تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۸۵ - ۱۰:۳۱

بی‌تردید تجربه اخیر حزب‌الله در مدیریت یکی از بزرگترین بحران‌های تاریخ معاصر لبنان از پدیده‌هایی است که تا مدت‌ها موضوع پژوهش کارشناسان سیاسی خواهد بود.

مطالعه این تجربه از آن رو در خور توجه است که کشورهایی که در مظان دست‌اندازی مدعیان رهبری جهان هستند، می‌توانند از پیامدها و تجربه‌های آن منتفع گردند.

در گفت‌و شنود حاضر دکتر عباس خامه‌یار، نماینده پیشین فرهنگی جمهوری اسلامی در لبنان به دلیل آشنایی با جغرافیای سیاسی لبنان، جلوه‌هایی گویا از این تجربه را مورد بازبینی قرار داده است.

حزب‌الله و مدیریت بحران‌ها عنوان مصاحبه ای است که در نشریه  «شاهد یاران» درج شده است.

  • ریشه بحران اخیر را در کجا می‌بینید؟

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که به پایان نظام دو قطبی در جهان و پایان جنگ سرد و زوال «خطر کمونیسم»‌ منجر شد به تعبیر آمریکا، یک نوع‌ «خلأ سلطه» در سطح جهان پدیدار گشت... غرب و در راس آن ایالات متحده آمریکا که برای جلوگیری از بهره‌برداری دیگران از این خلأ و گسترش سلطه خود در جهان با تاکید بر پایه‌ریزی «نظم نوین جهانی» به ایجاد یک «دشمن فرضی» و یا یک «دشمن ضعیف» نیاز داشت تا از پیدایش قطب جدید، مزاحم و رقیب جلوگیری کند...

در همان ابتدا خطر «دشمن سبز» به معنای اسلام را مطرح کرد که با واکنش شدید جهان اسلام مواجه شد و جهان به قدرت عظیم مسلمانان پی بردند.

نومحافظه‌کاران و مسیحیان صهیونیست به‌منظور کاستن از میزان واکنش مسلمانان به توطئه‌های آنان، ‌خطر «تروریسم اسلامی»‌ را جایگزین مقوله خطر «دشمن سبز» کرد، اما رویدادهای 11 سپتامبر (صرف‌نظر از شرایط و چگونگی پیدایش آن) بهانه بسیار مناسبی برای آمریکا پدید آورد تا نظام سلطه خود را بر جهان بگستراند و خلأ قدرت را به ویژه در منطقه حساس خاورمیانه پر کند.

آمریکا با هدف جایگزین ساختن طرحی نو به جای معاهده پیشین «سایکس بیکو» و بهره‌برداری از غنایم فروپاشی بلوک شرق، طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کرد. در حقیقت معاهده «سایکس بیکو» پس از پیروزی فرانسه و انگلیس در جنگ جهانی اول  به منظور تجزیه و تصرف کشورهای اسلامی به امضا رسید که در آن زمان آمریکایی‌ها از آن بی‌بهره بودند.

  • ویژگی‌های رویارویی اخیر حزب‌الله با اسراییل کدامند و اساساً وجود کدام عناصر، این نبرد را از دیگر جنگ‌ها جدا می‌کند؟

پیش از پاسخ به این پرسش اشاره به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد:

نکته اول: اهمیت و ابعاد این جنگ و نیز شکست و میزان آسیبی را که به دشمن وارد شد، می‌توان در سخنرانی «شیمون پرز»، نخست‌وزیر پیشین و سیاستمدار کهنه‌کار و نظریه‌پرداز سابقه‌دار صهیونیست که در روزهای نخست و پایان جنگ ایراد نموده، ارزیابی کرد.

او در ابتدای جنگ می‌گوید: «این یک جنگ سرنوشت‌ساز و هستی و نیستی اسراییل در گرو آن است.» این جمله پرز که هستی و سرنوشت اسراییل در گرو آن است، بسیار گویا و پرمعناست.

سخن دوم پرز در هفته پایانی جنگ بوده است، زمانی که بر نظامیان صهیونیست در شهر بنت جبیل و روستای مارون‌الراس، یارون و عیترون در محور میانی جنوب لبنان تلفات سنگینی وارد می‌شود و دهها تن از آنان کشته می‌شوند، پرز می‌گوید: «جنگ پدیده ناگواری است.»‌

و این نشان‌دهنده عمق شکست دشمن و دردناک بودن آن برای اسراییل است و در عین حال جریان پیروزمند میدان را مشخص می‌کند.

صهیونیست‌ها از زمان تاسیس کیان غاصب در فلسطین و در جنگ با اعراب، همواره عادت داشته‌اند جان سربازان عرب را بگیرند. اما در این جنگ برای نخستین بار به جای جان گرفتن جان دادند.

نکته دوم: ورود آشکار و مستقیم آمریکا در جنگ بر ضد حزب‌الله لبنان است. در تاریخ جنگ‌های اعراب و اسراییل، آمریکایی‌ها برای نخستین بار به صهیونیست‌ها فشار وارد آوردند که با همه امکانات، جنگ را آغاز کنند و ادامه دهند.

این اتفاق بر عکس جنگ‌های پیشین بوده است که همواره واشنگتن بازیچه جنگ‌افروزی تل‌آویز می‌شده است. اگر در روز 11سپتامبر که به تعبیر آمریکایی‌ها آغاز مرحله جدیدی از تاریخ است! تعبیر جنگ صلیبی توسط بوش یک اشتباه لپی بود! و توجیه و توضیح به دنبال داشت!

امروزه بوش با طرح واژه «اسلام فاشیست» و حمله به شیعیان به عنوان مردمی که در سال 1357 سرنوشت ایران را به دست گرفتند و این کشور را از چنگال آمریکا درآوردند و نیز با تهدید دولت و ملت ایران (در آخرین سخنرانی ماه گذشته خود) دیگر نمی‌تواند ادعای اشتباه بودن گفتار خود را داشته باشد.

حاکمان آمریکا به طور مستقیم و آشکار و با بهره‌گیری از همه ابزارهای خود، به پیکار با جهان اسلام پرداختند. امپراتوری رسانه‌ای عظیم خود را برای توهین به ارزش‌های مقدس مسلمانان به ویژه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) بسیج، دستگاه مذهبی و رسمی مسیحیت و شخص پاپ را وارد معرکه کردند و با اعمال فشار و تهدید و ترساندن برخی از حکومت‌های عربی، آنها را در اجرای توطئه هلال شیعی و وابسته جلوه دادن شیعیان عرب به ایران، همراه و همگام خود کردند.

نکته سوم: باید توجه کرد آنچه که در لبنان اتفاق افتاد، قطعه‌ای از یک پازل بود. پازل در واقع طرح «خاورمیانه بزرگ» یا خاورمیانه جدیدی است که آمریکایی‌ها درصدد اجرای آن در منطقه هستند.

افغانستان، عراق، ایران و سوریه قطعات دیگر این پازل را تشکیل می‌دهند. «قدس» و مسأله فلسطین اشغالی، محور اصلی این پازل و رکن اساسی خاورمیانه جدید است و پایان دادن به قضیه فلسطین و تحقق خاورمیانه جدید بدون برطرف کردن موانع اصلی آن ناممکن خواهد بود.

از نظر حاکمیت آمریکا، دولتهای ایران، سوریه و حزب‌الله لبنان موانع اصلی بر سر راه برقراری سازش خفت‌بار و حل ناعادلانه مسأله فلسطین هستند و بدون برداشتن این موانع، چالش‌ها ‌همچنان باقی خواهند بود.

آمریکایی‌ها در سالهای گذشته در انتخاب یکی از این سه عنصر خیلی تردید نشان دادند. نام ایران را بلافاصله در «محور شر» قرار دادند و پس از اشغال عراق، درصدد برداشتن گام بعدی برآمدند، ایران هدف بلند بعدی بود.

تداوم نابسامانی و ناپایداری اوضاع عراق و آمادگی تهران برای مقابله با هرگونه تجاوز احتمالی، ابتکار عمل را از آنان گرفت. آنگاه آمریکا به سمت بحران‌سازی در سوریه گرایش پیدا کرد، اما نظام آن را نیز بی‌جایگزین دید. نهایتاً‌ پس از سالهای دودلی، حزب‌الله و مقاومت اسلامی لبنان را به عنوان نخستین هدف برای برداشتن این موانع انتخاب کرد.

همان گونه که کاندولیزا رایس اعلام کرده بود، آمریکا و اسرائیل درصدد بودند حزب‌الله را در عرض یک هفته از سر راه خود بردارند، اما آنچه اتفاق افتاد، برخلاف نظر آنان بود.
به هر حال، بحث ما حزب‌الله و مقاومت اسلامی لبنان است.

آنچه که حزب‌الله در 33 روز جنگ به نمایش گذاشت، اثرات ژرف و پیامدهای بسیار عظیمی بر اوضاع جاری و آینده منطقه خواهد داشت. این اثرات قطعاً‌ فرامنطقه‌ای خواهد بود و رویکرد آینده جنبش‌های آزادیبخش اسلامی و مقاومتهای ملی و مردمی را در سراسر جهان رقم خواهند زد. این پیروزی نیاز به بررسی و بازنگری جدی دارد.

پرونده حزب‌الله و شاخه نظامی آن، یعنی مقاومت اسلامی لبنان که به تعبیر صاحبنظران و مفسران عرب، بزرگترین حزب سازمان یافته جهان عرب و تاریخ اعراب است نیاز به بازخوانی عمیق و کالبد شکافی جدی دارد.

در ارتباط با «مدیریت بحران» باید گفت که حزب‌الله و دبیرکل آن، آقای سید حسن نصرالله به زیباترین شکل ممکن، این بحران را اداره کردند و تحلیل آن مهمترین رکن این بررسی و بازنگری است.

  • مدیریت بحران سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مدیریت بحران را باید در مقاطع مختلف و در حقیقت در سه مرحله تحلیل و بررسی کرد.

    • مدیریت بحران در مرحله آغاز جنگ 
    • مدیریت بحران در حین جنگ 
    • مدیریت بحران پس از جنگ

مدیریت بحران قبل از آغاز جنگ

در حقیقت آمریکا و فرانسه با کارگردانی مشترک برای صدور قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل متحد، چند هدف را دنبال می‌کردند. این اهداف عبارتند از:

  1. اخراج سوریه از لبنان. 
  2. خلع سلاح حزب‌الله.
  3. خلع سلاحهای گروههای فلسطینی مقیم در اردوگاههای آوارگان فلسطینی لبنان که این سه عامل در واقع تضمین امنیت اسرائیل است.

فرانسه پیش از صدور این قطعنامه، خواهان ایفای نقشی در تحولات لبنان و بازیافتن جایگاه پیشین خود در منطقه یعنی نقشی که به علت عدم همراهی با واشنگتن در اشغال عراق کاملاً کمرنگ شده، بود.

توافق جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا و ژاک شیراک رئیس جمهوری فرانسه در مراسم سالگرد پایان جنگ اول جهانی در منطقه «نرماندی» در شمال فرانسه بر سر لبنان و سوریه شکل گرفت.

ترور رفیق حریری، نخست‌وزیر پیشین لبنان که به رغم تلاش گروههای حقیقت‌یاب سازمان ملل متحد تاکنون سرنخی از شناخت عاملان آن پیدا نشده است مانند زلزله‌ای بزرگ، منطقه را تکان داد و پسلرزه‌های آن همچنان در منطقه، بحران سیاسی می‌آفریند.

خروج نیروهای نظامی و اطلاعاتی سوریه پس از 29 سال نفوذ همه جانبه در لبنان، پیدایش گروههای ضدسوری و ضد مقاومت اسلامی و شکل‌گیری و ساماندهی مجدد آنان با حمایت آمریکا و فرانسه، برگزاری تظاهرات خیابانی ناراضیان، برانگیخته شدن احساسات ملی گرایی و... از مهمترین پسلرزه‌های این زلزله سیاسی است که برگزاری انتخابات پارلمانی بدون دخالت سوریه را به ارمغان آورد و دولت «عمر کرامی» طرفدار سوریه را سرنگون ساخت.

پس از ترور حریری، شرایط سیاسی و نظامی و امنیتی در لبنان به مدت چند ماه به گونه‌ای پیش رفت که بیشتر صاحبنظران و تحلیلگران گمان کردند زمان پایان حکومتهای ملی‌گرا به سرآمده و یکی دیگر از انقلاب‌های مخملی به سبک جمهوری استقلال یافته شوروی سابق، در لبنان نیز در شرف وقوع است.

در چنین فضای بحرانی و خفقان‌آوری که فشار سنگین قدرتهای خارجی از قبیل آمریکا و فرانسه روزافزون بود، «اداره بحران» توسط حزب‌الله و با مدیریت شایسته، کارآمد و شگفت‌آور دبیر کل آن سید حسن نصرالله آغاز شد. «سید» با اقدامات ذیل، زیباترین شیوه‌های مدیریتی را در اداره بحران دو سال گذشته لبنان به نمایش گذاشت:

اولاً‌: ترور رفیق حریری را محکوم و آن را اقدامی مشکوک اعلام کرد و همه را از پیشداوری و متهم ساختن یکدیگر بر حذر داشت. «سید» با ابراز همدردی با خانواده حریری، به آشکار نمودن روابط حزب‌الله با حریری و ملاقاتهای خود با او پرداخت و با موج احساسات برانگیخته شده و هدایت شده طرفداران حریری همراه شد.

ثانیاً: مردم را به تظاهرات گسترده دعوت نمود. او با راه‌اندازی تظاهرات میلیونی در بیروت و تجمع‌های چند صد هزار نفری و زنجیره‌ای در چند منطقه لبنان، فضای روانی کشور را تعدیل کرد.

«سید» با تشکر و قدردانی از نقش پیشین سوریه و جمهوری اسلامی ایران، در لبنان و مساعدت مردم، طرفداران سوریه را از انزوای بزرگ خارج ساخت.

ثالثاً‌: سید حسن نصرالله با هدایت، سازماندهی، همکاری با نیروها و شخصیتهای موج سوار آن روز، یعنی سعد حریری، فرزند نخست وزیر مقتول، ولید جنبلاط، رئیس حزب سوسیالیست و نیز برقراری ائتلاف با ژنرال میشل عون، فرمانده مسیحی پیشین ارتش لبنان و نیز با نبیه‌بری رئیس پارلمان، نقش بزرگ و حیاتی و مدیریت هوشمندانه خود را در برگزاری انتخابات پارلمانی به نمایش گذاشت و در یک حرکت بی‌سابقه صف مارونیها را به چند «شقه» تقسیم کرد و بزرگترین جلوه‌های وحدت شیعیان را در تاریخ لبنان به نمایش گذاشت.

ایجاد محور قدرتمند شیعی مارونی از خلال همپیمانی استراتژیک میان حزب‌الله و جریان ملی آزاد و امضای پیمان مشترک در کلیسای «مارمخایل» واقع در حد فاصل مناطق مسلمان و مسیحی‌نشین بین سید حسن‌نصرالله و میشل عون و مخالفت عون با خلع سلاح حزب‌الله از مهمترین گامهای اساسی و فوق‌العاده دبیر کل حزب‌الله بوده است.

این همپیمانی، برکناری امیل لحود از ریاست جمهوری را که نیاز به تصویب دو سوم آرای نمایندگان پارلمان داشت، منتفی کرد و سنگر بسیار مهم و حساس ریاست جمهوری طرفدار مقاومت اسلامی و سوریه را از سقوط حتمی نجات داد.

رابعاً‌: ورود چند وزیر عضو حزب‌الله و چند وزیر هوادار حزب به کابینه لبنان، برای نخستین بار معادله جدیدی را در ساختار سیاسی این کشور آفرید و این بار حزب‌الله از درون دولت و حاکمیت رسمی با شیوه‌های گوناگون به خنثی کردن توطئه‌های گروههای تشکیل دهنده ائتلاف «14 فوریه» پرداخت و در حمایت  از مقاومت و سلاح مقاومت دولت را واداشت که موضعگیری‌ها و بیانیه‌های هیئت وزیران را به عنوان مواضع راهبردی دولت در استراتژی امنیتی و دفاعی لبنان قلمداد کند.

خامساً: با ابتکار و راه‌اندازی گردهمایی گفتمان ملی برای آشتی ملی و شرکت مستقیم «سید» در این گفت‌گوها، وی علاوه بر ایجاد روابط عاطفی با شرکت‌کنندگان، به خاطر داشتن جایگاه ویژه و شکوهمند و برخورداری از قدرت بالای منطق‌گرایی و قدرت سخنوری، مسئولیت اداره گفت و گو با رهبران گروههای سیاسی کشور را برعهده داشت.

در این نشستها درباره موضوع‌های حساسی همچون آینده روابط با سوریه، نتیجه تلاش‌ تیمهای حقیقت‌یاب بین‌المللی برای شناسایی عاملان ترور رفیق حریری، سرنوشت منطقه اشغالی کشتزارهای شبعا، خلع سلاح فلسطینی‌ها در لبنان، ادامه ریاست جمهوری امیل لحود، سلاح حزب‌الله و سرنوشت مقاومت اسلامی بحث و تبادل نظر به عمل آمد و در فضای آرام و توافقی ناباورانه، تنش در روابط سران گروههای لبنان فروکش کرد.

«خلع سلاح مقاومت» که مهمترین خواست گروههای «14 فوریه» و قدرتهای مداخله‌گر غربی بود، به عنوان یک مقوله لبنانی و بسیار مهم و با درایت و زیرکی نصرالله، تا اطلاع ثانوی از دستور کار گفتمان کنار گذاشته شد! سید حسن نصرالله ضمن خط قرمز قلمداد کردن موضوع سلاح حزب‌الله، تهدید می‌کند دستهایی را که به سوی سلاح حزب‌الله دراز شوند قطع خواهد کرد.

به طور خلاصه، پس از گذشت حدود دو سال از ترور رفیق حریری و یک سال از خروج ارتش سوریه از لبنان، حزب‌الله به قدرت و توان سیاسی فوق‌العاده‌ای دست یافته که شاید در تاریخ شیعیان لبنان بی‌سابقه بوده باشد.

حزب‌الله و دبیر کل آن به یک شخصیت کاریزماتیک، محور و وحدت ملی و نیروی قوی برای استقرار امنیت و عامل هویت بخش برای لبنانیها در آمده است.خصوصیات شخصی سید حسن نصرالله عبارتند از داشتن برنامه‌های راهبردی، برخورداری از پایگاه وسیع مردمی، گذشته درخشان و نداشتن پیشینه در منازعات داخلی کشور، دشمن‌شناسی و تشخیص اهداف و برنامه‌های دشمن که از عوامل مهم و عناصر اصلی موفقیت حزب‌الله به شمار می‌روند.

  • چه رویدادهایی در لبنان مکمل یا به عبارت بهتر زمینه‌ساز پیروزی اخیر بودند؟

درخشش ستاره حزب‌الله و دبیر کل آن در فضای منطقه و جهان، فروپاشی نسبی جبهه رقیب به رغم همه حمایتهای آمریکا و فرانسه، رفت‌وآمدهای سران جناحهای «14 فوریه» به آمریکا و گفت‌وگو با خانم رایس و ناتوانی در اجرای وعده‌های داده شده،‌ در واقع به مفهوم شکست طرح شش ماهه آمریکاست که قصد براندازی مقاومت و اعمال حاکمیت مطلق ائتلاف گروه‌های  «14 فوریه» بر لبنان و صرفنظر از اجرای توطئه بعدی در سوریه و ایران را داشت.

در همین حال سه اتفاق مهم دیگر در سطح داخلی و یک اتفاق مهم دیگر در خارج از لبنان رخ داد که آمریکایی‌ها را کلافه و ناچار به طرح جنگ تمام عیار برای ریشه‌کنی حزب‌الله و مقاومت و تکرار حادثه اخراج فلسطینی‌ها از لبنان در سال 1982 کرد. در خارج از لبنان، پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت اسلامگرای فلسطینی و پیامدها و تأثیر آن بر جنبش‌های اسلامی منطقه، آمریکایی‌ها را غافلگیر کرد، اما اتفاقاتی که در داخل لبنان روی دادند عبارت بودند از:

  1. دستگیری طراحان ترور سید حسن نصرالله توسط حزب‌الله.
  2. رهگیری و متلاشی ساختن بزرگ‌ترین باند جاسوسی اسرائیل در منطقه و در لبنان باز هم توسط حزب‌الله.
  3. به اسارت گرفتن دو نظامی اسرائیلی توسط نیروهای حزب‌الله و کشتن چند تن دیگر.
    بدین ترتیب وعده‌های مکرر دبیر کل حزب‌الله مبنی بر اسارت نظامیان اسرائیلی جهت مبادله آنان با اسیران لبنانی و عرب در زندان‌های فلسطین اشغالی، تحقق پذیرفت.
  • بنابر این به نظر شما ریشه جنگ لبنان صرفاً به اسارت گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی توسط حزب‌الله نیست.

آری... دقیقاً همین‌طور است، من معتقدم ریشه داستان در جای دیگری شامل همان عواملی است که به آنها اشاره شد، زیرا حزب‌الله پیش از این نیز به گروگانگیری دست زده بود. قاطعانه می‌گویم و این هم قابل اثبات است که جنگ اخیر یک جنگ آمریکایی علیه لبنان بود.

صهیونیست‌ها برای نخستین بار در تاریخ اشغالگری، جنگی را به نمایندگی از دیگران آغاز کردند. این موضوع کاملاً اثبات شده است. خود صهیونیست‌ها، چه نظامیان، چه سیاستمداران و چه روزنامه‌نگاران، همه به آن اشاره کردند.

خانم رایس در آغاز جنگ در بیروت چنین اعلام کرد: «این سرآغاز زایش خاورمیانه جدید است». سفرهای مکرر رایس و معاون او به منطقه در این چهارچوب قابل تحلیل و تفسیر هستند. آنها به صهیونیست‌ها فشار وارد می‌کردند تا در این جنگ در برابر حزب‌الله ایستادگی کنند.

به همین دلیل بود که برخی از رژیم‌های عربی به‌طور شتابزده، اقدام حزب‌الله را نسنجیده و یک نوع ماجراجویی قلمداد و آن را سرزنش کردند. این موضع برخی از رژیم‌های عربی، چراغ سبز و عامل تشویق صهیونیست‌ها برای ادامه جنگ علیه حزب‌الله بود.

این موضع‌گیری را نباید ساده انگاشت و آن را یک موضع‌گیری آنی تلقی کرد. مقوله‌های هلال شیعی و نیز طرح موضوع وابستگی شیعیان عرب به جمهوری اسلامی توسط برخی از رهبران عرب در این راستا قابل توجیه است.

به هر حال گروگانگیری دو نظامی اسرائیلی اجرای توطئه آمریکا را سرعت بخشید و جنگ غافلگیرانه و برنامه‌ریزی شده را جلو انداخت.

  • به نظر شما عوامل اصلی جنگ کدامند؟

البته «سید» پاسخ این ابهام را داده است، اما من فکر نمی‌کنم که موضوع 2 یا 3 اسیر لبنانی، عامل اصلی به اسارت گرفتن دو نظامی از آن می‌دانم.

درست است که «سید» چند بار به انجام این عملیات در صورت عدم دخالت سازمان‌های  بین‌المللی و حقوق بشری برای آزادسازی اسیران لبنانی، هشدار داده بود، اما تصور من این است که دو دغدغه بزرگ و بسیار مهم برای دبیر کل حزب‌الله در آن شرایط مطرح بوده‌اند:

اولاً: تنگ‌تر شدن حلقه محاصره فلسطینی‌ها پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی و افزایش فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی بر فلسطینی‌ها و نگرانی از ایجاد یأس و نومیدی میان مبارزین و ملت فلسطین و به خصوص پس از اسیر کردن یک نظامی اسرائیلی در شمال شهر غزه. حزب‌الله به‌طور غیرمستقیم، خواهان شکستن این حلقه محاصره و دمیدن روح تازه به کالبد فلسطینی‌های محاصره شده بود.

ثانیاً: نکته دوم که بسیار مهم است، توطئه آمریکایی‌ها برای دامن زدن به فتنه طائفی و فرقه‌ای در لبنان و نیز جنگ ناخواسته مذهبی میان شیعیان و سنی‌های عراق بوده است. سید حسن نصرالله به شدت از این توطئه هراس داشت و ابعاد مخاطره‌آمیز آن را برای جهان اسلام و آینده اسلام در جهان، خوب می‌شناخت.

او هر گونه موفقیت آمریکایی‌ها در این جنگ را مساوی با بقای دشمن در این منطقه می‌دانست و شکست آن را برابر خروجشان از عراق ارزیابی می‌کرد. چهار روز قبل از آغاز جنگ، خدمت ایشان بودم که با صراحت به این خطر اشاره کردند.

«سید» در نخستین سخنرانی خود بعد از به اسارت گرفتن دو نظامی اسرائیلی و نیز در سخنرانی‌های بعدی با صراحت به عواقب خطرناک جنگ مذهبی در  عراق اشاره کرد. من این دو عامل را از مهم‌ترین دلایل اقدام حزب‌الله با اجرای عملیات اسارت دو نظامی اسرائیلی می‌دانم.

  • اهداف دشمن از این عملیات گسترده چه بوده است؟

اهداف دشمن را باید به دو دسته تقسیم کرد: اهداف آشکار و اهداف پنهان. اهداف آشکار همواره در حال تغییر بودند، بدین معنی که متناسب با شکست‌های نظامی دشمن و افزایش مقاومت و قدرت حزب‌الله، اهداف اعلام شده اسرائیل به نوعی کمرنگ می‌شدند و به صورت نمودار به طرف پایین حرکت می‌کردند.

مهم‌ترین اهداف آشکار عبارت بودند از:

  1. نابودی حزب‌الله و از بین بردن رهبران و یا دستگیری آنان.
  2. آزادی بدون قید و شرط دو نظامی اسرائیلی دستگیر شده.
  3. ایجاد یک نوار چند کیلومتری حائل در حوالی رود لیتانی از اهداف صریح و اعلام شده روز نخست جنگ بود.

کاندولیزا رایس در نشستی که با رهبران گروه‌های «14 فوریه» در سفارت آمریکا در بیروت داشت، به هدف نخست اشاره کرد و قول دستگیری رهبران حزب‌الله و بازداشت آنان را در عرض یک هفته داد.

می‌توان اهداف پنهان دشمن را به صورت ذیل برشمرد:

ایجاد تفرقه طایفه‌ای و مذهبی در جامعه ناهمگون لبنان. ایجاد هرج و مرج در لبنان از خلال ویرانی گسترده ساختار تأسیسات زیربنایی کشور. زیرا برقراری امنیت و سازندگی از دستاوردهای اصلی حزب‌الله برای لبنانی‌هاست و این دو عامل، علت اصلی حمایت لبنانی‌ها از حزب بود، پس بایستی آنها را از بین برد.

پایان دادن به نفوذ حزب‌الله در دولت لبنان و ایجاد یک نوع گسستگی میان دولت و مردم.
شکستن عزم راسخ و اراده پولادین ایران و سوریه و بالاخره ایجاد ناامیدی در صفوف فلسطینی‌ها.

بازیابی نقش و هیبت برباد رفته اسرائیل پس از شکست سال 2000 و عقب‌نشینی از سراسر جنوب لبنان و نیز عقب‌نشینی سال 2005 از نوار غزه و تأکید بر اسطوره شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل در برابر اعراب.

  • به مدیریت سید حسین نصرالله در پیش از جنگ اشاراتی داشتید. مدیریت بحران وی در هنگام جنگ چگونه بوده است؟

فکر می‌کنم این مهم‌ترین بخش مدیریت بحران است، زیرا شرایط کاملاً نظامی و نابرابر بود. چنین مدیریتی در چنین شرایطی بسیار دشوار و به دلایل زیر مهم است:

1- مدیریت بحران در این شرایط از سوی حزب‌الله یک مدیریت کاملاً «زیرزمینی» است. در برابر دشمنی که هم زمین و هم دریا و هم هوا را کاملاً در تصرف خود دارد و هر زمان که اراده کند با آزادی کامل در لبنان تاخت و تاز می‌کند، نیروهای حزب‌الله در کانال‌های زیرزمینی و شیارهای کوهستانی و رهبران سیاسی و نظامی حزب‌الله از آنجا جنگ را اداره می‌کردند.

2- رعایت اصول بازی: دبیر کل و مجموعه رهبری حزب‌الله به خوبی و در سطح عالی و هوشمندی تمام، قواعد جنگ و اصول بازی را رعایت می‌کردند. هیچ‌گاه تسلیم یاوه‌گویی‌ها و فریب‌های دشمن نمی‌شدند و به تعبیری دم به تله نمی‌دادند، جنگ را کاملاً مرحله‌ای پیش می‌بردند، هوچیگری در کارشان نبود و بیش از امکانات خود شعار نمی‌دادند. همسان و همگان با تناسب امکانات دشمن پاسخ می‌دادند.

مقوله «زدن تل‌آویو در صورت زدن بیروت» دشمن را زمین‌گیر کرده بود. استفاده از موشک‌های دور برد و بدون هیچ‌گونه سردرگمی و شتابزدگی، دشمن را غافلگیر کرده و او را در انتخاب هدف بعدی کاملاً دو دل ساخته بود.

حزب‌الله می‌دانست که دشمن در صورت شکست مطلق، توانایی ویرانی کامل لبنان را دارد، لذا آگاهانه و حساب شده، گام برمی‌داشت تا هیچ‌گونه بهانه‌ای به او ندهد.

3- رعایت اخلاق وارستگی و صداقت. سید حسن نصرالله به عنوان فرمانده و نماد کل مقاومت، در دشوارترین مراحل جنگ، صداقت و اخلاق و وارستگی را رعایت کرد. راستگویی و صداقت او به گونه‌ای بود که حتی اسرائیلی‌ها او را تنها کانال اعتماد خود می‌دانستند، زیرا به آنچه که می‌گفت عمل می‌کرد.

«سید» کم سخن می‌گفت و تنها او بود که سخن می‌گفت در حالی که همه مسئولان دشمن سخن می‌گفتند و اظهار نظر می‌کردند و تناقض و تضاد در سخنان و مواضعشان آشکار بود. «سید» در طول جنگ چهار بار سخن گفت و توانست به زیبایی خط‌مشی جنگ، ابعاد جنگ و استراتژی خود را با جهانیان در میان بگذارد و همه را پای شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای میخکوب کند.

همه بالاجبار و به خاطر عقب نماندن از قافله برای شنیدن پخش مستقیم و ترجمه همزمان سخنان او می‌شتافتند. حتی در یک نوبت، شبکه‌های تلویزیونی اسرائیل هم سخنان او را به طور زنده پخش کردند، اما به خاطر تأثیرگذاری سخنان او بر افکار عمومی داخل اسرائیل در مراحل بعدی از پخش زنده سخنان نصرالله خودداری کردند.

نکته قابل توجه این است که «سید» قدرت فوق‌العاده‌ای در بهره‌برداری سیاسی از عملیات نظامی داشت. آرامش و توانمندی بالای او در سخنوری و تحلیل مسائل ، در اوج جنگ برای همه شنوندگان شگفت‌انگیز بود.

  • این برتری‌ها را در ابعاد دیگر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مهم‌ترین بعد جنگ، عنصر غافلگیری است:

در بعد نظامی:

حزب‌الله برتری خود را معجزه‌وار به نمایش گذاشت: داشتن نیروهای ورزیده، کاردان و با کفایت و آشنا با تاکتیک‌های رزمی.

مسلح به سلاح‌های مدرن و سبک و توانایی شکار تانک‌های دشمن که به سیستم جنگ‌های نظامی و آشوب‌های شهری، مجهز هستند.

مجهز به سلاح ضدهوایی و موشک‌های زمین به دریا. قدرت و قابلیت نصب سکوهای موشکی و نقل مکان آن در دو دقیقه.

ورزیدگی در جنگ‌های پارتیزانی و زیرزمینی.

داشتن روحیه شهادت‌طلبی و به تعبیری تلفیق «علم و ایمان». این عناصر از مهم‌ترین عوامل برتری رزمندگان مقاومت اسلامی بر دشمن صهیونیستی بود. رزمندگان حزب‌الله با آرامشی وصف‌ناپذیر و تعجب‌برانگیز، پس از قرعه‌کشی و تعارفات معمول با یکدیگر، سربازان اسرائیلی رایکی پس از دیگری شکار می‌کردند.

در بعد اطلاعاتی:

در زمینه اطلاعات و ضداطلاعات، مدیریت حزب‌الله تعجب همگان را در زمینه‌های زیر برانگیخت:

حزب‌الله از روز اول جنگ توانست مراکز اطلاعاتی دشمن و تمرکز نظامی آنان را هدف قرار دهد.

کلیه مراکز نظامی و غیرنظامی خود را ظرف نیم ساعت پس از به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی تخلیه کرد و از هر گونه آسیب انسانی به دور ماند.

هیچ یک از کادرهای رده‌های بالا و میانی و پایین حزب آسیب ندیدند.

نفوذ‌ناپذیری حزب‌الله ستودنی است، به گونه‌ای که دشمنان به هیچ وجه نتوانستند در صف یکپارچه حزب‌الله رخنه کنند.

چنین چیزی در تاریخ احزاب سیاسی و جنبش‌های مبارز عربی سابقه نداشته است، زیرا بسیاری از رهبران فلسطینی در سال‌های گذشته توسط عوامل نفوذی دشمن و عوامل موساد در قالب همراهان و محافظان ترور شده‌اند.

در دفتر کار و اتاق خواب بسیاری از رهبران فلسطینی دستگاه‌های استراق‌سمع و فرستنده و گیرنده نصب شده بود.

دشمن صهیونیستی با هلیبردهای مکرر در مناطق گوناگون لبنان و به رغم برنامه‌ریزی‌های گسترده و سرمایه‌گذاری‌های عظیم، نتوانست حتی یک عضو ساده حزب‌الله را برباید. برخی از این اقدامات تجاوزگرانه، با به جا گذاشتن کشته و زخمی و از دست دادن امکانات نظامی، رسوایی‌های بزرگ به دنبال داشت. این موارد را نمی‌توان نادیده انگاشت و سرسری از آنها گذشت.

در بعد جنگ روانی:

در ابعاد جنگ روانی هم که بخش مهم آن رسانه‌ای بود، به رغم امکانات بسیار ناچیز، حزب‌الله برنده جنگ بود.

دشمن با اعلام مستمر نابودی 70درصد از سکوهای موشکی حزب‌الله، انجام هلیبردهای پی در پی در شهرهای صور، بعلبک، بودای و ادعای دستگیری رهبران حزب‌الله و انهدام مراکز و  انبارهای اسلحه مقاومت اسلامی را می‌کرد و با پخش میلیون‌ها اعلامیه و بیانیه از طریق هوا، زمین و دریا درصدد اعمال یک نوع جنگ روانی و شکستن روحیه رزمندگان مقاومت بود که با شکست فضاحت‌بار مواجه شد.

هیچ یک از اهداف او برآورده نشدند و در نتیجه با رسوایی داخلی مواجه شد. اسرائیلی‌ها بعد از جنگ هم ناچار به توجیه شکست‌های خود در جنگ روانی پرداختند و برای روحیه دادن به مردم و سربازان خود، ادعای پیروزی کردند و گفتند که به اهداف سیاسی نائل آمده‌اند و با عملیاتشان علیه لبنان صرفاً اهداف زیر را دنبال کرده‌اند:

    • شناسایی قدرت بازدارندگی حزب‌الله.
    • سوزاندن برگ برنده ایران و سوریه در لبنان برای انجام عملیات نظامی آینده.
    • استقرار نیروهای سازمان ملل متحد(یونیفیل) در مرزهای شمالی اسرائیل.
  • نقش سیدحسن نصرالله در ایجاد جبهه داخلی و وحدت آن چه بود؟

نکته بسیار مهم، توانایی سیدحسن نصرالله و حزب‌الله در ایجاد وحدت ملی و  حفظ یکپارچگی داخلی لبنان در طول بحران است. نمادهای این وحدت ملی به زیباترین شکل تجلی یافتند و این، محصول و نتیجه و برنامه‌ریزی دقیق و فرهنگسازی حزب‌الله و ترویج فرهنگ مقاومت از سوی واحدهای مختلف حزب‌الله است.

دفاع مردانه از همه طوایف و گرایش‌های سیاسی از مقاومت اسلامی و ایستادگی جانانه در برابر دشمن، پذیرایی بی‌نظیر مسیحیان از شیعیان آواره جنوب و اعلام وفاداری به «نصرالله» و «مقاومت» در برابر ده‌ها دوربین و خبرنگار، صحنه‌های زیبا و غیرقابل تصوری را خلق کرد و افکار عمومی جهان را در برابر این حمایت‌ها و مقاومت و اتحاد و یکپارچگی حیرت‌زده کرد.

حضور هنرمندان، شاعران و نخبگان و حتی هنرپیشگان غیرمسلمان در برنامه‌های مستقیم و زنده شبکه‌های ماهواره‌های عربی و حمایت  و اظهار ارادت نسبت به رزمندگان مقاومت و دبیر کل حزب‌الله، حماسه‌های دیگری را در این کشور آفرید که افکار عمومی جهان اسلام و جهان عرب را سخت به وجد آورد.

چنین صحنه‌هایی آنقدر زیبا، بدیع، حماسه‌ساز و فراوان بودند که نمی‌توان آنها را در این گفت‌وگوی کوتاه برشمرد. قطعاً چنین صحنه‌هایی در تاریخ مبارزات ضداستعماری و ادبیات رهایی‌بخش و مقاومت جهان جاودانه خواهند ماند. نمی‌توان از سخنان خانم جولیا پطرس خواننده زن مسیحی و پرآوازه ملی لبنان که شهرت خاصی در جهان عرب دارد، گذشت.

او در مصاحبه‌ای با یکی از شبکه‌های بزرگ ماهواره‌ای می‌گوید: «از سیدحسن نصرالله، اجازه می‌خواهم قطره‌ای از دریای بیکران شرف او بردارم و به رهبران خاموش جهان عرب بدهم تا شاید به خود آیند.»

نمی‌توان سخنان و فریادهای فرهیختگان جهان عرب را در مصاحبه‌های زنده با شبکه‌های ماهواره‌ای پربیننده نادیده گرفت که از سید حسن و مقاومت به عنوان شرف امت یاد کردند و پرخاشگرانه از سران کشورهایشان خواهان توقف سرقت ثروت‌ها و ترک سمت‌هایشان شدند!

سخنان آن شهروند شهر عرب‌نشین «الناصره» در داخل اراضی اشغالی سال  1948 فلسطین را که با اصابت موشک‌های حزب‌الله دو تن از فرزندانش را از دست داده بود، نمی‌توان نادیده گرفت.

او آنقدر پراحساس و پرعاطفه سخن گفت که افکار عمومی جهان عرب را تکان داد. او در مصاحبه با شبکه الجزیره ضمن اظهار ارادت به سیدحسن نصرالله، خواهان ادامه مبارزه حزب‌الله برای سرافرازی مسلمانان شد و اصابت موشک به خانه‌اش و قتل دو فرزندش را عملی غیرعمدی و تقدیر الهی دانست.

صحنه مصاحبه غم‌انگیز و در عین حال حماسی یک زن مسیحی که بر ویرانه‌های بیروت ایستاده بود، فراموش ناشدنی است. او با فریاد رسا گفت که پل بی‌عزت و بزرگراه بی‌شرافت نمی‌خواهد و از حزب‌الله به عنوان حزبی که برای مردم لبنان عزت و سربلندی و شرف به ارمغان آورد، یاد کرد. این صحنه‌ها را هرگز نمی‌توان از یاد برد.

آوارگان لبنانی و قربانیان جنگ و بازماندگان شهدای بمباران‌های وحشیانه شهرهای گوناگون لبنان توسط نظامیان صهیونیست یک صدا داشتند و یک خواسته را آرزو می‌‌کردند و آن سلامتی «سید»‌ و عزت روزافزون مقاومت بود. به هر حال چنین صحنه‌های همبستگی و جلوه‌های وحدت ملی محصول تلاش خستگی‌ناپذیر سال‌ها فرهنگسازی و ظرافت‌کاری‌های حزب‌الله و مقاومت است.

  • این پیروزی چه تأثیری بر جهان اسلام داشته است؟

این پیروزی تأثیر بزرگ و شگرفی بر جهان اسلام و عرب داشته است. امروز هیچ‌کس نمی‌تواند منکر این تأثیر‌گذاری باشد. در این زمینه، اجمالاً به پاره‌ای از این پیامدها اشاره می‌کنم:

اولاً: شکست‌های پی در پی اعراب در پنج جنگ گذشته با اسرائیل یعنی جنگ‌های سال‌های 1948/ 1956/ 1967/ 1973 و حمله سال 1982 به لبنان و اشغال این کشور، اعراب و نسل‌های متوالی را سرافکنده و ناامید کرده بود.

دولت‌های عربی در جنگ  6 روزه ژوئن سال1967 یکجا قدس، کرانه باختری رود اردن، بلندی‌های جولان، صحرای سینا را به دشمن واگذار کردند. این شکست‌های سخت و تلخ و پی در پی چنان فضای ناامیدی را برای نسل‌های عرب و مسلمان ایجاد کرد که هنوز آثار ناشی از آن دامان مسلمانان و جنبش‌های اسلامی را رها نکرده است.

این اوضاع از ارتش صهیونیستی، اسطوره‌ای شکست‌ناپذیر ساخت که همواره به عنوان یک هیولا، اعراب را وحشت‌زده و آنان را در برابر تجاوزگری دشمن در زمینه‌های نظامی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی زمینگیر می‌کرد، ولی پیروزی حزب‌الله و شکست اسرائیل در ششمین جنگ (جنگ 33 روزه ژوئیه سال 2006) معادلات منطقه را بر هم زد و اسطوره شکست‌ناپذیری دشمن را نیز متلاشی کرد و  به کالبد امت اسلام و نسل‌های آینده امید بخشید  که پیامدهای آن را به زودی شاهد خواهیم بود.

تظاهرات گسترده مسلمانان در سرتاسر کشورهای اسلامی در حمایت از حزب‌الله و سیدحسن نصرالله بی‌سابقه بوده است. تظاهرکنندگان، با برگزیدن «مقاومت» به عنوان تنها راه رهایی‌بخش ملت‌های تحت ستم و مستضعف، در برابر دشمنان زیباترین و شکوهمند‌ترین صحنه‌ها را در حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین به نمایش گذاشتند.

این حضور گسترده را می‌توان به مثابه همه‌پرسی بزرگ و بی‌سابقه‌ای در جهان اسلام دانست که با پیروزی مقاومت و شکست حکومت‌های طرفدار غرب پایان یافته است. برگزیدن نام‌های حسن، نصرالله، قانا و دیگر سمبل‌های مقاومت اسلامی  بر متولدین ماه‌های ژوئیه و آگوست (ماه‌های جنگ و مقاومت) در جهان اسلام، یک حرکت بی‌سابقه و معنی‌دار است.

فراگیر شدن شعار «همه ماجراجو هستیم» در واکنش به موضع‌گیری رژیم‌های عرب، گویای فاصله روزافزون میان دولتها و ملت‌های مسلمان در جهان عرب بوده است. نباید فراموش کرد ملت‌های جهان عرب، اعلام کردند که تنها «سیدحسن نصرالله» را رهبر بلامنازعی می‌دانند که می‌تواند فضای نبود «رهبری راستین» را در جهان عرب پر کند.

جهان عرب پس از فوت جمال عبدالناصر رئیس جمهوری پیشین مصر از نداشتن رهبری متعهد و مبارز رنج می‌برد. اکنون بدون هیچ اغراقی، حزب‌الله و رهبر آن به عنوان محبوب‌ترین حزب در جهان اسلام گزینش شده است.

چنین انتخابی به‌دور از هرگونه مرز مذهبی،‌ ملی و ناسیونالیستی بوده است. این انتخاب با اجماع اسلامگرایان، ملی‌گرایان و ناسیونالیست‌های جهان عرب صورت گرفته است و این در تاریخ این ملتها بی‌سابقه بوده است.

ثانیاً: سیدحسن نصرالله با شایستگی و تعهد، توطئه دامن زدن به تفرقه میان شیعیان و تسنن و ایجاد درگیری مذهبی و طایفه‌ای را که خطری جدی برای جهان اسلام به‌شمار می‌رفت، خنثی کرد.

او با همه وجود به عمق این خطر و پیامدهای آن آگاه بود و به بهترین وجه و زیباترین شکل آن را خنثی کرد و جلوه‌های زیبا و بی‌نظیر وحدت و همدلی را در تاریخ معاصر به نمایش گذاشت.

حمایت بی‌سابقه برادران اهل سنت، به‌ویژه رهبران جنبش‌های رهایی‌بخش و حرکت‌های اسلامی و شخص آقای «محمد مهدی عاکف» رهبر اخوان‌المسلمین مصر، نویسندگان و فرهیختگان از یک شخصیت روحانی شعیه و پذیرش او به عنوان رهبر سیاسی و فرمانده نظامی جهان اسلام،‌ در تاریخ معاصر بی‌سابقه است.

این حمایت‌های همگانی به‌گونه‌ای ادامه یافت که حتی گروه‌های تکفیری و افراطی مانند «القاعده» را که در سالهای اخیر بنیانگذار جنگهای طایفه‌ای بوده‌اند، ناچار ساخت قدم به میدان بگذارند و با تغییر گفتمان، درصدد موج‌سواری و تعدیل مواضع خود در برابر افکار عمومی مسلمانان برآیند.

موضع‌گیری‌های غیرمترقبه و بی‌سابقه تلویزیونی «ایمن الظواهری» نفر دوم القاعده و اعلام حمایت از مقاومت و تأکید بر همبستگی مسلمانان در این زمینه، شگفت‌انگیز بود. واکنش برخورد تند علمای متعهد جهان اسلام و روشنفکران و دیگر فرهیختگان با فتاوی برخی از افراطیون اهل سنت عربستان سعودی مبنی بر غیرشرعی بودن حمایت از حزب‌الله و مقاومت! در میان مسلمانان بازتاب گسترده‌ای داشت و علمای درباری را به‌طور بی‌سابقه‌ای به انزوا کشاند و آنها را به تغییر مواضع خود مجبور ساخت.

به پایین کشیدن عده‌ای از وعاظ السلاطین در مصر و دیگر کشورهای اسلامی به خاطر مواضع واگرایانه آنها با شیعیان و مقاومت به هنگام ایراد خطبه‌های جمعه، عمق این همبستگی را نشان داد. در تاریخ اسلام، چنین صحنه‌هایی که حاکی از حمایت فراگیر اهل سنت از تشیع باشد، کمتر دیده شده است.

دعوت علما،‌ فرهیختگان، نخبگان، سیاستمداران اهل سنت از عموم مسلمانان برای حمایت همه جانبه از مقاومت اسلامی در زمینه‌های گوناگون و همبستگی با آنان حتی با «تباکی» جلوه‌های از نفوذ اندیشه تشیع و فرهنگ اهل بیت(ع) بین مسلمانان جهان بوده است.

ثالثاً: اعلام رسمی مرگ روند سازش در خاورمیانه توسط عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب در برابر ملت‌های جهان نشانه پایان خط سازش و تأکیدی دیگر بر درستی انتخاب راه مقاومت ضد صهیونیستی حزب‌الله و به مثابه شلیک تیر خلاصی است بر آنچه که نظام‌های عرب آن را «سازش» و عادی‌سازی روابط با اسرائیل تلقی می‌کردند.

  • مدیریت بحران پس از جنگ توسط سید حسن نصرالله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پس از پایان جنگ و پیروز شدن حزب‌الله در این معرکه بزرگ و افزایش نفوذ سیاسی، نظامی و فرهنگی حزب‌الله در صحنه‌های گوناگون جوامع اسلامی و عربی و به موازات آن شکست مفتضحانه دشمن صهیونیستی، سبب شد گروه‌های سیاسی لبنانی بازنده با حمایت قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی درصدد رویارویی و ایجاد چالش‌های بزرگ در راه حزب و مقاومت درآیند و حزب‌الله را مورد تهاجم گسترده تبلیغاتی قرار دادند. محورهای تبلیغاتی مخالفان عبارتند از:

شکست وانمود کردن پیروزی بزرگ حزب‌الله و یا کم ارزش جلوه دادن پیروزی‌های مقاومت اسلامی.

گسترده توصیف کردن خسارتهای مادی ناشی از بمباران وحشیانه لبنان با افزایش رقم قربانیان و محرومان.

تلاش همه جانبه برای تغییر شرح وظایف نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد (یونیفل) مستقر در جنوب لبنان به نیروهای چند ملیتی، برخلاف مفاد قطعنامه 1701 شورای امنیت و اعطای نقش کاملاً امنیتی به این نیروها.

کنترل امنیتی حزب‌الله و تحرکات نیروهای مقاومت اسلامی و نصب دوربین‌های ماهواره‌ای در بیروت و به‌ویژه در مناطق حومه جنوبی و محل استقرار شیعیان.

انزوای فیزیکی دبیرکل حزب‌الله و دیگر رهبران بلندپایه حزب به منظور ایجاد فاصله بین رهبریت و مردم و نیز القای شکست. حزب‌الله در این مرحله با مدیریت بسیار توانمند درصدد مقابله با این فشارها و توطئه‌ها برآمده است:

  • سازندگی و ضرورت خروج از بحران جنگ از اولویت‌های حزب‌الله است. در این زمینه با مدیریت بی‌نظیر، وضعیت آوارگان شهرهای مختلف و نیز سر و سامان دادن به آنان و اسکان دهها هزار آواره و بازسازی و با ساختن مجدد ویرانی‌ها... از مسائل اساسی حزب بود. 
  • نگهداشتن مردم در صحنه و بازگویی خاطرات شیرین این پیروزی و نیز نشان دادن حمایت‌های مردمی از مقاومت و رزمندگان آن با برپایی جشن بزرگ پیروزی و ظهور علنی دبیرکل آن. 
  • ادامه همپیمانی و همبستگی با دیگر گروه‌های لبنانی، از جمله مسیحیان و با میشل عون، طلال ارسلان و سلیمان فرنجیه به منظور ایجاد جبهه‌ای متحد برای زمینه‌سازی ریاست جمهوری آینده. 
  • رویارویی با تهاجم تبلیغاتی گسترده گروه‌های «14فوریه» با طرح ضرورت تشکیل دولت وحدت ملی و اولتیماتوم برای کشاندن مردم به صحنه از ابزارهای بسیار موثر حزب و دبیرکل آن بوده است که با اعطای مهلت زمانی مشخص برخواسته‌های خود اصرار ورزید و مجدداً جلسات گفتمان و با پیشنهاد نبیه‌بری هم‌پیمان جدی حزب الله و با شرکت سایر گروه‌های لبنانی آغاز شد.
  • دستاورد راهبردی این پیروزی در آینده منطقه و جهان اسلام چیست؟

پیش‌تر به این پرسش به‌طور غیرمستقیم پاسخ داده شد، اما بر چند نکته تأکید می‌کنم:

1- وحدت شیعه و سنی به عنوان یکی از چالش‌های بزرگ جهان اسلام به‌طور قطع محوری‌ترین خواست امروز مسلمانان وحدت است. در نتیجه پیروزی حزب‌الله، شرایط برای تحکیم وحدت اسلامی بیش از پیش مساعد و همگرایی بیش از گذشته تقویت شده است.

ظرفیت بسیار بزرگی است که نباید اجازه داد مجدداً به تهدید تبدیل شود به اختلافات مذهبی در عراق که محصول اشغالگری و فتنه‌انگیزی نیروهای چندملیتی است، نباید اجازه داد مجدداً منطقه را تهدید کند. وحدت ثمره تلاشها و مبارزات امام خمینی(ره) و ثمره انقلاب اسلامی است که متأسفانه اتحاد نامقدس استکبار، تکفیری‌ها و وعاظ السلاطین آن را به شدت مورد تهدید قرار داده است.

2- محوریت قدس شریف: قدس و فلسطین اشغالی می‌تواند محور وحدت جهان اسلام و ستون خیمه مسلمانان باشد. هرگونه تهدیدی برای قدس و عقب‌نشینی فلسطینی‌ها، امنیت ملی تمامی کشورهای اسلامی و عربی را تهدید می‌کند، با محور قرار دادن قدس توسط ملت‌های مسلمان، می‌توان همبستگی اسلامی و همگرایی منطقه‌ای را دوچندان کرد.

3- رسانه‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای، تاثیر شگرفی بر افکار عمومی جهان به‌ویژه مسلمانان و اعراب دارند. شاید نیمی از پیروزی‌ها و موفقیت‌های به صحنه کشاندن مسلمانان جهان نتیجه همراهی بخش کوچکی از شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای عربی با مقاومت بوده است. در صورت نبود دو سه رسانه عرب زبان همراه در جنگ 33 روزه اخیر، ممکن بود این جنگ به فاجعه‌ای بزرگ تبدیل شود.

پیش از آنکه ماشین جنگی پنتاگون، بغداد را ساقط کند، شبکه بین‌المللی C.N.N نظام حزب بعث را از هم گسست و نظام حاکم بر عراق را ساقط کرد. خلأ بزرگی که در نبود رسانه‌های خارجی و به‌ویژه انگلیسی زبان وجود دارد بایستی برطرف شود.

4- باید هوشیاری و آگاهی بالا را به‌طور جدی حفظ کرد. بخشی از اهداف تهاجم گسترده اخیر اسرائیل علیه لبنانی‌ها، انتقام از پیروزی‌های حزب‌الله و عقب راندن دشمن در سال 2000 بود. دشمن قسم خورده از هم‌اکنون درصدد برنامه‌ریزی برای جبران شکست تاریخی اخیر برآمده است. سرنوشت صهیونیست‌ها در گرو جنگ آینده آنان است زیرا ابعاد پیروزی حزب‌الله و پیامدهای بعدی آن برای آینده اسرائیل وحشتناک است؛ بنابراین نباید چنین فرصتی را به رایگان به دشمن هدیه کرد.

5- نکته آخر این‌که پیروزی حزب‌الله، یک نوع پیروزی برای ملت ما و پشتوانه‌ای برای امنیت ملی کشورمان است. ضروری است مسائل لبنان و چنین جریاناتی را قربانی اختلاف نظرها و چالش‌های داخل کشور نکنیم و همه جریانات و گرایشات سیاسی داخل نسبت به این پیروزی احساس سربلندی و غرور کنند و از مقاومت اسلامی لبنان حمایت جدی به عمل بیاورند.

بازنگری در روش‌های تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی ما در مورد رویدادهای اخیر لبنان و رویدادهای آینده منطقه یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. بسیاری از روش‌های تبلیغی و حمایتی ما متأسفانه ضد تبلیغ بوده است. بازخوانی روش‌های تبلیغی گذشته‌مان یک امر حیاتی برای برنامه‌ریزی آینده است.

پیروزی حزب‌الله، یک نوع پیروزی برای ملت ما و پشتوانه‌ای برای امنیت ملی کشورمان است.

ضروری است مسائل لبنان و چنین جریاناتی را قربانی اختلاف‌نظرها و چالش‌های داخل کشور نکنیم و همه جریانات و گرایشات سیاسی داخلی نسبت به این پیروزی احساس سربلندی و غرور کنند و از مقاومت اسلامی لبنان، حمایت جدی به‌عمل بیاورند.

برچسب‌ها