مترجم زهرا صابری: «ماری اندیایه»، نویسنده سنگالی‌تبار ساکن برلین، امسال با رمان « 3زن قدرتمند» جایزه کنگور، معتبرترین جایزه ادبیات فرانسوی‌زبان را از آن خود کرد.

اندیایه نخستین زن سیاهپوست جهان است که کنگور را به دست آورده و از این نظر، توجه زیادی را در رسانه‌ها برانگیخت. هرچند که رسانه‌های همه کشورها، همواره به کنگور، مثل نوبل و جوایز دیگر، توجه نشان داده‌اند. این مطلب که در ترجمه آن از مطالب نشریه‌های آلمانی زبان «دیسایت» و «تاگس اشپیگل» (به تاریخ نوامبر 2009) استفاده شده، به این انگیزه، به زندگی و آثار اندیایه می‌پردازد.

سال‌ها پیش وقتی ماری اندیایه در عنفوان جوانی نخستین رمان خود را با نام «اما درباره آینده‌ای ثروتمند» منتشر کرد، چنان تجلیلی از او به‌عنوان یک «بچه نابغه» در فرانسه به عمل آمد که از آن موقع به بعد همه جا قدمش بالای چشم‌ها بود و چه انگشت‌ها که از حیرت به دندان گزیده نمی‌شد.

این بزرگداشت نه فقط به خاطر سن و سال کم وی (ماری در موقع انتشار این رمان 18-17 سال بیشتر نداشت) که بیشتر به خاطر رمان او بود؛رمانی که نشان می‌داد نویسنده‌اش در رکاب استادان نامداری چون مارسل پروست بوده و پرورش یافته محضر بزرگانی چون جولین گراک (نویسنده فرانسوی 2007-1910) است. ماری به‌رغم بسیاری از دیگر بچه‌های نابغه که اساسا خوب بلدند همه امیدها و آرزوها را یکباره کن فیکون کنند، توانست به عهد آغازین خود در عرصه نویسندگی وفادار بماند.

در برتری او بر دیگر بچه‌های نابغه همین بس که وی توانسته است رمان‌ها، نمایشنامه‌ها و داستان‌های کودک بسیاری را از چنته مهارت و تجربه خویش به‌منصه ظهور برساند و با نخستین رمان موفق خود موسوم به «روزی کارپ» کم کم اسم و شهرت خوبی هم در عرصه بین‌المللی به هم بزند. این رمان که سال 2001 جایزه ادبی «فمینا» را از آن خود کرد تا‌کنون به 15 زبان دنیا ترجمه شده است.

خیلی‌ها ماری اندیایه را به حکم آنکه با 42 سال سن بیش از 20رمان و نوول منتشر شده دارد اعجوبه ادبیات معاصر فرانسه می‌خوانند. اکنون ماری اندیایه برای تازه‌ترین رمان خود یعنی «3 زن قدرتمند» مهم‌ترین جایزه ادبی فرانسه را دریافت کرده است. در این کتاب وی احوال پر ملال 3 زن و خانواده آنها را در شرایط رقت‌انگیز سیاسی و فرهنگی اطراف و اکناف آفریقا و فرانسه توصیف کرده است. حضرات منتقد بسیار راغبند زبان واقع‌گرایانه ماری را که برخی معتقدند از حیث دقت مو لای درز آن نمی‌رود با سبک رمان نو (یکی از جنبش‌های ادبی معاصر در غرب که اواخر دهه 50 در فرانسه شکل گرفت) مقایسه کنند؛ سبکی که با نبود شور و احساس و حشو و زواید به‌خوبی کنار می‌آید.

ماری اندیایه (متولد 1967)فرزند خطه‌ای کوچک واقع در نزدیکی شهر اورلئان فرانسه است. وی که دختر یک مرد سنگالی و یک زن فرانسوی است از حیث سیاه‌سوختگی نسخه بدل پدر محترمشان محسوب می‌شود؛ پدری که البته چشم ماری تازه در سن 11 سالگی به جمال وی روشن شد. ماری که وطن آفریقایی پدر را برای نخستین بار در 18 سالگی زیارت کرد در این باره می‌گوید: «من در خانواده‌ای ساده و کارمندی به دنیا آمدم.

والدین مادرم کشاورز بودند و تمامی آنچه من از این دنیای فانی و بی‌وفا و از زندگانی در فرانسه می‌دانم در این منطقه سوت و کور که گویی خاک مرده بر آن پاشیده‌اند شکل گرفته است. البته نه اینکه فکر کنید من خدای ناخواسته دچار دوگانگی فرهنگی شده باشم، نه، من نه تنها دوگانگی فرهنگی ندارم که شکر خدا به مرض ازهم گسیختگی فرهنگی هم که زاییده دوگانگی است دچار نشده‌ام.»


در نقطه ثقل رمان‌های ماری غالبا سر و کله وصله‌های ناجوری پیدا می‌شود که بیهوده برای دست یافتن به تأیید، چه خون دل‌ها که نمی‌خورند و عاقبت هم دست از پا درازتر سر از معماهای تاریک‌تر درمی‌آورند. همچنان که در رمان «قلب من در تنگنا» نیز که سال 2008 منتشر شد، یک زوج معلم بی‌دلیل از زندگی کناره می‌گیرند.

سال 2007 اندیایه یکباره با همه خدم و حشم و دم ودستگاه، راهی ولایت غربت (برلین) شد. از قراری که نوشته‌اند، مملکت فرانسه را از زمان ریاست‌جمهوری سارکوزی،تنفرآمیز می‌داند. وی در پاسخ به این پرسش که چرا به برلین مهاجرت کرده می‌گوید: «از فرانسه دور شدم که هیچ، پشت سرم را هم نگاه نکردم. از زمانی که سارکوزی کمر خدمت به فرانسه را بسته، این مملکت مسموم شده است. این مرد در بی‌رحمی و قساوت دست نرون را از پشت بسته است. تنها کارش این است که پیش ثروتمندان و جناح راست خودشیرینی کند. در یک کلام سارکوزی ضامن همه حقارت‌های فرانسه است. نمونه‌اش فضاحتی که در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری به بار آمد.

ماجرا از این قرار بود که برای نخستین بار یک زن کاندیدای ریاست‌جمهوری شده بود اما بلافاصله کاشف به عمل آمد که از حیث تبعیض جنسیت چنان محشری بر پا شده که دیگر خر بیاور و رسوایی بار کن. چیزی که هست من خیال می‌کردم تبعیض جنسیت مدت‌هاست که در این کشور برافتاده است. جناب سارکوزی در آن گیرودار برای آنکه دق دل خود را درآورد، باد در کرنای حنجره انداخت که: ببین کار به کجا رسیده که یک ضعیفه می‌خواهد مملکت را بگرداند.‌ها‌ها! با این اوصاف چه کسی بچه‌ها را تروخشک کند!»

اندیایه به گفته خود از اینکه به‌عنوان نخستین زن سیه‌چرده جهان برنده جایزه کنگور شده است ککش هم نمی‌گزد. او در این باره می‌گوید: «من خیلی در خط این دست طبقه‌بندی‌ها نیستم. من فرانسوی‌های زیادی دیده‌ام که در آفریقا بزرگ شده‌اند و از من هم آفریقایی‌ترند. جایزه ادبی کنگور از سوی آکادمی کنگور اعطا می‌شود.

 هر چند مبلغ این جایزه چیز دندان‌گیری نیست و به‌طور سمبلیک فقط 10 هزاریورو تعیین شده اما جزو معتبرترین جوایز ادبی جهان محسوب می‌شود که خواهان زیادی دارد. چون با فروشی که در پی دریافت این جایزه عاید صاحب کتاب می‌شود، برنده تا مدت‌ها نانش در روغن است؛ آن هم چه روغنی که تا 3 وجب بالایش ایستاده است.»