شوماخر در فیلم «دوازده» به مطالعهای تیزبینانه درباره نوجوانان نیویورکی و اعتیاد پرداخته است. مایک، نوجوان 17سالهای که با آنکه پدرش رستوراندار ثروتمندی است، سوداگر مرگ شده و از راه خرید و فروش موادمخدر روزگار میگذراند، شخصیت اصلی دوازده است.اولین نمایش فیلم در جشنواره ساندنس واکنشهای متفاوتی را در پی داشت و برخی از منتقدان آن را متفاوتترین فیلم شوماخر در سالهای اخیر نامیدند.
دوازده تصویر تازهای از سازندهاش ارائه میدهد؛ فیلمی اجتماعی که از صراحت لحن ابایی ندارد و فیلمنامهاش حاصل اقتباسی است که جردن ملامه از رمان نیک مکدانل بهعمل آورده است. شرنگ اعتیاد، معصومیت از دسته رفته نوجوانان و سوی تاریک زندگی را میتوان در دوازده مشاهده کرد. شوماخر میگوید هر روشناییای یک زاویه تاریک هم دارد و نادیده گرفتنش میتواند برای انسان گران تمام شود.
- به عنوان کارگردانی که پروژههای عظیم و پرخرج استودیویی در کارنامه دارد، این بار با بودجه کم و محدودیت زمانی فیلم ساختید. با این شرایط کارتان چطور پیش رفت؟
خیلی خوب پیش رفت. از ساختن دوازده لذت بردم و محدودیت زمان و پول کم باعث شد تا هیجان بیشتری را تجربه کنم. این شانس را داشتم که با یک گروه همدل کار کنم. من دوازده را در 23روز کارگردانی کردم که یک رکورد در کارنامهام محسوب میشود.
فیلم ساختن در زمان کمی بیش از 3هفته، باعث شتابزدگی و نادیدهگرفتن اصول و خواستههای آرمانی و ایدهآل نشد؟
اصلا. جمعوجور بودن، ویژگی این پروژه بود. من از همه چیز دوازده احساس رضایت میکنم. این فیلم را دوست دارم و همانطوری هم که دلم میخواست آن را ساختم. پولمان کم بود ولی چیزی کم نگذاشتیم.
- فیلم ارزان ساختن در هالیوود کار آسانی نیست؛ از یافتن محلهای فیلمبرداری تا انتخاب بازیگران، طراحی صحنه، گریم و... . چطور از پس کار برآمدید؟
این حرفه من است. سالها کار کردهام و تجربه اندوختهام. یاد گرفتهام که این هنر یک کار گروهی است و باید آدمهایی را با خودم همراه کنم که در هر حوزهای مهارت حرفهای دارند؛ کسی که محلیاب خوبی برای یافتن لوکیشنهاست؛ طراح صحنه، لباس، گریمور و... . این گروه هستند که فیلم را میسازند نه شخص کارگردان؛ گرچه مسئولیت نهایی با اوست و این کارگردان است که باید عوامل را به درستی مدیریت کند. در دوازده سعی کردم تکنیسینهای خوبی را با خودم همراه کنم و از خلاقیتشان برای بهترشدن پروژه بهره بگیرم.
- سن و سالی از شما گذشته اما همچنان پرانرژی به نظر میرسید! راز این میزان سرحالی در چیست؟
آدرنالین خاصی هست که هنگام کارگردانی ترشح میشود! وقتی که پشت دوربین ایستادهای و داری صحنه را کارگردانی میکنی انرژی جوانی به تو تزریق میشود. داری جهانی را خلق میکنی که پیش از آن وجود نداشته و تو خالقش هستی. این نکته خودش به تنهایی انگیزه زیادی ایجاد میکند و البته به تو انرژی میدهد. وقتی کارت زیاد است و زمان زیادی نداری با تمرکزکردن انرژی بالایی به دست میآوری. من عاشق این حرفه هستم. از کودکی، اگر اشتباه نکنم از 7سالگی، دلم میخواست کارگردان شوم و سرانجام هم به آرزویم رسیدم. بعضی روزها وقتی صبح از خواب بیدار میشوم از خودم این سؤال را میکنم که آیا واقعا حقیقت دارد؟ من کارگردان شدهام؟ لحظه دیگری هم هست که خیلی دوستش دارم؛ صبح از خواب بیدار میشوی. سرصحنه میروی در حالی که هیچ چیزی نداری ولی وقتی شب میشود صاحب بخشهایی از فیلم هستی. صحنههایی را گرفتهای که بخشی از ذهنیات تو در آن عینی شدهاند. این به من حس خوبی میدهد.
- به عنوان کارگردانی سرد و گرم چشیده درباره روی تاریک این سکه، چه سفارشی به همکاران خودتان از کارگردانهای جوان گرفته تا بازیگران دارید؟
توصیهام این است که تیزبین باشند. هنرمند کسی است که خوب و دقیق اطرافش را ببیند. ماجراهای هشداردهندهای در اطراف ما وجود دارد؛ تیتر خبرها و آنچه در رسانهها منتشر میشود. البته گاهی اوقات هم باید سراغ داستانهایی بروند که چیز زیادی دربارهشان نمیشنوند.
- در دوازده به جوانهایی پرداختهاید که در مسیر تباهی افتادهاند. چه چیزی باعث شده آنها به این ورطه بیفتند؟
نداشتن الگوهای مناسب برای زندگی. این بچهها الگوهای مثبت زیادی ندارند که آن را مبنا قرار دهند. اگر مهمانیهایی از جنس آنچه در فیلم میبینید وجود دارد، رسانهها وظیفه دارند با اطلاعرسانی بمبارانشان کنند. اعتقاد دارم که آدم بدطینت نداریم اما هر کسی میتواند یکسویه تاریک هم داشته باشد. اصلا در مقابل هر روشناییای زاویه تاریکی هم وجود دارد. باید الگوهای مثبت ارائه کرد و امید داشت که شرایط بهتر شود. مثل آدمهای فیلم من که اعتیاد را ترک میکنند، ما هم باید راه زندگی بهتر را با جستوجو و تلاش پیدا کنیم. در دوازده مادر چیس میگوید: «باید به بهترین شکلی که میتوانیم زندگی کنیم».
- این شعار نیست؟
اگر بخواهید منفعل باشید و خودتان را تسلیم هر جریانی کنید که مقابلتان قرار دارد یک شعار پوچ و تو خالی است ولی اگر بخواهید حرکت کنید و در مرداب فرو نروید، نه شعار نیست!
- در دوازده با جوانها کار کردهاید. در واقع فیلم ترکیبی از جوانان و باتجربههاست.
برای من توانمندی آدمها اهمیت دارد. چه تازه کار و چه با کولهباری از تجربه، این هنر مدیریت یک کارگردان است که بتواند از افراد گروهش بیشترین بهره را بگیرد. در کار با جوانها اول باید به آنها اعتماد به نفس داد. باید استعدادشان را یادآوری کرد و حاشیه امنی ایجاد کرد که بتوانند از تواناییهایشان بیشترین بهره را بگیرند و توانایی ریسککردن داشته باشند. در این حرفه بدون ریسککردن به جایی نمیرسید. آدمهای موفق کسانی هستند که بیشتر از بقیه توان ریسککردن داشتهاند.
- جوانهای فیلم شما رفتارشان افراطی و اغراقآمیز است. این را قبول دارید؟
اگر گشتی در خیابانها بزنید، جوانهایی میبینید که در عالم واقعیت رفتارشان از جوانان فیلم من افراطیتر و اغراقآمیزتر است. اینها بچههایی هستند که درست تربیت نشدهاند؛ چون والدین خوبی نداشتهاند؛ بچههایی که هنوز از دبیرستان هم فارغالتحصیل نشدهاند و نمیتوان مهارشان کرد. این خلافکارهای کوچک که ادای آدم بزرگها را درمیآورند. فقط هم بچههایی که در کار خلاف افتادهاند اینگونه نیستند. اصلا نگاه نسل جوان امروز عوض شده است. همین امروز با جوان بسیار باهوشی برخورد کردم که میگفت نسل آنها را دیگر نمیشود شگفتزده کرد. با این نسل باید با ادبیات و نگرش خاص خودش حرف زد تا بتوان رویش تاثیر مثبت گذاشت. معصومیت جوانها تباه میشود و این تراژدی واقعی عصر ماست!
- چه کسی مقصر است؟
بیشک آدم بزرگها. در فیلم هم میبینید که وقتی والدین بد هستند، بچهها هم سر از کارهای ناجور درمیآورند.
- در نیویورک کار کردهاید ولی فیلمتان خیلی نیویورکی نیست!
بله چون از نیویورک استفاده ابزاری نکردیم. به جاهایی که معمولا در فیلمها به آن سرک میکشند کاری نداشتیم. از مارکها و محلهای تجاری معروف، فیلم نگرفتیم. دوازده فیلمی تبلیغاتی درباره شهر نیویورک نیست. برشی است از زندگی آدمهای ساکن این شهر. من درباره آدمها و روابطشان فیلم میسازم و از محل زندگیشان هم فقط در جایی که قرار است به ترسیم روحیات کاراکترها کمک کند استفاده میکنم.
- چرا دوربین Red one را برای فیلمبرداری برگزیدید؟
چون مناسب پروژه ما بود. برای فیلم ارزانی که میساختیم بهترین انتخاب ممکن بود چون هم ارزان بود و هم میشد در صحنههای شب با فراغ بال کار کرد. Red one برای صحنههای شب نیاز به نور چندانی ندارد. در فیلمنامه هم سکانسهای شب زیاد بود. وقتی کاراکتر ما شبانه در خیابان راه میرفت دیگر نیازی نبود همه جا را نورپردازی کنیم. یک نور مختصر از پشت پنجره هم کفایت میکرد. از کار با این دوربین راضیام و فکر میکنم حاصل کار آنقدر خوب شده که کسی متوجه نمیشود با چه دوربینی فیلم را ساختهایم. تصاویر کاملا استاندارد هستند.
- پس از فرازونشیبهای فراوان و ساخت فیلمهای متعدد، ناکامیها و کامیابیها، جوئل شوماخر هنوز به دنبال چه چیزی است؟
همیشه در سودای فیلم بعدی هستم! نگاهم به آینده است و دلم میخواهد فیلمساز بهتری باشم. البته کارکردن و حتی فیلمساز ممتازی بودن به مراتب آسانتر از آدم بهتری بودن است. ما به عشق، تفاهم و محبت نیاز داریم. برای زندهبودن به معنای واقعی کلمه باید دوست داشت و دوست داشته شد. در زندگی همیشه به دوستان احتیاج داریم؛ آدمهایی که بتوانیم به آنها کمک کنیم و از آنها یاری بجوییم. ما زندگی میکنیم که رفاقت کنیم.
آگوست 2010-Interview Magazine