دغدغة خونشان کمی پایین آمده و همچین یا بیتفاوت شدهاند یا تیریپ برداشتهاند.دیگر کمتر اتفاقی آنها را یک تکانی میدهد. شاخکهایشان حساسیت خود را از دست داده و آستانة تحریکشان پایین آمده است. درسهایشان گلابی است و خودشان هم تب سیبزمینی گرفتهاند. حتی... بگذریم
شما همچنین احساسی دارید یا نه؟ حالا که داریم به روز دانشجو نزدیک میشویم برداشتهایم برای این احساسمان چهار صفحه مطلب درآوردهایم.
اگر با ما هماحساس هستید که هیچ، اما اگر بوهای دیگری به مشامتان خورده، ما را هم بیخبر نگذارید. حس و حال دفاع کردن از خودتان را که دارید؟ منتظریم.
میگویند دانشجویان از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دور شدهاند. درست است؟
اگر از فضای دانشگاه دور هم شده باشی کافی است گشت کوتاهی در اینترنت بزنی. به سادگی پیدا کردن وب نوشتههای یک دانشجو میروی به فضای دانشگاه. با چند وبلاگ مختلف دستت میآید که فضای دانشگاه چطور است.
فقط اگر موقع باز کردن صفحات اینترنت صدای ترانهای آمد که میگوید:«یه دل دارم و دو دلدار... گرفتارم و گرفتار» نباید تعجب کنی.این موسیقی است که روی وبلاگ یک دانشجو گذاشته شده است.
آنطور که از نام وبلاگ پیداست، در یک رشتة فنی تحصیل میکند و داستانهای دانشگاهاش را در این وبلاگ مینویسد؛ ماجرای مسابقة طنابکشی، «یاد یکی از بچههای ورودی 85 افتادم، تا حالا به چهل تا دختر حتی ورودی 82 پیشنهاد ازدواج داده، یه روزم تو محوطه، جلوی چشم همه، افتاده بود دنبال یکی از همکلاسیهاش و بهاش التماس میکرد!»
یا این داستان که نثر چندان دانشجویانهای ندارد: «روز اولی که رفتیم کلاس، 100 نفر اسم نوشته بودن... حالا تو کلاس 50 تا صندلی هست... نتیجه این که ملت باید سرپا وایسن تا استاد تقسیمشون کنه... که این وسط هیچ کسم کوتاه نمیومد... شده بود بازار شام.»
میگویند فضای دانشگاهها عوض شده، دیگر آن چیزی نیست که در تصور جامعه از دانشگاه وجود داشت. این را دانشجویان ترم اولی که برای قبول شدن در کنکور، سالها سرشان در درس و کتاب بوده، وقتی فضا توی ذوقشان میزند؛ بهتر از دیگران درک میکنند.
یکی از دانشجویان سال آخری میگوید: «فقط کافی است سر کلاسها حاضر شوی، جز بعضی استادها که کار عملی میخواهند و رُس دانشجو را میکشند، بقیة استادها کاری به کارمان ندارند، همان چند روز امتحان که جزوهها و کتابها را بخوانی و گاهی هم فرصت تقلبی دست بدهد، مدرک گرفتنات تضمین شده است.»
کتابخانة دانشگاه زیاد شلوغ نیست، فقط بخش پایاننامهها طرفدار دارد. هر وقت بیایی عدهای نشستهاند و از روی پایاننامههای دیگرانی کپی میزنند که بیشتر آنها هم برای نوشتن پایاننامه چنین رنجی را متحمل شدهاند. البته به روز نبودن بیشتر کتابخانههای دانشگاهی را هم باید یک دلیل این استقبال نکردن دانست.
از راهپلههای شلوغ که پایین بیایی، دانشجویان را میبینی که با خیال راحت در حیاط، روی سکوها و نیمکتها نشستهاند، گپ میزنند و شیطنت میکنند. استادی که گرد پیری بر موهایش نشسته، از پنجره بیرون را نگاه میکند و میگوید: «یکی از این جمعیت دغدغة درس ندارد، اگر هم اضطرابی در چهرهشان باشد از مشکلات اداری است که پیدا میکنند.»
این تصویر دانشگاهی است که همواره از آن به عنوان نهادی تأثیرگذار در فعالیتها و جنبشهای اجتماعی و سیاسی یاد شده، تصویر دانشجویانی که به عنوان گروههای مرجع جامعه بر سایر افراد تأثیر گذارند.
تغییر ذائقة دانشجویی
چند سالی است که خبری از جنبشهای دانشجویی به گوش نمیرسد. دانشگاهها در آرامش به سر میبرند و جز اندک اخبار علمی و فرهنگی، صدایی در جامعه ندارند. این وضع، فضا را برای رشد دیدگاههایی که دانشگاه را فضایی مفرح، و علمآموزی را موضوعی حاشیهای و نهچندان جدی در دانشگاهها میدانند باز میکند.
اما دانشگاهها مدافعانی هم دارند، اکثر افرادی که در حوزة دانشجویان فعالیت میکنند با این دیدگاه مخالفاند و دفاعیة محکمی برای دانشجویان دارند.
سیدمهدی جولایی، مسؤول سازمان دانشجویی حزب مؤتلفة اسلامی معتقد است که برای بررسی این مسأله باید به گذشته، زمانی که جامعة دانشجویی شور و نشاط خاصی داشت، برگردیم؛ کنشگران عرصة سیاست داخلی و خارجی این جریان با نشاط و شاداب دانشجویی را که فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را از سر گرفته بود، آلت دست قرار دادند تا به اهداف سیاسی خود برسند.
این کنش با واکنشی طبیعی مواجه شد که فرورفتن دانشگاههای کشور در دورة سکون و خاموشی کامل بود.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که دانشجویان به دلیل بالا رفتن هزینة فعالیتهای اجتماعی و برخوردهای صورت گرفته با انجمنهای فعال در زمینههای مختلف صنفی، فرهنگی و سیاسی با کنارهگیری از آرمانها و مطالباتشان فقط به فکر به پایان رساندن دوران دانشجوییشان هستند.
دور افتادن دانشجویان از برخی آرمانها نیز به عنوان دلیل رکود دانشگاه عنوان میشود. کارشناسان میگویند: «زمانی تشکلهای دانشجویی میتوانند پیگیر موضوعاتشان باشند که دارای آرمان بوده و برای رسیدن به این آرمان تلاش کنند.»
تفاوت دانشجویان این دوره با دهههای گذشته و یادآوری افراد بزرگی که از دانشگاهها سر برآوردند، برخی منتقدان دانشگاه را بر آن میدارد تا نگرانی خود را نسبت به آیندة کشوری که در دست چنین نسلی خواهد بود ابراز کنند.
سیدمهدی جولایی، مسؤول سازمان دانشجویی حزب مؤتلفة اسلامی، ضمن مخالفت با این عقیده، دلایل خود را چنین بیان میکند: «به نظر من نیاز جامعه، افراد را بار میآورد. هر دورهای میدان خاص خودش را باز میکند. یک دوره انقلاب است، یک دوره سازندگی، یک دوره جنگ و افراد هر دوره براساس نیازها و پیچیدگیهای خاص آن دوره رشد میکنند.
جامعة امروز ایران به دانشجویانی نیازمند است که در عرصة علمی تلاش کنند و از جریانهای سیاسی کشور و دنیا هم آگاهی کامل داشته باشند. نیاز امروز، جهاد در حوزة علم است. میتوان گفت ما دچار تغییر ذائقة دانشجویی شدهایم.»
علی رمضانی، مسؤول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی نیز در اینباره میگوید: «براساس شرایط زمانی و مکانی مختلف، مأموریتها و رسالتهای مقطعی دانشگاه تغییر میکند.
این گونه نیست که بگوییم چون دانشگاهها در رکود سیاسی به سر میبرند، دانشجویان اوقاتشان را به بطالت میگذرانند. این تفکر که دانشگاهها دچار رکود شدهاند، حاصل قیاسی است که با سالهای پر التهاب گذشتة دانشگاه صورت میگیرد.»
جولایی با بیان مواردی از مشارکت سیاسی دانشجویان، صحبتهایش را پی میگیرد: «من در فعالیتهای دانشگاهها و حضور و آگاهی سیاسی مشکلی نمیبینم. در مجموع در مباحث ملیای همچون موضوع هستهای، حمایت از فلسطین و لبنان و توهین به پیامبر اکرمص دانشگاهها فعالانه عمل میکنند.»
وی میافزاید: «به نظر من جنبش دانشجویی و دانشجویان به عنوان دیدهبان نظام جمهوری اسلامی، زاویة دید و مرکز توجهشان را از روی مباحث سیاسی به سمت نیاز کشور که مباحث علمی است آوردهاند.
البته در همة دانشگاهها وضع این گونه نیست؛ شاید در برخی دانشگاهها به واسطة استفادة نابهجایی که در حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی دهة گذشته از دانشگاه شده، دچار رکود علمی هم باشیم.»
رمضانی با تأکید بر این که ظرف دانشگاه ما اگر با محتوای تحولات سیاسی، مسائل علمی یا کار کردن دانشجویان پر نشود، خود به خود پر خواهد شد، به وضع کنونی امیدوارانه مینگرد و میگوید: «چشمانداز آرامش دانشگاهی امروز این است که اگر بتوانیم این تحول را مدیریت کنیم، به سمتی میرویم که دانشجویان ما درسخوانتر شوند.»
از فضاهای سیاسی خسته شدهاند
حسنعلی کرمی، مشاور هنری و مسؤول اطلاعرسانی ادارة کل فرهنگی وزارت علوم، به گرایش قشر دانشجو بیشتر به عرصة فعالیتهای فرهنگی و هنری اشاره میکند.
او میگوید: «فعالیتهای هنری دانشجویان در سالهای اخیر زمینهساز و بسترساز کارهای بزرگی در ایران و خارج از کشور شده است که حضور دانشجویان فعال هنری در جشنوارههای بزرگ فرهنگی هنری ایران و خارج از کشور مصداق این موضوع است.»
وی در توضیح این تفاوتِ گرایش توضیح میدهد: «این گرایش به دلیل خستگی از فضاهای سیاسی به وجود آمده و دلیل دیگر این است که لطافتی که در هنر یافت میشود، در سیاست وجود ندارد.»
علی کرمی ادامه میدهد: «چهار محور اصلی دانشگاهها، فعالیتهای فرهنگی هنری، پژوهشی، آموزشی و صنفی هستند، صرف انرژی برای این چهار بخش، نمود خوبی خواهد داشت.
مسؤولان فرهنگی وزارتخانه و دانشگاهها، باید نگاه و توجه ویژهای به این بخشها داشته باشند، چون اگر هر یک از آنها به صورت تخصصی دیده نشود، نتیجه نمیگیریم.»
وی میگوید: «در سفری که به دانشگاه شیراز و اصفهان داشتم، این را شاهد بودم که اگر محیط را مساعد کنیم و تعریف درستی از فعالیتهای فرهنگی هنری به دانشجویان بدهیم، حتی دانشجویان غیرهنری هم، برای پر کردن اوقات فراغتشان فعالیتهای فرهنگی هنری انجام میدهند.»
دانشجویان آسانگیر
در کلاس 50 نفره هر کس کار خودش را انجام میدهد. فقط دو سه نفر به درس گوش میدهند، بعضیها با موبایل بازی میکنند، بعضیها میگویند پایه درسیشان از مدرسه خوب نیست، بنا بر این، درس را نمیفهمند و گوش نمیدهند، بعضیها هم لحظة حاضر غایب در کلاس پیدایشان میشود.
به جای همة مسائل مربوط به درس، دختر و پسرها بانک اطلاعات همکلاسیهایشان هستند.
مرتضی روحانی، دانشجوی رشتة نرمافزار کامپیوتر میگوید: «بسیاری از بچهها در دانشگاه بیشتر به فکر مخزنی هستند، قرارهای بیرونشان را میگذارند، از استادی هم که سخت بگیرد بدشان میآید و زیرآبش را میزنند.»
تعدادی از شیطنتهای دانشجویی به طبیعت جوانی باز میگردد و در همة دورهها هم در دانشگاهها وجود داشته است، ولی این شیطنتها وقتی به حدی بیش از معمول میرسد و منجر به فاصله گرفتن آنها از درس میشود، نگرانکننده است.
در مقابل بعضی دانشگاهها به روش سختگیرانهای مثل اخراج دست میزنند. اما این راهحل مسأله نیست.
رمضانی، در مقابل این پرسش که چرا استادان پیرو دانشجویان شدهاند، میگوید: «بحران بزرگشدن قاعدة هرم جمعیتی در نیمه اول دهه 60 به دانشگاهها رسیده و افزایش ظرفیت دانشگاهها را درمان مشکل بیکاری دانشجویان دانستهایم، چنان که یکی از مدیران دانشگاهی کشور چندی پیش طی مصاحبهای اعلام کرد که حداقل فایدة افزایش ظرفیت دانشگاهها این است که بحران بیکاری را چهار سال عقب بیندازیم.
امامخمینی معتقد بودند که مسأله جنگ موقت است، مسأله اصلی و اساسی ما دانشگاههاست، این یک نوع نگاه به دانشگاه است و نوع دیگر، نگاهی است که دانشگاه را وسیلهای برای به تعویق انداختن بحران بیکاری میبیند.»
وی ادامه میدهد: «ولی این افزایش ظرفیت متناسب با توانایی علمی ما نبوده و فضای دانشگاهی مدیریت نشدهاست. بنابراین به سمت فضایی رفتهایم که دانشگاه پاسگاه شده است؛ یعنی مکانی برای گرفتن واحد و پاس کردن، نه دانشآموزی.»
کارشناسان راهحلهای امیدوارانهای برای خروج از رکود چند سالة دانشگاهها دارند. راهحلهایی مثل این که اگر جنبش دانشجویی بخواهد از این رکود بیرون آید باید به فکر آرمانهایی چون ظلمستیزی و عدالتخواهی باشد.
علیکرمی میگوید: «مسؤولان دانشگاهها به کمک وزارت علوم تحقیقات و فنآوری باید زمینة خلاقیت دانشجویان را فراهم کنند. احتیاجی نیست به دانشجویان بگوییم چه کنند، مهمترین وظیفة ما بسترسازی است.
اگر این اقدام صورت بگیرد، دانشجویان جز میدانی برای عرضة کار و خلاقیت، چیز دیگری نمیخواهند. اگر بسترسازی شود این فعالیتها صورت میگیرد.»
جولایی نیز با بازخوانی آگاهی سیاسی و حضور در عرصههای سیاسی چنین نظر میدهد که اگر حکومت به سمت رفع مشکلات مردم و حل مسائل اقتصادی و اجتماعی برود و آرمانهای دانشجویان تا حدی محقق شود، جنبش دانشجویی به عرصة سیاست بازگشت مجدد خواهد داشت.
در خبرها آمده بود کانونهای فرهنگی دانشگاه لرستان و انجمنهای علمی دانشجویی که چند سالی با رکود مواجه شده بود در سالجاری تقویت خواهد شد. گویی دانشگاهها در حال بررسی وضعیت خود هستند تا راهحلی برای خروج از این بیتحرکی بیابند.
موافقام / مخالفام
پیدا کردن آمار و یا پژوهشهایی که نگرش دانشجویان را نسبت به دانشگاه و فعالیت در آن سنجیده باشد، کار به هیچ وجه آسانی نیست. پژوهشهایی از این دست معمولا محرمانه تلقی شده و نتایج آن راهی به بیرون پیدا نمیکند.
تلاش ما هم برای یافتن چنین پژوهشهایی که اخیرا انجام شده باشد، به بنبست خورد. هرچند عنوان و محل انجام چند نمونه از این پژوهشها را پیدا کردیم، اما سازمانهای مربوطه از اعلام نتایج آنها خودداری کردند.
این در حالی است که قانون حق دسترسی به اطلاعات در اغلب کشورهای دنیا یک امر پذیرفته شده است.
به این ترتیب ناچارا به نتایج آخرین گزارش نهایی وضعیت و نگرش جوانان ایران که خوشبختانه از سوی سازمان ملی جوانان به صورت کتاب چاپ و منتشر شده است، بسنده کردیم. این نتایج هرچند متعلق به سه چهار سال پیش است، اما همچنان میشود به آن استناد کرد و آن را مبنای تحلیل قرار داد.
دانشجویان عموما اشتیاقی به عضویت در تشکلهای دانشجویی ندارند (2/61 موافق / 8/38 مخالف)
در حال حاضر ورود به دانشگاه برای کسب مدرک است تا معلومات و تخصص (2/77 موافق 8/22 مخالف)
برای قبول شدن در دانشگاه بیشتر مسائل شخصی و محذورات فردی و خانوادگی مهم است، نه اشتیاق به علم و فعالیت «دانشگاه».
بیشتر جوانان یا به دلیل فشار خانوادگی و اطرافیان (23 درصد) یا به دلیل اجتناب از سرشکستگی خانواده (46 درصد) و یا ترس از سرشکستگی بین دوستان (45 درصد) و یا به دلیل چشم و هم چشمی با دیگران (47 درصد) به دنبال قبول شدن در دانشگاه هستند.
نگرش دانشجویان 18 ساله و کمتر که عموما سال اولی هستند، در مقایسه با دانشجویان سن بالاتر نسبت به دانشگاه مثبتتر است.
دو گروه بزرگ دانشجویان که سن بالاتری دارند (از 19 تا 30 سال) و احتمالا پختهتر و باتجربهتر هستند، نظر چندان مثبتی به دانشگاه و فعالیت در آن ندارند.
ما سیبزمینی نبودیم
یافتن فهرستی ازفعالان دانشجویی گذشته کار چندان مشکلی نیست اما پیدا کردن وصحبت کردن با آنها به این سادگیها ممکن نمیشود. بالاخره هرکدامشان الان مقام و مسوؤلیتی دارند. این چندتایی که در پایین میبینید یکخرده راحتتر از دیگران به دام ما افتادند.
مقایسه نکنید
مرتضی نبوی از چهرههای سیاسی و مطبوعاتی است که دو دورة کاملا متفاوت دانشجویی را تجربه کرده. یک دوره در دهه 40 و دوره دیگر، دهه 80. چهار دهه اختلاف بین این دو دوره، حرفهای زیادی را مطمئنا در پی خواهد داشت.
- شما دو دورة کاملا متفاوت دانشجو بودهاید. فضای اولین دوره را یادتان است؟
بله، من سال 1345 وارد دانشکدة فنی دانشگاه تهران شدم و در سال 1350 فارغالتحصیل شدم. دورة دوم هم مربوط به سال 81 تا 83 و تحصیل در رشتة علوم سیاسی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز بود.
- این دو دوره، چه تفاوتهایی با هم داشتند؟
خب، دانشکدة فنی دانشگاه تهران در دهههای 40 و 50 مرکز فعالیتهای سیاسی تهران و حتی کشور بود.
- خودتان چطور دانشجویی بودید؟
جدی در درس خواندن، در هر دو دوره. در دورة اخیر، هم استادان و هم دانشجویان متعجب بودند که من پس از این همه سال با وجود سن و سالم و فعالیتهایم که در حد وزارت هم میرسید، چطور میتوانم درس بخوانم و نمرههای عالی بگیرم.
- میگویند دانشجویان امروزی راکد و منفعلاند. شما دانشجویان دهه 80 را چطور می بینید؟
ببینید این دو دوره یکسان نیستند. الان دانشجویان در زمینههای دیگری فعالیت میکنند. من به طور محسوس، یک تحول علمی و نوآوریهایی در میان دانشجویان میبینم که در دورة اول دانشجوییام، ما دانشجوها به فکرش نبودیم. یک تفاوت دیگر هم تعداد خانمها در دانشگاههاست که خیلی زیاد شده است.
- پس در هر دورهای یک گونه فعالیت بارزتر است؟
بله، علاوه بر اینها گسترش تحصیلات عالیه در سطح کشور هم جالب بوده و قابل قیاس با گذشته نیست. یکی از دوستان صحبت میکرد که زمانی، استان چهار محال و بختیاری در کل کشور 200 دانشجو داشت، ولی در چند سال اخیر، تنها 10 الی 20 هزار نفر در دانشگاههای خود استان به تحصیل مشغول بودهاند.
- وظیفه دانشجوی امروز؟
امروز دورة تحولات شگرف و سریع است. برای هویت یافتن چه خوب است که دانشجویان هم در رشته خود، متبحر و دارای نوآوری و خلاقیت باشند و آگاهیهای فلسفی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را در حد نیازهای خود گسترش دهند.
فقط نخبه بودن که مهم نیست
میگوید اینقدر دانشجوهای خودش را دوست دارد و اینقدر از آنها چیز یاد میگیرد و با آنها زلف گره زده دارد که دربارهشان حرفی نمیزند. اما راضی میشود چند دقیقهای با ما راجع به تجربیاتش گفتوگو کند.
- میخواهیم میزان فعالیت دانشجوهای الان را با دانشجوهای زمان خودتان مقایسه کنید.
به نظرم شرایط اخلاقی جامعه به طور کلی عوض شده و دوستانی که برای یک دورة 4 تا 7 ساله وارد دانشگاه میشوند، در این دوران، احساس طلبکاری میکنند.
استنباط من این است که آنها فکر میکنند که دیگران باید چیزی را برایشان فراهم کنند تا آنها به آن چیز برسند.
- یعنی دورة شما اینطوری نبود؟
نه. ما کار میکردیم تا زندگی خودمان و اطرافیانمان را تأمین کنیم. در کنار اینها درس هم میخواندیم. اصلا روابط اجتماعی و اخلاقیات، کاملا متفاوت بود با الان. حتی در دانشگاه، رابطة ما با استاد مثل دبیرستان و دبستان بود. خیلی احترام میکردیم و حرفی که میزدند، میپذیرفتیم.
- بچههای الان چه فرقی کردهاند؟
الان بچهها عجله دارند. حوصله ندارند و خیلی متوقع هستند. حتما وضع مالی مملکت بهتر شده.
در عین حال با پیشرفت تکنولوژی، دهکدة جهانی هم کامل شده و همه از حقوق اجتماعی همدیگر خبر دارند و میخواهند چیزهایی که بقیه دارند، داشته باشند. دوران ما ارتباطها محدود بود و ما به وضع خودمان رضایت میدادیم.
- خب مشکل کجاست؟ چرا اوضاع اینطوری شده؟
ببینید، تقصیر دانشجو نیست. حالا که وضع مالی بهتر شده و امکانات فراهم است، نگاه لابراتواری به حوزههای تخصصی، مغفول مانده. مثلا دانشجوی کارگردانی فارغالتحصیل میشود و ابزار کارش را نمیشناسد. مثل خلبانی که طیاره ندیده باشد.
- یعنی شما میگویید سیستم آموزشی الان مشکل دارد؟
من در این که سیستم آموزشی مشکل دارد، تردیدی ندارم. به این که کاسبکاری و دنیا داری و زود زود پول قلمبه درآوردن وارد حوزة آموزش شده است، یقین دارم. خیلیها که مدعی توزیع دانش هستند، بیشتر به فکر جیب خودشاناند.
- من منظورم بیشتر فعالیتهای فوق برنامه بود، نه بحث آموزش.
یک میکروبی الان وارد ذهن دانشجوها شده که من نمیدانم چیست. آدم تا دبیرستان را تمام نکرده، به این میکروب مصونیت دارد. ولی همین که پایش به دانشگاه میرسد، گرفتارش میشود. امراض این میکروب هم یکی اعتراض و دیگری منیت توخالی است که اتفاقا واگیردار هم هست.
- حالا راه چاره چیست آقای صالحعلاء؟
من نمیخواهم منتقد اوضاع آموزشی وزارت علوم باشم. اما باید نگاه به دانشجو تغییر کند. ما عادت نداریم چیزهای مهم را باز کنیم. امروز میگذریم تا ببینیم بعدا چه میشود.
دانشگاه جامعهای است که عکسالعملهای جریانسازی در آن اتفاق میافتد و باید به آن اهمیت داد. دلخوش کردن به این که جوانهای ما خلاق و نابغهاند، دردی را دوا نمیکند. من خیلی افق دلشاد کنندهای نمیبینم.
تحلیل داشته باشید ولو غلط
سال55 توی دانشگاه سیستان و بلوچستان درس میخوانده ولی بهخاطر شرکت در تظاهرات روز 16آذر از دانشگاه اخراج شده. میگویند در همان دوران مبارزه، انفجار بمب در دستهایش باعث از بین رفتن بخشی از دست و انگشتانش شده.
سال57 دوباره در رشتة اقتصاد قبول شده و این بار خودش را به دانشگاه تهران رسانده. دکتر الیاس نادران حالا نمایندة مجلس است و یکی از فعالان سیاسی کشور.
- جناب دکتر فضای دانشگاهها پیش از انقلاب چطور بود؟
در آن شرایط دانشجویان از لحاظ فرهنگی و سیاسی رسالت سنگینی بر دوش خود احساس میکردند و جالب اینجاست که غالبا افرادی که به لحاظ ذهنی و علمی رتبههای بالاتری داشتند جذب اینگونه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی میشدند.
به همین خاطر هم جنبش دانشجویی با انگیزه و پرتحرک بود. فعالیتهای آموزشی مانع از تحرکهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نمیشد. آن موقع بچهها روحیة زندهای داشتند و در کنار فعالیتهای آموزشی و درسی خود تحلیل تئوریک و تازهای از مسائل سیاسی و اجتماعی پیرامون خود داشتند.
- بعد از انقلاب چطور بود؟
جنبش دانشجویی بعد از انقلاب بیشتر برای استقرار نگاهها و نگرشهای مختلف فعالیت میکرد. اینکه چه فلسفه و حکومتی را میپسندند و چه قوم و گرایشی را برای ادارة حکومت به مصلحت میدانند.
بحث و جدلها هم خیلی سنگین و درگیرانه بود. دو اتفاق مهمی که در دوران جنبش دانشجویی وجود داشت هم در همین دوران رخ داد.
یکی تسخیر لانة جاسوسی که منشأ تحولات بسیاری در کشور ما شد و دیگری انقلاب فرهنگی در دانشگاهها. علاوه بر این در دوران جنگ هم دانشجوها رسالت خود را به بهترین وجه انجام دادند.
- وضعیت الان را چطور میبینید؟ چرا دانشجویان ما با این گذشتة پرافتخار اینقدر بیتفاوت شدهاند؟
من احساس میکنم بعد از جنگ یک مقداری دانشگاهها به سمت غیر سیاسی شدن پیش رفتند. هر چند تا به حال فراز و فرودهایی داشتهاند، اما به دلیل دنبالهروی از جریانات حزبی وارد فازی شدند که به افراط و تفریط کشیده شد.
به عبارتی دیگر دانشگاه دیگر یک محیط خالص و مستقل نبود، بلکه به عنوان عقبة احزاب سیاسی فعالیت میکرد و ابزاردست آنها قرار میگرفت.
- برای برونرفت از این وضعیت چه پیشنهادی دارید؟
به اعتقاد من محیطهای دانشجویی اگر میخواهند سرزنده باقی بمانند و رسالت تاریخی خود را ادامه دهند باید به عنوان یک مجموعة مستقل روشنفکری فعالیت کنند و از تبدیل شدن به شاخة دانشجویی فلان حزب و جریان سیاسی بپرهیزند.
در صحنه حاضر باشند و برای خودشان تحلیل مستقلی داشته باشند ولو اینکه تحلیلشان غلط باشد. چرا که تحلیل غلط ولی مستقل بالاخره با مباحثه در محیطهای دانشجویی میتواند خودش را اصلاح کند.
اما اگر جنبش دانشجویی بخواهد به عنوان عقبة احزاب سیاسی به فعالیت خود ادامه دهد، آنگاه اشتباهات مکرر احزاب دامان جنبش دانشجویی را هم خواهد گرفت.
افتادیم به جان دانشگاه
مهندس محسن صفاییفراهانی! به عکس که نگاه کنید حتما او را خواهید شناخت. رئیس سابق فدراسیون فوتبال در زمان دانشجوییاش یکی از فعالان دانشگاه بوده.
- قبول دارید دانشجوهای امروزی به اندازة دانشجوهای زمان شما فعال نیستند؟
به نظر من فعالیتهای سیاسی زمان ما با الان به کلی فرق میکرد. آن موقع دنیای جنگ سرد بود و نفوذ کمونیسم و سوسیالیسم. ایدهآلهای جامعه هم مبارزه در آن فضا بود. اما الان فضای سیاسی دنیا یک چیز دیگر است. حتی هیچکدام از محیطهای سیاسی دیگر دنبال آن نوع تفکرات نمیروند.
- خب اصلا از فضای سیاسی بیاییم بیرون. فعالیتهای فوق برنامة دانشجوها را که میشود مقایسه کرد؟
باز هم فضا به نسبت سال 45 که ما دانشجو بودیم خیلی فرق کرده. اتفاقهای زیادی در دنیا افتاده و این اتفاقها تأثیر عمیقی در محیطهای اجتماعی داشته است.
- مهندس خیلی سخت حرف میزنید. یک کم گپ را دانشجوییتر برگزار کنید.
خب ببینید آن موقع امکانات نبود. یعنی دانشجو از نظر اقتصادی مشکل داشت. تازه مگر دانشگاهها چقدر دانشجو میگرفتند؟ آن موقع کل دانشکدة ما سرجمع، 200 تا دانشجو داشت. بعد فکر کنید در فضای اقتصادی محدود و در یک محیط زندگی آنطوری، دانشجو خیلی به کار و درآمد امیدوار نبود.
ما همین که یک کاری گیر میآوردیم برایمان کافی بود حتی اگر حقوق نمیدادند. آن موقعها برای مهندساش هم کار پیدا نمیشد.
- متوجه نشدم. کار پیدا نمیشد، برای همین دانشجوها توی دانشگاه فعالتر بودند؟
در آن شرایط محیط ایجاب نمیکرد کار بکنیم. ما هم یا باید میرفتیم دنبال فعالیت سیاسی یا این که میافتادیم به جان دانشگاه. میخواهم بگویم محیط بیرون چیزی برایمان نداشت.
- امروز چی؟ اوضاع خیلی بهتر شده؟
زمان ما ارتباطات خیلی کم بود. اینترنت که اصلا نبود. کتاب هم به این آسانی پیدا نمیشد. حتی فتوکپی هم نداشتیم. برای همین سطح توقعات و نوع نگاهها پایین بود.
همین که یک شب برویم توی کوه چادر بزنیم و با چراغ قوه کتاب بخوانیم برایمان ایدهآل بود. اما امروز دسترسی به اطلاعات زیاد است. از آن فشارها و مشکلات هم خبری نیست.
بیرون از دانشگاه امکان کار کردن خیلی بیشتری وجود دارد. البته باز هم از نظر من خیلی نمیشود مقایسه کرد، چون هم محیط اجتماعی دگرگون شده و هم محیط سیاسی.