همشهری آنلاین- سمیرا باباجانپور: طبق روایتهای تاریخی، بقعه و بارگاه امامزاده داود(ع) در دوره صفویه ساخته شد ولی این زیارتگاه معروف تهرانیها در زمان قاجار بسیار مورد توجه بود و تهرانیها نذر زیارت به امامزاده داود(ع) را برای حاجتروا شدن بسیار گرهگشا میدانستند. این گرهگشایی دلیل خاصی داشت؛ چون آنها باور داشتند که سختی مسیر و پیمودن کوهها و درههای پراز سنگلاخ و سختی کشیدن در این مسیر در حاجتروا شدن نیتشان تأثیر دارد. گاه پیمودن این مسیر ۲ ماه طول میکشید.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
زینالعابدین لآلی از اهالی قدیمی محله فرحزاد که خود بارها این مسیر را طی کرده است، میگوید: «هنوز از روستای فرحزاد فاصله نگرفته جاده خاکی و شیبهای طاقتفرسا نفسها را بند میآورد. در این مسیر کوهها و استراحتگاههای زیادی وجود داشت که یکی از آنها «سنگ یک مثقال» بود. در این محل تختهسنگ بزرگی وجود داشت که تقریباً مسیر را به اتمام میرساند. قدیمیترها میگفتند از آنجا چند ساعت تا امامزاده راه بود. زائران به یونجهزار که میرسیدند نفسی تازه میکردند تا بتوانند ادامه مسیر را با قوت پیش ببرند. مسیر آخر همان مسیر کوتاه و سنگلاخی «نعل شکن» بود. در طی این مسیر طولانی نعل الاغها یا قاطرها میشکست که دردسر زیادی به وجود میآورد. بین «یونجهزار» تا «نعل شکن» دو مسیر به نامهای «کتل خاکی» و «آب زندگانی» قرار داشت که گذشتن از پیچوخم این مسیر و رسیدن به «نعل شکن» را بسیار دشوار میکرد. بعد از آن به «گنبدنما» میرسیدند جایی که گنبد امامزاده داود(ع) معلوم میشد در این محله میایستادیم و سلام میدادیم و از همانجا زائران حاجتشان را زمزمه میکردند.»
جعفر شهری، نویسنده کتاب طهران قدیم که خود تجربه سفر به امامزاده داود(ع) از روستای فرحزاد را دارد، مینویسد: «کنار استخر سر قنات و اطراف آن فقرا و کمبضاعتها سکونت میکردند. از این صبح به آن صبح شیر گاو و گوسفند خالص و کره و ماست و پنیر اعلا و نان گندم خانگی و دکانی و سردرختی و میوه و هر گونه خوراکی دستفروشها در اختیار مسافران قرار میگرفت و اغذیه پخته و نپخته مطبوع ارزان توسط دکاندارها از قبیل آبگوشت دیزی و چلو و پلو و کباب و حاضری و غیره که رفع حوائج مینمود، در آن حد که شاید خرج ولخرجترین راهیان آن، روزانه بیش از چند شاهی نمیگردید، به شهادت مخارج خود این نگارنده بهطور دانگ با همراهان که در سفری که با یازده تن دیگر به عزم زیارت به راه افتادیم تا مراجعت که چهارده روز طول کشید روزانه با آنکه شاید در هر نوبت غذای کبابمان بیش از پنج تا هفت هشت سیر گوشت جهت هر نفر منظور میداشتیم و در هر وعده چلوخورش زیادهتر از ده سیر روغن اعلا مصرف میکردیم و دو نوبت آن گوسفندی نیز برایمان سر بریده شد.»