اگرچه قصه طعم شیرین حلوای شکری به دوران شاه‌عباس صفوی مربوط می‌شود ولی این جاسبی‌های بودند که کام تهرانی‌ها را با این حلوا شیرین کردند.

همشهری آنلاین - سمیرا باباجانپور: تهیه غذای مناسب برای سربازان از دغدغه‌های همیشگی شاه‌عباس بود و برای همین سراغ شیخ بهایی، حکیم و اندیشمند وقت، رفت و چاره‌جویی کرد. او بعد از کنکاش و تدبر در طعم‌ها و غذاها با ترکیب کنجد و شیره خرما طعامی آماده کرد که بسیار مورد قبول شاه قرار گرفت.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

اینکه چرا این حلوا به منطقه جاسب راه پیدا کرده ریشه در منطقه‌ای دارد که آن‌ها در آنجا زندگی می‌کردند؛ منطقه‌ای در محدوده قم و اصفهان که تاریخ دیرینه‌اش با جنگ و جدال گره خورده است. جاسب محلی بود برای استراحت لشکریان و خوردن این طعام در آن روزگار میان سپاهیان باب بود. در این بین جاسبی‌ها فرصت را مغتنم شمردند و دست در تهیه حلوای کنجدی بردند و در این کار متبحر شدند. سال‌های سال گذشت تا روزی که سید جلیل ناصری، از جاسبی‌های مقیم تهران، مغازه حلوافروشی کوچکش را در بازار پاچنار راه‌اندازی کرد و همین باعث شد تا تهرانی‌ها نشانی مغازه‌اش را دهان‌به‌هان نقل کنند و دست‌به‌دست نشان دهند.

شاه صاحب معروف به سید خندان عکس سمت راست و تصویر پسرش عکس سمت چپ

اگرچه با ورود شکر به تهران حاج مصیب درخشانی که از باکو به ایران آمده بود برای نخستین بار شکر را به حلوا اضافه کرد ولی حلواشکری جلیل ناصری و ترکیبش با کنجد به کام تهرانی‌ها بیشتر خوش‌ آمد و کار و بارش را رونق بخشید.

او به همراه سید محرم ناصری، شریکش، وسایل موردنیاز برای توسعه آن مغازه کوچک در بازار پاچنار را از خارج وارد تهران کرد. سید جلیل و بعدها سید جلال، پسرش، مدیریت کارخانه حلواشکری را بر عهده گرفتند و یکی از معروف‌ترین حلواشکری‌های کشور این‌گونه در تهران جان گرفت. جاسبی‌ها در صنعت غذا و خوراک خوش‌اقبال بودند و اکنون هم اکثرشان کارخانه و تولیدی مواد غذایی را مدیریت می‌کنند. این نکته را هم اضافه کنیم که بنیاد خیریه سید جلیل از خیریه‌های معروف و فعال تهران است.

نصرالله حدادی، تهران پژوه، از جاسبی معروف دیگری یاد می کند که در کنار حلوای شکری، با لبخند و مهربانی‌اش تهرانی‌ها را در قهوه‌خانه‌اش نمک‌گیر می‌کرد. او می‌گوید: سید جعفر شاه صاحب، معروف به سیدخندان، در جاسب متولد شد. او برای تحصیل دروس حوزوی به تهران آمد و در یکی از باغ‌های محدوده جاده قدیم شمیران ساکن شد.

سید جعفر که با دست‌های خودش در باغی در محدوده یادشده چاه آب حفر کرده بود، از چاه، آب گوارا و خنک را می‌کشید، در کوزه می‌ریخت و به استقبال مسافران خسته از راه می‌رفت. او در همان‌ جا قهوه‌خانه‌ای راه‌اندازی کرد. همه او را مردی کوتاه‌قامت با کلاه و شالی سبز به کمر و لبخندی مهربان به یاد دارند. هر کس می‌خواست نشانی قهوه‌خانه‌اش را بدهد می‌گفت: قهوه‌خانه سیدخندان! و این نام آن‌قدر شیرین و جذاب بود که برای همیشه در خاطر تهرانی‌ها ماند و آن محدوده نیز به سیدخندان شهره شد.»