حکایت غم و اندوه چهارشنبهسوری را باید از کسانی شنید که به دلیل بیفکری و بیمسئولیتی تعدادی دیگر دچار حادثه شده و شادیشان به عزا تبدیلشدهاست.
آن کسانی که از بالای ساختمانهای بلند مواد خطرناک آتشزا پرتاب میکنند و هیچ اهمیتی به حضور افراد آن پایین نمیدهند. چرا نباید از خود سؤال کنند که اگر برادرم آن پایین درحال عبور باشد و یا اگر پدربزرگم آن پایین ایستاده باشد، چه اتفاقی برایش خواهد افتاد و در آن حال چه اوضاعی خواهمداشت؟
متاسفانه خیلیها عادتکردهاند که به محل دیگران بروند و دور از محل خود خطر را به هرطرف پرتاب کنند و نمیدانند که دیگرانی مثل خودشان در محل آنها خطر را به سمت خانواده آنها پرتاب میکنند.
هر بار که چهارشنبهسوری از راه میرسد و میرود، خبرهایی میشنویم از حوادث تلخی که نتیجه بیفکری بعضیهاست. پدربزرگ یا مادربزرگی که دل شیشهای دارد و با کمترین شوکی در شرایط دشوار قرارمیگیرد، چگونه طاقت بیاورد مقابل انفجاری ناگهانی پیش پایش؟
کسی یا کسانی که باعث میشوند چشمی کورشود، دستی قطع شود یا قلبی از کار بیفتد چگونه میتوانند خود را انسان بنامند؟
چهارشنبهسوری قراراست یک شب خاص و شادباشد، نه شب ترس از خطر و نه شب به خطرانداختن زندگی دیگران. چهارشنبهسوری برای آنهایی که به سلامت خود و دیگران اهمیت میدهند، شبی خانوادگی است که در آن نسلهای مختلف خانواده در خانه پدربزرگ و مادربزرگ جمع میشوند، گل میگویند و گل میشنوند. آتشی ملایم میافروزند، آتشی ملایم و زیبا که میتوان کنارش نشست و به زیباییاش نگاه کرد.
چهارشنبهسوری میتواند شب شادی باشد یا شب عزا. چهارشنبهسوری میتواند شب خانوادگی باشد یا شب بیکسی. چهارشنبهسوری میتواند شب مهربانی باشد یا شب خشم دیوانهوار. چهارشنبهسوری میتواند شب فرشته باشد یا شب شیطان.