«آنان که گذشته را فراموش می‌کنند، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته‌اند.» جیمز دبلیو لوون

کتاب‌های درسی هر جامعه، به خصوص کتاب‌های تاریخ، نقش شایان توجهی در القای تفکرات، بینش‌ها و نیز الگوسازی بازی می‌کنند. اغلب، نظام آموزشی هر کشور به عنوان ناقل فرهنگ و ابزاری برای حفظ وضع موجود جوامع به کار گرفته می‌شود. مدارس عامل مهمی در روند جامعه‌پذیری مردم هستند. کمک به فرایند یادگیری و نهادینه کردن قواعد بنیادین اجتماعی، زبان، هنجارها، آداب معاشرت و تلقین سیاست‌های خاص، از قواعدی هستند که در نگارش کتب درسی به آنها توجه می‌شود.
درس تاریخ از نوع علوم فرهنگی است و لذا بازخورد مستقیم آن به تمام جامعه بازمی‌گردد و نه یک قشر خاص. مولفان کتاب‌های درسی، در قالب این کتاب‌ها، به معلمان می‌گویند که چه بگویند و به دانش‌آ‌موزان می‌گویند که چه بیاموزند.

در آموزش و پرورش هدف از آموزش تاریخ، هدفی هویتی و فرهنگی است، به این معنی که با استفاده از تجارب گذشته، هویت ملی تقویت می‌شود و با استفاده از عبرت‌ها و درس‌های تاریخ، بصیرت اجتماعی پدید می‌آید. با خواندن تاریخ «قدرت‌تحلیل» دانش‌آموزان به حدی افزایش می‌یابد که نسبت به عناصر اصلی و واقعی هویت خود به داوری بنشینند. در این درس دانش‌آموزان به پیشینه زندگی جامعه خود و نقاط قوت و ضعف آن پی برده و تلاش می‌کنند از تکرار رویدادهای زیانبار گذشته در حال و آینده جلوگیری کنند. از این دیدگاه، انگیزه بررسی‌های تاریخی مانند دانش‌های دیگر کشف حقیقت است و نه ارائه دروغ.

دروغ‌هایی که معلمم به من آموخت، نوشته جیمز دبلیو لوون، برنده جایزه کتاب آمریکا، جایزه الیور سی‌کاکس و جایزه ضدنژاد پرستی از انجمن جامعه‌شناسی آمریکا، همین موضوع را به چالش کشیده است.

لوون، نویسنده کتاب، جامعه‌شناس، متخصص روابط نژادی، استاد دروس تاریخ و روابط میان نژادهای گوناگون در دانشگاه‌های توگالو و ورمونت و نویسنده‌ای تواناست. او رویکرد غیرواقع بینانه به رویدادهای تاریخی در آمریکا را باعث کسالت‌آور شدن مباحث درس تاریخ به خصوص برای قربانیانی چون دانش‌آموزان و دانشجویان رنگین پوست، کودکان متعلق به خانواده‌های کارگری و دخترانی که زن بودن را دلیلی بر عقب ماندگی خود و همنوعانشان می‌دانند، معرفی می‌کند.

لوون درس تاریخ را در کشور آمریکا درسی می‌داند که تنفر بسیاری از دانش‌آموزان و دانشجویان را به علت نادیده گرفتن حقایقی که بازتابی نامناسب بر شخصیت و هویت ملی آمریکایی‌ها دارد، برمی‌انگیزاند و معتقد است کتاب‌های تاریخ آمریکا مملو از اشتباهات فاحش، حذف و تحریف است و نویسندگان این کتاب‌ها رویدادها و فرایندها را از قلم می‌اندازند یا تحریف می‌کنند. پرسش‌ها و حقایق محوری و اساسی در این کتاب‌ها حذف می‌شود و روش بیان در آنها کاملا سنتی بوده و از روش پژوهش جدید، اثری در آنها مشاهده نمی‌شود و به همین علت خوانندگان خود را درباره ماهیت تاریخ، در تاریکی و جهل نگاه می‌دارند.

لحن این کتاب‌ها، لحنی مقتدرانه، خداگونه و حق به جانب است و لذا هرگونه روحیه پرسشگری و جست‌وجو را در خواننده از بین می‌برد. در کتاب‌های تاریخ آمریکا هیچ راهکار و تمرینی برای به‌کارگیری درک از گذشته برای حل مسائل و نگرانی‌های زمان حال ارائه نشده است و لذا هیچ مبنایی برای تفکر منطقی درباره آینده، در اختیار دانش‌آموزان قرار نمی‌دهند.

حذف حقایق و موضوعات حساس و مهم، توانایی و امکان دانش‌آموزان و دانش پژوهان را در راه رسیدن به نگرشی درست در برابر رویدادهای تاریخی محدود می‌سازد و به علت تک‌بعدی بودن، آنها را از برخوردهای روشنفکرانه با جهان اطراف خود باز می‌دارد.
تجزیه تاریخ به حقایق غیر مرتبط با یکدیگر، دانش‌آموزان را از مرتبط کردن بسیاری از حقایق با مسائل زندگی خود باز می‌دارد و لذا آموزه‌ها در ذهن آنها ضبط نمی‌شود و به زودی به فراموشی سپرده می‌شود. تاریخ برای آنها مجموعه‌ای از حقایق مرده و کسالت‌آور است. لوون می‌گوید پرداختن به جزئیات در کتب درسی تاریخ، ما را از توجه به اصل موضوع باز می‌دارد.

در این کتاب‌ها معنا و محتوا قربانی غفلت و بی‌توجهی به تاثیرگذاری و رعایت نسبت علت و معلول در بازگویی حوادث شده‌اند. لوون در این کتاب به روایت حقایق تاریخ آمریکا پرداخته و معتقد است بسیاری از مطالبی که در کتاب‌های تاریخی این کشور نگاشته شده، خالی از حقیقت است. وی دلایل اصلی این کتمان حقایق را مواردی چون:تاثیر اعمال کنترل از سوی طبقه زیردست و برتر، تاثیر افکار عمومی بر کمیته‌های دست‌اندرکار انتخاب کتب درسی، قوانین و سانسورهای ایالتی و تاکید بر آوردن یا نیاوردن مطالبی در این کتاب‌ها، اجتناب ناشران از ایجاد حساسیت و رنجاندن افکار عمومی، ‌توجه ناشران به سود و درآمد بیش از رعایت اصول اخلاقی و نشر حقایق و ناآگاه بودن هیات‌های انتخاب و تنظیم کتب درسی، مدیران مدارس و والدین می‌داند.

او معتقد است ناشران و نیز نویسندگان کتب درسی برای اطمینان از فروش کتب خود و دریافت سود بیشتر، دست به خودسانسوری می‌زنند و تمام مواردی را که ممکن است باعث ایجاد دردسر بشود، حذف می‌کنند. آنها از آوردن حقایق تلخی مانند مسائل سیاسی خلاف نظر احزاب قدرتمند، مسائل مربوط به نژادپرستی و طبقات اجتماعی، حقایق جنگ ویتنام، جنگ هسته‌ای، امور مذهبی و مشکلات خانوادگی که هیچ امیدی برای تصویب‌شان جهت چاپ نیست، خودداری می‌کنند.

کتاب‌های درسی در جامعه آمریکا صرفا ابزاری برای حفظ وضع موجود هستند. او کتاب‌های تاریخ آمریکا را ترکیبی شرم‌آور از ترویج کلیشه میهن‌پرستی کورکورانه، خوش‌بینی بدون تفکر و اطلاعات غلط می‌داند که باعث ایجاد ابهام یا حذف رخدادهایی چون عشق، درام و جنگ از گذشته آمریکا شده و حماقت اجتماعی را جایگزین آن ساخته است.

در آمریکا بسیاری از آموزگاران تاریخ، چیززیادی از تاریخ نمی‌دانند و معلومات خود را به علت عدم علاقه یا کمبودوقت، روزآمد نمی‌سازند. این موضوع سبب می‌شود از بحث‌های جنجالی و برانگیزاننده مانند جنگ ویتنام، جنگ هسته‌ای و تبعیضات نژادی بپرهیزند، زیرا می‌ترسند توان علمی لازم برای کنترل جلسات را نداشته باشند. گاه نیز ترس از جنجال رویارویی با خانواده شاگردها، آموزگاران را از آموختن حقایق تاریخی باز می‌دارد.

عده‌ای نیز بر این اعتقادند که نباید جوانان و افراد کم سن جامعه را با حقایق خشن روبه‌رو ساخت و به این ترتیب حقایق مربوط به چهره زشت و خشن تاریخ آمریکا را از کتاب‌ها حذف می‌کنند.

در نهایت لوون بر این اعتقاد است که ما باید تاریخ را به‌گونه‌ای به دانش‌آموزان بیاموزیم که هم به کشورشان افتخار کنند و هم انتقاد. او حرکت برخلاف این جریان را نشانه لغزیدن پای جوامع مدعی قرار گرفتن در مسیر دمکراسی می‌داند.

کتاب «دروغ‌هایی که معلمم به من آموخت» نوشته جیمز دبلیو لوون را‌ آقایان اسماعیل امینی و امیرمسعود شهرام‌نیا ترجمه کرده‌اند. این کتاب در سال 1388 توسط انتشارات صفحه سفید با قیمت 8500تومان چاپ و انتشار یافته است.