واقعیت موضوع غیر از این نیست. این کنش و رفتار یکایک شهروندان است که به شهر، روح و هویت میدهند و بدین نحو، بستر آبادانی و توسعه شهر را فراهم میآورند. به تعبیری، شرایط عمومی شهر، برآیند رفتار ساکنان آن شهر است.
هماینک بسیاری از شهروندان نسبت به مسائل شهر و محیط زندگی خود دچار نوعی بیهویتی هستند و هیچ تعلق خاطری نسبت به آنچه در محیطشان میگذرد، ندارند.
نتایج یک تحقیقات علمی که به تازگی انجام شده، نشان میدهد میزان تعلق اجتماعی شهروندان نسبت به محیط زندگی خود ضعیف و احساس تعلق و یگانگی چشمگیری ندارند. با این توصیف میتوان چنین تلقی کرد که مردم به محیطی که در آن زندگی میکنند، کمتوجه هستند.
به نظر میرسد ریشه بروز چنین پدیدهای، ناشی از عدم آگاهی و یا کمدانی شهروندان به موضوعات شهری است. بسیاری از کسانی که امروزه در شهر زندگی میکنند، دانایی کمتری به مسائل شهری دارند. از این رو بروز معضلات و کاستیها، مقولهای عادی جلوه میکند.
اینکه هر کس در شهر زندگی میکند لاجرم از فرهنگ و عناصر شهرنشینی بهرهمند باشد، سخنی گزاف و بیهوده است. جامعهشناسان شهری و متخصصان فنی شهرسازی و معماری بر این باورند که میان شهرنشینی و شهرنشین تفاوت زیادی وجود دارد. شهرنشین، کسی است که به لحاظ جغرافیایی در یک قلمرو به نام شهر ساکن است و شهرنشینی یعنی اینکه شهروند دارای فرهنگ شهرنشینی شده باشد.
حقیقت ماجرا این است که امروزه اغلب کسانی در شهر زندگی میکنند که نسبت به فرهنگ شهرنشینی، کم بهرهاند و بیتردید هر فردی به عنوان یک شخصیت اجتماعی و یک شهروند، اگر میخواهد در شهر ساکن باشد، باید قواعد و ضوابط شهرنشینی را بداند. از سوی دیگر، تأکید بر این نکته ضرورت دارد که شهرهای ما نیز تناسبی با زندگی شهری ندارند.
پیکره شهرها به گونهای ساخته شدهاند که با هیچ اسلوب و اصول رفتار انسانی سازگاری ندارند و ناهمگناند. پس مشاهده رفتار انسان شهری در چنین شهر ناسازگار، مفهومی نادرست و با حد انتظار ما پرفاصله است.
بیشک برای داشتن شهری انسانی، وجود انسانهای شهری ضرورتی اجتنابناپذیر است.
مفاهیمی بلند همچون اخلاق، فرهنگ، آبادانی، توسعه، مشارکت... که باید در شهر انسانی متجلی شود، منوط و مشروط به برخورداری از انسان شهری است و در گستره انسان شهری و شهر انسانی است که شهروندان به محیط زندگی خود اهتمام میورزند و در ادامه آن آبادانی شهر محقق میشود.
به عبارت دیگر یک شهر بهرهمند از شهروندان فهیم مشارکت جو و پرسشگر به مراتب بهتر از شهری است که هیچکدام از این مؤلفهها را نداشته باشد اما سرد و بیروح روزگار بگذارند.