و علیه آنها وارد فعالیت میشوند و آنها را میکشند؛ خودیها را!
لوزالمعده اندامی است که از سلولهای«بتا»یش، انسولین ترشح میشود (انسولین در واقع کنترل کننده قندخون در بدن انسان است). اشتباه اینجاست که سلولهای ایمنی، سلولهای «بتا» را از بین میبرند.
حالا این «بتا»ها چه ویژگی دارند که بیگانه محسوب میشوند، یا اصلاً چه اتفاقی میافتد که سلولهای ایمنی این اشتباه را میکنند؛ کسی دقیقاً چرایش را نمیداند.
ولی در اثر این اتفاق، سلولهای «بتا» میمیرند. پس از آن، دیگر بدن قادر به ساخت انسولین نیست و بیماری نوع A شکل میگیرد. در حالی که در دیابت نوع B، انسولین در بدن ترشح میشود، اما ممکن است مقدار آن، کم باشد و گاهی نیاز به تزریق انسولین بهوجود بیاید و با تغذیه هم میتوان آن را کنترل کرد؛ در نوع A، باید انسولین از بیرون بدن تأمین شود. روزی چند نوبت، تزریق.
* * *
سرش گیج میرفت. گفتم از فشار پایین است. اما یک دفعه از حال رفت. بیهوش شد. رفتیم بیمارستان، قندش به 300 رسیده بود. گفتند دیابت نوع A است. هشت ماه پیش...
مادر یکی از نوجوانان فعال را در راهرو دیدم. وقتی مهرین نظری داشت برای او از فعالیتهای ورزشیاش میگفت و از غذاهای سالمی که مصرف میکند که برای تناسب اندامش هم مفید است و از یازده سالگی به این بیماری مبتلا شده و... او ما را با این مرکز و این بیماری که در کمین نوجوانان است، آشنا کرد.
عکسها: محمود اعتمادی
زهرا فرحناک، کارشناس ارشد تغذیه و عضو تیم ملی انجمن دیابت گابریک است. میگوید: «خیلی وقتها، دلیل اصلی این بیماری شناخته شده نیست. شروع زود هنگام تغذیه تکمیلی، دادن شیر گاو در زیر یک سال میتواند عامل باشد و البته مطالعات نشان داده افرادی که با شیر مادر، تغذیه میشوند، کمتر دیابت نوع A میگیرند. و مبتلا شدن و بروز آن هم،معمولا با یک بیماری یا ویروس سرماخوردگی شروع میشود. ممکن است زمینهاش از چند سال قبل شروع شده باشد و با ورود یک ویروس دیابت، خود را نشان بدهد و علائم آن، مانند دیابت نوع B است. یعنی تشنگی، پرنوشی و تکرر ادرار.»
و در ادامه میگوید: «خوردن بیش از حد شکلات و شیرینی باعث دیابت نوع A، نمیشود. اما باعث چاقی میشود و چاقی زمینه ساز دیابت نوع B است که الان مرز آن به نوجوانی رسیده است. افزایش مصرف غذای فوری، تغذیه نادرست، بی تحرکی، طولانی نشستن پای کامپیوتر و تلویزیون و گرایش به سمت هلههوله خوری، همه زمینهساز دیابت نوع B است.»
* * *
در راهپله ایستادهام، مهرین صدایم میزند: بچهها منتظرند. آنها، همان چهار نوجوانی که منتظرم بودند، دیابت نوع A داشتند. آن روز جلسه یا کلاسی داشتند یا نه؛ نمیدانم. فقط آنها حاضر شدند بیایند و با هم صحبت کنیم.
آذین بهار است؛ 16 ساله و دوم دبیرستان. اردیبهشت متوجه شد دیابت نوع A دارد، فکر میکرد خودش تنها نوجوان دنیاست که به این بیماری مبتلا شده است. اما حالا...
میگوید: «الان میدانم چه چیزی باید بخورم، چند بار تزریق کنم و در هر وعده غذایی. چه موادی را مصرف کنم.»
پژمان پناهی، 17 ساله، ادامه حرف او را میگیرد: «از یک سال و نیم قبل مبتلا شدم، اوایل قندم بالای 200بود اما الان هی قندم میافتد پایین.» میخندد: «یعنی از 150 بالا نمیرود. قبلاً انسولین زیاد تزریق میکردم و کمتر میخوردم. الان «دوز» انسولینم کم شده، خوراکم هم خوب شده. البته چیزهایی میخورم که مفید باشد.»
زهرا فرحناک ، یکی از کارشناسان موسسه گابریک
مهشید شاهرخی، 13 ساله و دانش آموز سوم راهنمایی از همه ساکتتر است و دو هفته است عضو انجمن دیابت گابریک شده . او میگوید: «از سال 82 مبتلا شدم. فکر میکردم به یک بیماری مبتلا شدم که دیگر هیچ راهی ندارم. ناامید بودم. اما الان میدانم که میتوانم کنترلش کنم.»
او از یک برنامه تلویزیونی با این انجمن آشنا شد. از 118 شماره تلویزیون را گرفت و از تلویزیون شماره انجمن را.»
و سحر صحتی، 14 ساله، دانش آموز اول دبیرستان از اعضای فعال و قدیمی است که از همان سه سال قبل از طریق مطب دکترش، به انجمن دیابت معرفی شد و آنها همگی به بیماران دیابتی دیگری که میشناسند، کمک و راهنمایی میدهند. وقتی بیرون میآییم آذین بهار میگوید: «امید دارویی است که شفا نمیدهد، اما میتواند درد را قابل تحمل کند.»
زهرا فرحناک گفته بود:« ما اینجا فقط آموزش میدهیم. در بخش دارو و درمان دخالت نمیکنیم. اینها همه تحت نظر پزشک هستند. ما فقط آموزش تغذیهای و روحی میدهیم و... اینجا چیزی به نام رژیم دیابتی نداریم. آنها همه چیز میخورند فقط مقدارها محدود میشود؛ در واقع رژیم سالمی که هر انسان باید رعایت کند. الگوی خوردن سالم، رژیم آنهاست.»
* * *
نوجوانید. دارید زندگی عادی میکنید، یکدفعه لاغر میشوید، پرادرار، پرنوش . دکترمیروید، قندتان بالای 200 است. پدر و مادر شوکه میشوند. اولین چیزی که میشنوید نابینایی است، نارسایی کلیه، گریه و زاری و نذر...
خیلی آدمها به من کمک کردند تا بفهمم دیابت دورو دارد. اگر خوب کنترل شود، میتوانید مثل افراد دیگر، بدون مشکل و سالم زندگی کنید، اگر کنترل نکنید، دچار مشکل میشوید. «هرمز کیخانزاده»، مدیرعامل جوان انجمن دیابت گابریک ادامه میدهد: «باید پارامتری را نگاه دارید که هزار تا عامل آن را بالا و پایین میبرند. مثل استرس، خوراک، ورزش... باید دقت کنید. من دو ساعت پیش، انسولین زدم. الان ترازویم دارد کج میشود. پس دو تا بیسکویت میخورم تا افت قند نگیرم. مهندس برق و فوق لیسانس MBA مدیریت اجرایی از دانشگاه صنعتی شریف است: «از نوجوانی دیابت گرفتم. اما با بیماریام، کنار آمدم. حس زیاد خوبی نیست. اگر بگویم روزی چهار بار باید آمپول بزنید، چه حسی دارید؟ اما تفکر من ریاضی بود. آدمهای هنرمند زیاد منطقی فکر نمیکنند. حسیاند. اما دودوتا چهار تا به من میگوید اگر قند را کنترل کنی، دچار عوارض نمیشوی.»
میپرسم: «عارضه دیابتی یعنی چه؟»
میگوید: «وقتی که یک لیوان شربت غلیظ داشته باشید، بریزید روی میز، چه میشود؟ شکرک میزند. حالا اگر مدت طولانی غلظت تند خون بالا بماند و کنترل نشود، خون شکرک میزند. مثلاً کنار مویرگ چشم یا در کلیه؛ اینطوری دچار عارضه دیابتی میشوید. اما اگر با کمی توجه (تغذیه و دارو) قند خون را نرمال نگهدارید، دچار مشکل نمیشوید.»
تعدادی از نوجوانان عضو انجمن گابریک
سالها عضو فعال انجمن دیابت ایران بوده است؛ میگوید: «بعد از فارغالتحصیلی دلم میخواست یک ان.جی.اُ(NGO) راه بیندازم با اصول مدیریتی. یا یک مدرسه دیابت راه بیندازم که همه کارکنانش به این بیماری مبتلا باشند. چون معتقدم شاخص ان.جی.اُ مالی نیست. در راستای هدف است؛ مثلاً ما میگوییم امسال چند تا چشم را از نابینایی نجات دادیم.»
در این سالها کمکی کردهاید که یادتان بماند و از آن لذت ببرید؟
«خانمی بود که بچهاش میترسید انسولین تزریق کند. ما روز جهانی دیابت، تئاتری را اجرا کردیم که همه عروسکهای آن، از جمله عروسک خرسی پو(Pooh) دیابت داشتتند و انسولین تزریق میکردند. آن روز بچههای کوچکی را دیدم که چهقدر خوب با این شخصیت ارتباط برقرار کردند و فرزند آن خانم هم دیگر از انسولین نمیترسید و میگفت برای من هم مثل عروسکم انسولین بزنید.»
چرا نام موسسهتان گابریک است؟
«گابریک اسم یک رودخانه در استان هرمزگان در جنوب ایران است و هم اسم یک روستای کپرنشین که زندگیاش از این رودخانه است. میخواهیم مثل همان رود به افراد دیابتی، اطلاعات لازم را بدهیم و کمکشان کنیم.»
به کارتها نگاه میکردم. با مدیر آموزش هم صحبت کردم. او میگفت با هر آموزشی به خدا نزدیکتر میشود و من به کارتهای روی لباسهای کارمندان نگاه میکردم؛ مهرین گفته بود: «کسانی که روی کارتشان توت فرنگی است دیابت دارند.»
پرسیده بودم :«چرا توت فرنگی؟»
مهرین پاسخ داده بود: «چون توت و توت فرنگی خیلی شیریناند اما قند پایینی دارند.»