تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۸

علیرضا رستگار: آرامش و سلامت آرزوی همیشگی همه آدم‌هاست، اما روزگار که تلخ و شیرین را در کنار هم قرار می‌دهد گاهی آن روی سکه زندگی را نیز نشان می‌دهد.

گاهی زمین می‌لرزد و خانه‌ها در هم می‌ریزند و آوار می‌شوند بر سر آنهایی که تا لحظه‌ای پیش در آرامش بودند. گاهی سیل جاری می‌شود و زندگی ساکنان منطقه‌ای را
در برمی‌گیرد. گاهی طوفان در مسیرش همه چیز را در هم می‌کوبد و پیش می‌رود.گاهی ساکنان منطقه‌ای کوهستانی چنان اسیر برف می‌شوند که نه راهی برای رفتن دارند و نه توانی برای ماندن.

در هر کدام از چنین ماجراهای تلخی بسیاری از زندگی‌ها به خطر می‌افتد و اگر کمک از راه نرسد، خطر از حد می گذرد و بسیاری را به خط پایان می‌رساند. در تمامی این ماجراها کسانی هستند که زخمی، خسته، گرسنه و تشنه در انتظار دست‌های یاری دهنده‌اند. هربار که چنین حوادثی اتفاق می‌افتد و باید عملیات امداد و نجات انجام شود، دیدن زنان و مردانی خاص که برای کمک می‌شتابند، اولین نشانه‌های امید را  برای حادثه دیدگان آشکار
می‌کند.

در آن سوی مرزها نشان صلیب سرخ و برای ما نشان هلال‌احمر بر روی لباس یاری دهندگان که از راه رسیده‌اند، یادآور این نکته است که اینان برای کمک آموزش دیده‌اند و می‌دانند که در این شرایط سخت چه‌کار باید کرد. همیشه وقتی حادثه‌ای در جایی اتفاق می‌افتد کسانی برای یاری می‌آیند، اما حضور آنها به تنهایی کافی نیست و حتی شاید مفید نیز نباشد. این‌که بدانیم چگونه باید به یک زخمی کمک کرد و یا اینکه چگونه باید فردی را از زیر آوار بیرون آورد، حکایتی متفاوت است.

سازمان‌هایی چون هلال‌احمر و صلیب سرخ از کسانی تشکیل می‌شوند که می‌دانند در کنار احساساتی چون مهربانی و شجاعت، آگاهی از شیوه‌های صحیح کمک به حادثه دیدگان تعیین کننده است. یک فرد ناآگاه می‌تواند به جای کمک بیشتر آسیب برساند و کار را بسیار سخت کند. این‌که چگونه یک مجروح را حرکت دهی یا این‌که چگونه با حادثه‌دیده‌ای آشفته‌حال و پریشان رفتار کنی، حکایت دست‌های یاری‌دهنده‌ای است که از روی آگاهی به حرکت در می‌آید. این داستان کسانی است که هر بار در جایی اتفاقی می‌افتد و در آن جان تعدادی به خطر می‌افتد، با کوله‌باری از شجاعت، مهربانی و آگاهی به راه می‌افتند.