در مقاطعی آزادی نسبی برای مطبوعات وجود داشته است و در مقطع دیگری مطبوعات با فضای محدودکنندهای روبهرو شدهاند.
فضای جزر و مدی مطبوعات اجازه نداده است که جامعه ایرانی بهرغم ویژگیهای منحصربهفردی که در تولید علم و پردازش اطلاعات در مقاطع تاریخی خویش داشته است، با یک نشریهای که بتواند با وجود تأثیرگذاری در داخل، مرزهای جغرافیایی ایران را درنوردد و در حوزههای تأثیرگذار جهانی بهصورت اعم و در حوزه تمدن ایرانی – اسلامی بهصورت اخص منشأ اثر باشد، خودنمایی کند.
در روزگاری مؤلفههای قدرت، سلاحهای آتشین و تجهیزات و ادوات مدرن نظامی بود و در مقطع دیگری انرژیهای نو اما در فضای پرشتاب امروز مهمترین مؤلفه قدرت، دستیابی به اطلاعات و پردازش آن است؛ به همین مناسبت واژه «جنگ نرم» بهجای «جنگ سخت» اهمیت مضاعفی پیدا کرده است.
با این مقدمه چرا ما نتوانستهایم یک روزنامه تأثیرگذار بینالمللی داشته باشیم؟ چرا برخی کشورهای اطراف بهرغم سابقه تاریخی چند ده ساله و وسعت اندک و جمعیت محدود، رسانههای منطقهای و فرامنطقهای دارند و در حوزه معادلات جهانی نقش بازی میکنند، اما روزنامههای ایرانی از چنین تأثیر شگرفی که بتوانند «دیپلماسی رسانهای» ایجاد کنند، ناتوانند؟
پاسخ به موارد فوق دلایل متعددی دارد و هرکسی از منظر موضوعی پاسخ متفاوتی خواهد داد. حتما خواهیم شنید، اقتصاد مطبوعات ما بیمار است، حتما خواهیم شنید استانداردهای حرفهای کمرنگی داریم و حتما خواهیم شنید محدودیتها برای گسترش رسانهها و رسیدن به روزنامههای فرامنطقهای از جانب نهادهای فرادستی بسیار است.
واقعیت این است که همه موارد فوق درست است اما آن چیزیکه مطبوعات را گرفتار موج سینوسی کرده و به آنها اجازه نداده تا به یک استاندارد قابل قبول برای عرضه به بیرون مرزها برسند، سیطره نگاه سیاسی و حزبی به آنها بوده است.
وقتی در کشور شبهحزبها وجود دارند و احزاب واقعی نیستند و اقتضائات حزبی که باید در فرایند سیاست عمومی کشور جاری شود، جای خود را به ابزاری برای کسب قدرت نه از راه خدمت بلکه از روشهای جعلی که مهمترین وجه آن کمرنگ کردن اخلاق است، میدهند، موج سینوسی شدت میگیرد و ما شاهد تکثر و توسعه مصنوعی مطبوعات میشویم؛
بهطوریکه بهرغم توسعه مطبوعاتی و تعداد بالای نشریات منظم و نامنظم، شاهد کاهش تأثیرگذاری مطبوعات هستیم. مهمترین وجه ممیزه قانون مطبوعات ما، قید «رسالت مطبوعات» است و این مهم نشانگر این واقعیت است که مطبوعات ایرانی نهفقط بهعنوان وجه نازله کالا، بلکه بهعنوان «سفیر فرهنگی» دیده شده است که از انتشار آن هدف «متعالی» دنبال میشود.
سفیر فرهنگی بودن، مطبوعات را از عنوان بولتن دستگاهها شدن نجات میدهد و اصل «ارتباطات و اطلاعات» را بهعنوان حقیقتی برتر برای انتقال و مبادله آن رونق میبخشد.
آن وقت است که درستنویسی، پرهیز از تخریب، حفظ حرمت اشخاص و منافع ملی اهمیت خود را پیدا میکند و یک نشریه نه بهعنوان عامل تهدید بلکه بهعنوان فرصتی برای گوشزد کردن واقعیتهای موجود اهمیت مییابد و موج سینوسی جای خود را به شیب صعودی میدهد.