همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: در روزگاری که تهران اینقدر وسیع نشده بود و شکل و شمایل روستایی داشت، مشکلات موجود چگونه حل می شد و مرجع رسیدگی مردم برای حل مشکلات کوچه و محله خود چه کسانی بودند؟
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
برای پاسخ این سوال سراغ یکی از تهرن پژوهان رفتیم. داریوش شهبازی، از اواسط دهه ۱۳۶۰ که مطالعه و تحقیق در زندگی میرزا تقیخان امیرکبیر و تالیف کتاب تاریخ سکه را پایان رسانده است. او در حال تکمیل تالیف و تدوین مجموعهای بیست جلدی با نام «فرهنگ تاریخ تهران» است. این تهران پژوه معتقد است برای یافتن پاسخ این سوال باید با تاریخچه و هویت محلههای تهران آشنا بود. او می گوید: «تهران تا زمانی که حصار صفوی را تخریب نکرده بودند و فقط ۴/ ۴ کیلومتر مربع مساحت داشت، محدود به ۴ محله بود( البته به غیر از ارگ تهران که از این تقسیمات جدا بود). هر محله هم یک کدخدا داشت که مورد اعتماد و وثوق مردم بود و توسط خود مردم انتخاب میشد. اگر قنات محله، کم آب میشد، مردم دور هم می نشستند و ست به دست هم میدادند تا برای مشکل کم آبی فکر و چاره ای بکنند. آنها با همدیگر قنات را لایرروبی می کردند و در تقسیم بندی زمان آب برای باغ های همدیگر زمانبندی خاصی می کردند و بر اجرای آن خود را ملزم می دانستند. اگر اختلافی بین باغدار و کشاورز به وجود میآمد، سراغ کدخدای محله می رفتند و با پادرمیانی کدخدا و ریش سفیدی اهالی محل خودشان مشکلات را حل میکردند.»
پیوند ساکنان به یک محله
محله، ساکنان خود را به هم پیوند داده بود. این پیوند عمیق میان آدمها و کوچهها و مسجد و بازار بود که سبب میشد تا مردم در نبود امکاناتی که در آن روزگار در تهران وجود داشت بتوانند تا حدودی مشکلات خود را حل کنند. شهبازی در این باره می گوید: «قوانین نانوشتهای بود که تهران را برای اهالی آن دوستداشتنی میکرد. اهالی این شهر هرگز به محیط زیست آسیب نمیرساندند، اعتقاد داشتند که دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند! بر اساس همین قانون نانوشته بود که اگر فردی به دوران کهولت سن می رسید، حتما درختی می کاشت و در حفظ باغ و درختان و سرسبزی محله و خیابان محل زندگی اش تا آخرین روزهای زندگی خود مشارکت داشت. اگر قنات محله کم آب میشد، آن را لایروبی میکردند تا باغی از بیآبی خشک نشود. برای تهیه جهزیه و برپا کردن سور و سات عروسی جوانان محله پیشقدم میشدند و در ختم و عزای قوم و خویش همدیگر مشارکت میکردند مردم نسبت به نام محله خود تعصب داشتند. بچه محله بودن، به نوعی هویت و شناسنامه یک نفر به شمار میرفت. قهوهخانهها، همچون رسانهای محلی بود و بسیاری از روابط بین مردم را در این محل تقویت میشد و زورخانه جایی بود که بعد از ورزش ناگهان به یک نیایشگاه و عبادتگاه تبدیل میشد. همان میانداری که بازو و سینه ستبری داشت،میل و کباده را زمین میگذاشت، لنگ را دستش میگرفت و دور میچرخید. از همه حاضران رخصت میطلبید تا مراسم گلریزان را برای حل مشکل یکی از اهالی را برگزار کند. در آن روزگار که بچه محل بودن افتخاری برای جوانان یک محله بود، جوان ها نسبت به دختران محله خود هم تعصب داشتند و آنها را عضویی از خانواده خود میدانستند. »
تغییر چهره تهران
تهران امروز هم با مشکلاتی مانند ترافیک، آلودگی هوا، ازدحام جمعیت، فرونشست، کم آبی و مشکلاتی از این دست رو به روست، شهبازی معتقد است در این کلانشهر حتی همسایگان هم همدیگر را نمیشناسند: «نمی توان گفت که راه حلی باقی نمانده است. میتوان محله ها را به دست مردم سپرد تا حس تعلق خاطر اهالی یک محله را احیا کرد. کاری سخت، اما شدنی است و اگر همت جمعی مردم و مسئولان باشد، میتوان کاری برای حل آسیبهای اجتماعی و فرهنگی شهر تهران کرد.»
نقش رسانهها در احیای هویت محلههای تهران
رسانهها نقش مهمی در معرفی هویت محلهها دارند و میتوانند مردم یک محله را با بزرگانی که در گذشته در آنجا زندگی کردهاند، با تاریخ و نام یک محله آشنا کنند. داریوش شهبازی، نویسنده کتاب چند جلدی «برگهایی از تاریخ تهران» در ادامه درباره نقش رسانه ها در معرفی تاریخ تهران می گوید: « هر کدام از ما که بتوانیم برای معرفی هویت تهران کاری هر چند کوچک انجام دهیم ارزشمند است. نویسنده و مولف چند کتاب نویسنده و ایران شناس و ادیبی همچون استاد مجتبی مینوی، که خدمات بزرگی برای این سرزمین داشته است گفته که اگر تمام حاصل عمرم به اندازه بال پشهای به فرهنگ و تمدن کشورم خدمت کرده باشم، از عمر خودم راضی هستم. بنابراین هر کدام از قدمهایی که برای معرفی تهران و هویت تاریخی این شهر برداشته شود، همچون آجرهای فرهنگی به شمار میآید تا بنایی مستحکم ساخته شود. نشستهای تهران پژوهی موسسه همشهری، بیتردید گامی در جهت معرفی هویت محلههاست. در نشست های تهران پژوهی همشهری که محل گردهمایی اهالی یک محله است، به تاریخ محلهها پرداخته میشود، از آداب و رسوم فراموش شده یک محله گفته میشود و از بزرگان و افراد سرشناسی یاد میشود که اقدامات نیکشان هنوز هم در محله وجود دارد. این اقدامات همچون آجرهای فرهنگی در کنار هم میتواند یک بنای مستحکم فرهنگی را بسازد. شهر تهران برای آبادانی نیاز به همت جمعی دارد و بدون احساس تعلق خاطر اهالی تهران به محلههای خود، کار سخت و دشوار است.»