای مستعمل زیاد شده و به تبع آن، اتوکشیشان هم رونق گرفته.» کار آنها و دیگر کارگران محله مولوی که کسبشان اتوکشیست و با مشاهده عینی میتوان گفت تعدادشانبه بیش از ۲۰ نفر نمیرسد تا پاسی از هر شب ادامه دارد چرا که شوتیها هر ساعت، عدلیهای تازه از راه میرسانند.
بیشتر بخوانید: مشتریان لاکچری در مزونهای تاناکورا