باید توجه داشت هرگونه مرزبندی و دستهبندی در سینما اگر نگاهی فرانگر و کلی به مجموعه سینمای ایران نداشته باشد ممکن است نوعی محدودیت را برای آثار سینمایی ایجاد کند، محدودیتی که به عنوان یک برچسب بازدارنده مانع از ارتباط مخاطبان و یا پیشداوریهایی که در این مورد شود و یا توجه به این بخش سینما را از حصول به سایر جنبهها باز دارد، اما رویکرد اخیر جشنواره فیلم فجر یعنی توجه به سینمای ملی میتواند فارغ از این دیدگاهها مورد بررسی قرار گیرد چون مفهومی است که کلیت سینمای ایران را دربرمیگیرد و جزئینگر نیست. از طرفی نوعی اجماع در ضرورت توجه به این دیدگاه در میان همه هنرمندان و اهالی سینما و حتی رسانههای گروهی وجود دارد و به نوعی رسیدن به این سینما مطلوب همگان است.
این رویکرد یعنی گرایش به موضوعات عام مثل بحث سینمای اقتباسی و سینمای ملی اگر چه از این جنبه یعنی فرمولی کردن سینما پرهیز میکند اما حوزهای وسیع را میآفریند که نیاز به بررسی همه جانبه و رسیدن به تعاریف منطقی و قابل تعمیم دارد، در واقع هدفگذاری و برنامهریزی در خصوص حصول یک مفهوم عام بسیار پیچیدهتر و سختتر از برنامهریزی درباره موضوعات خاص است.موضوعات عام فراگیری زیادی داشته و نیاز به شکلگیری مباحث تئوریک چه در مرحله شکلگیری ایده و در مراحل ایدهپردازی و برنامهریزی و ایجاد بستر مناسب برای رسیدن به ایدههای اشاره شده دارد و آن را نباید به عنوان برنامهای کوتاهمدت تلقی کرد، بلکه پروسهای طولانی مدت است که تنها با بسیج نیروها حاصل میشود، به عبارتی دیگر این مسئله تنها مربوط به حوزه سینما نمیشود، بلکه برای رسیدن به نگاه ملی در حوزه سینما، باید سایر زیرساختها از جمله آموزش نیز اصلاح شود و در این مقطع شاید رسیدن به سینمایی که مولفههای ملی دارد را میتوان حاصل یک بسیج عمومی درون ساختاری و برونساختاری سینما دانست که حاصل تعامل تمامی دستگاهها و استفاده از همگی نگاهها نسبت به این پدیده است.
برای مثال در سینمای بریتانیا برای شناخت تاثیر سینما بر مخاطبان کودک و نوجوانان بسیاری از بنیادها با صرف هزینههای گزاف وارد عمل شدند و در این خصوص به نتایج جالب تئوریک و کاربردی زیادی رسیدند که در جهتگیری سینمای این کشور نقش مهمی داشت.
پس رویکرد ملی یک نگاه صرفا بخش محور نیست، بلکه یک جریان است که به زیرساختهای فرهنگی نیاز دارد، مثلا تعامل نویسندگان یا حوزه مکتوب با سینما میتواند یکی از زیرساختها محسوب شود چون برای شناخت مولفههای ملی نیاز به مرور و موشکافی تمدن و تاریخ کهن ایرانی و بررسی فرهنگ معاصر داریم که برای حصول آن شاید سایر سازمانهای فرهنگی و حتی سیاسی و حتی اقتصادی و اجتماعی وارد عمل شوند.
برای مثال در استفاده از جاذبههای گردشگری که بخش مهمی از مولفههای مربوط به ایرانشناسی و یا مردمشناسی را دربرمیگیرد و رنگ و بوی ملی دارد در حوزه سینما، باید خیلی از سازمانها و نهادهای ملی وارد عمل شوند. در واقع همیشه نباید توپ را به زمین سینما بیندازیم و حصول جریانهای عام فرهنگی را تنها از مسئولان سینمایی انتظار داشته باشیم، بلکه رسیدن به این مفاهیم در عمل حاصل عزمی جمعی و بسیج نیروهاست.
فرهنگ پدیدهای خودجوش است یعنی رسیدن به هر جریان فرهنگی در حوزه سینما نیازمند فرآیند درون فرهنگی است و بخش دولتی تنها باید حمایت کند، برای مثال شکلگیری جریان سینمای نئورئالیزم ایتالیا که با رویکردی ملی سالها سینمای جهان را تحت تاثیر قرار داد کاملا درونی و توسط فیلمسازان مطرح این سینما شکل گرفت که این مسئله نشان میدهد تحولات هر سینما باید در وهله اول از سوی نیروهای درون سازمانی آغاز و سپس با همراهی سایر نیروها ادامه یابد.
در مبحث سینمای ملی هم وضع به همین شکل است باید توجه داشت که برای حصول به سینمای ملی باید خود بخش خصوصی در کنار سایر نهادها وارد عمل شود تا از طریق پروسهای طولانیمدت به این مهم دست یابیم، پروسهای که البته نیاز به ثبات مدیریت فرهنگی نیز دارد که خوشبختانه این مدیریت در سطح میانی کمترین تغییر را در طول سالهای اخیر داشته است و شاید این ثبات رسیدن به اهداف کلان را در آینده ممکن کند، اما باید توجه داشت اگر تنها به این دلخوش کنیم که مسئولان زمینه رسیدن به دیدگاهی چون نگاه فرهنگی در سینما را فراهم میکنند به نتیجه مطلوبی نخواهیم رسید.
جشنواره فیلم فجر در رویکرد اخیر خود به سینمای ملی و اختصاص جایزهای ویژه به این نگاه و از طرفی دیگر ملی کردن اسامی بخشهای مختلف و استفاده از اسامی که در فرهنگ این سرزمین جایگاه دیرینهای دارند از جمله سودای سیمرغ و جام جهاننما، اولین گام را برداشته که در این مبحث کاری به نقد این مسئله نداریم، بلکه همه اجماع دارند که رسیدن به سینمای ملی خوب است و عامل اصلی تشخص سینمای کشور در جهان محسوب میشود پس مطرح کردن خود موضوع را میتوان عاری از ایراد برشمرد، اما هماکنون حضور تئوریسینها و کارشناسان و منتقدان سینما برای رسیدن به تعاریف قابل شمول و منطقی امری بدیهی به نظر میرسد که باید در بطن سینمای ایران به صورت خودجوش صورت سگیرد.
رسیدن به سینمای ملی نقش موثری در شناسایی فرهنگ کشور به مردم جهان از طریق رسانه تاثیرگذار و فراگیر سینما دارد، فراموش نکنیم سینمای چین که سالها حرفی برای گفتن نداشت و تحت تاثیر نگاه دیکتاتورهای سیاسی این کشور بود به یکباره با جریانی خودجوش و بطنی از طریق فیلمسازان نسل پنجم دنیا را با فرهنگ سرشار از زیبایی این کشور آشنا کرد.
هماکنون این مسئله یعنی استفاده از سینما در راستای معرفی فرهنگ کشور در جشنواره مطرح شده و فرصتی است که نباید به آسانی از دست رود و اگر میخواهیم سینمایمان مثل سینمای مصر که تنها به بعد تجاری توجه داشت به سمت نابودی پیش رود به سادگی از این فرصت مثل سایر فرصتها بگذریم.
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۸۵ - ۱۴:۴۹
گروه ادب و هنر: مباحثی چون توجه به سینمای ملی که اخیراً از جانب دستاندرکاران برگزاری جشنواره فیلم فجر اعلام شده و چگونگی حصول به این رویکرد نیاز به بررسی و تحلیل بیشتری دارد.