اگر گاهی شما هم تعجب می‌کنید از یکباره آمدن صدای ضبط شده وانتی که پشت هم تکرار می‌کند چه چیزی می‌خرد یا می‌فروشد، شاید برایتان جالب باشد بدانید این شغلی قدمت‌دار است و ریشه‌اش برمی‌گردد به تهران قدیم؛ دوره‌گردهایی که پیاده یا سوار الاغ رنگ به رنگ جنس می‌فروختند. حتی عتیقه‌جات غنیمتی.

همشهری آنلاین - لیلا باقری: اگر گاهی شما هم تعجب می‌کنید از یکباره آمدن صدای ضبط شده وانتی که پشت هم تکرار می‌کند چه چیزی می‌خرد یا می‌فروشد، شاید برایتان جالب باشد بدانید این شغلی قدمت‌دار است و ریشه‌اش برمی‌گردد به تهران قدیم؛ دوره‌گردهایی که پیاده یا سوار الاغ رنگ به رنگ جنس می‌فروختند. آنهم نه فقط چیزهایی دم دستی و ارزان که توی بساط دوره‌گرد بسته به محله و خانه، عتیقه‌جات هم پیدا می‌شد، آنهم چه‌جورش. به گواه آنچه که در «سفرنامه بنجامین عصر ناصرالدین‌شاه» نوشته شده؛ از قالی و قالیچه‌های نو و عتیقه بافت کردستان و ترکستان و کرمان تا شال‌های گران‌بهای کشمیر، کارهای گلدوزی و برودِری دوزی رشت و شیراز، قلیان سر نقره و طلا و میناکاری شده، مجسمه‌های برنجی از طاووس، فیل و پرندگان که روی آنها حکاکی شده است و حتی تفنگ و شمشیر عتیقه که در جنگ‌های افغانستان از انگلیسی‌ها غنیمت گرفته شده در کوچه‌پسکوچه‌های تهران فروخته می شد.

البته اجناس کم‌بها هم فروخته می‌شد و پریسا کدیور در «جامعه‌نگاری عهد قاجار» می‌نویسند که اصلا همین تنوع جنس بود که مقبول مردم می‌افتاد؛ از غنی تا فقیر. هم خرید بود و هم فال و تماشا، به ویژه برای زنان اندرونی اعیان که تفریح کمی داشتند. گویا خیلی هم مهارت داشتند در فروش و بنجامین نوشته است: «دلال‌ها معمولا خوش‌اخلاق و پر حوصله هستند و اگر پس از یک ساعت چانه زدن و چند بار خواستن و باز کردن کالای مورد معامله نتوانند آن را بفروشند روی خود را ترش نمی‌کنند و اخم‌هایشان را در هم نمی‌کشند. اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها ممکن است از سر و کله زدن با دلالان خسته و کسل شوند، ولی به عقیده من این چانه زدن‌ها خیلی هم جالب و آموزنده است. یکی از خصوصیات دلال‌ها این است که اگر بار اول به کسی مراجعه کردند و نتوانستند جنس خود را بفروشند، دیگر نزد او بر نمی‌گردند و چیزی را عرضه نمی‌کنند و بنابراین عاقلانه است که بار اول از دلال چیزی را ولو آن که مهم نباشد خریداری کرد و بدین ترتیب او را تشویق نمود که اشیای بهتری را دفعات بعد عرضه کرده و به قیمت مناسب بفروشد.»

به این قشر از دروه‌گردها البته دلال می‌گفتند و کسانی دیگر هم بودند که در کوچه محله‌ها می‌گشتند و داد می‌زدند و مردم را از حضور خود آگاه می‌کردند؛ مثل هیزم شکنان، روغن فروشان، یخ فروشان، سقاها، شربت فروشان، آب حوض‌کش‌ها، پنبه زن‌ها تا افرادی که نوبرانه می‌فروختند...

دکتر جان ویشارد، رئیس بیمارستان آمریکایی تهران، درهمین‌باره می‌گوید که در ایران بیشتر دادوستدهای تجاری بیرون بازارهاست. دوره‌گردهای خیابانی را با الاغ‌های بارکش‌شان، همه‌جا می‌شود دید که دارند همه‌جور چیزی می‌فروشند، آدمی هست که دوره می‌گردد و چغندر قند می‌فروشد. بستنی فروش، شربت فروش، میوه فروش، نان فروش و دیگرانی که دارند همه‌جور چیز خوردنی می‌فروشند و نعره مرغ فروش که می‌گوید «جوووجه» برای همه آشناست.

خلاصه این‌بار که در سکوت خانه یا اتاق کار، صدای آشنای وانتی را شنیدیم، خیلی تعجب نکنیم و نگوییم چرا هنوز وانتی‌ها هستند و نفس راحتی بکشیم که مثل قدیم کوچه‌ها در غرق دادزن‌ها نیست و تنها گاه به گاه وانتی می‌آید و می‌رود، هرچند که دیدن حراج شمشیر و تفنگ غنیمتی باید هیجان‌انگیز باشد.

نویسنده و راوی: لیلا باقری

تدوینگر: عاطفه حسین‌زاده

تیتراژ: رضا سمائی‌نیا