همشهری آنلاین- سمیرا باباجانپور :اهالی روستای کن و بسیاری از روستاهای حاشیهای تهران کمتر به شهر میآمدند. اغلب نیازهای روزمره را در روستا مهیا میکردند و در مواردی خاص و یا برای فروش میوه و محصولات باغی و دامی راهی شهر یا همان مرکز پایتخت میشدند. به همین دلیل، مهمترین وسیله حملونقل همان چهارپا بوددر چنین دورانی، بنز سفیدرنگ حاج محمد یعقوبی که به حاج محمد بالونی معروف بود، باهیبت و شکوه خاصی وارد روستا شد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
این یعنی راه رفتوآمد به شهر هموارترو راحتتر شده و جوانترها بیشتر از روستا خارج میشدند. «علیرضا یعقوبی» نوه حاج محمد بالونی میگوید: «پدربزرگ هیچوقت حاضر نشد ماشینش را بفروشد. البته قبل از این بنز مینیبوس به روستا آمده بود، اما بنز سفید آلمانی ماشین خاصی بود که چشم اهالی به جمالش روشن شد. پدربزرگم جوانهای زیادی را با همین بنز به شهر میبرد. رفتوآمد اهالی به شهر باعث شد تا هم لهجه کنیها تغییر کند و هم امکانات شهری بیشتر وارد روستا شود.»
قصه پونکی ها و نخستین ماشین های کدخدا
روستای پونک هم جزء نخستین روستاهایی بود که مردمانش ماشیندار شدند. مرحوم «محمد فدایی» کدخدای پونک با خرید یک جیب نخستین ماشین را به روستا آورد. «احترام فدایی» دختر کدخدا میگوید: «پدر علاقه زیادی به ماشین داشت. اول جیب خرید و بعد فولکس را به روستا آورد و بعد هم شورلت معروفش که عاشقش بود.
آن روزها خرید ماشین هم هزینه زیادی داشت و هم گرفتن تصدیق رانندگی مشکل بود. در مسیر جاده روستای حصارک و طرشت اتوبوسی تردد میکرد که به «اتوبوس توکل» معروف بود. این اتوبوس اهالی این محدوده را به شهر میبرد، اما دیربهدیر میآمد برای همین پدرم مردم را هر جا که میدید سوار میکرد. بعدها پدرم ۲ مینیبوس خرید و این مینیبوسها مسافرهای روستاهای پونک را به باغ فیض، صادقیه، سهراه طرشت و بعد خیابان آزادی میبردند.»
دختر آخرین کدخدای محله پونک خاطره تلخی از ماشینهای آن روزگار دارد. او میگوید: «حاج محمدحسن پونکی که پدر مادرم بود در خیابان آزادی با ماشین تصادف و فوت میکند. او نخستین پونکی بود که در حادثه رانندگی درگذشت.»