هشهری‌آنلاین: دکتر سعیدرضا عاملی با بیان اینکه الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت؛ یعنی تغییر مسیر 300 ساله تاریخ، گفت:

توسعه از جنس توسعه غربی یک نگاه صرفا مادی و محسوس به جامعه و انسان دارد که بر مبنای نظام معرفتی سکولار، لائیک و تفکر اومانیسم، انسان را منهای خدا تعریف می‌کند.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه باشگاه خبری فارس «توانا»، مقام معظم رهبری در نخستین نشست بررسی اندیشه‌های راهبردی فرمودند : «اگر ما توانستیم به حول و قوه‌ى الهى، در یک فرایند معقول، به الگوى توسعه‌ى اسلامى - ایرانىِ پیشرفت دست پیدا کنیم، این یک سند بالادستى خواهد بود نسبت به همه‌ اسناد برنامه‌اى کشور و چشم‌انداز کشور و سیاستگذارى‌هاى کشور؛ یعنى حتّى چشم‌اندازهاى بیست‌ساله و ده‌ساله که در آینده تدوین خواهد شد، باید بر اساس این الگو تدوین شود؛ سیاستگذارى‌هایى که خواهد شد - سیاست‌هاى کلان کشور - باید از این الگو پیروى کند و در درون این الگو بگنجد. البته این الگو، یک الگوى غیر قابل انعطاف نیست. آنچه که به دست خواهد آمد، حرف آخر نیست؛ یقیناً شرائط نوبه‌نوى روزگار، ایجاد تغییراتى را ایجاب میکند؛ این تغییرات باید انجام بگیرد. بنابراین الگو، یک الگوى منعطف است؛ یعنى قابل انعطاف است. هدفها مشخص است؛ راهبردها ممکن است به حسب شرائط گوناگون تغییر پیدا کند و حک و اصلاح شود. بنابراین ما در این قضیه هیچ دچار شتابزدگى نخواهیم شد. البته شتاب معقول باید وجود داشته باشد؛ لیکن شتابزده نخواهیم شد و ان‌شاءاللَّه با حرکت صحیح و متینى پیش خواهیم رفت». [شاخصه‌های راهبردی الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت]


خبرگزاری فارس  گفت‌وگویی را دکتر سعید رضا عاملی، رئیس دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران در این زمینه ترتیب داده است:

  • بحث تدوین الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی مدتی است که از سوی مقام معظم رهبری مطرح شده است و ایشان در خلال چند سال اخیر چندین بار بر ضرورت این مسئله تاکید کرده‌اند. لطفا مفهوم پیشرفت را تبیین کنید و همچنین بفرمایید چه تفاوتی بین پیشرفت اسلامی و توسعه غربی وجود دارد؟

فکر می‌کنم اگر بخواهیم پیشرفت را در این زمینه‌ای که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند تبیین بکنیم باید در مقایسه با واژه توسعه توضیح بدهیم. توسعه یک نگاه صرفا عقلانی به توسعه مدرن زندگی است. به عبارت دیگر توسعه یک مفهومی است که در بستر مدرنیسم به عنوان یک نظام فکری و یک اندیشه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکل گرفته که حکایت از یک حوزه و اقلیم معرفتی می‌کند، توسعه با اقلیم فرهنگی پیوند خورده است که ارزش‌های فکری جامعه غرب را منعکس می‌کند، لذاست که مقام معظم رهبری توصیه می‌کنند که از واژه پیشرفت استفاده بکنید.
حالا ممکن است که کسی بگوید به لحاظ لغوی اینها با هم تفاوتی ندارند اما من فکر می‌کنم در اینجا بیشتر از آنکه تغییر واژه اهمیت داشته باشد تغییر اقلیم معرفتی و شناختی اهمیت دارد.

عقل منهای معنویت، عقل نافع نیست

مدرنیسم بنیانش بر یک اندیشه‌ای گذاشته شده که آن اندیشه جدایی دین از سیاست و نهادهای اجتماعی را تشویق می‌کند؛ یعنی یک بنیان سکولاریستی دارد در یک مرحله‌ای این بنیان لائیک هم شده است و به نوعی این جدایی منجر به اعتقاد کفر آمیز به جهان و روندهای جهان شده است؛ یعنی یک اومانیسم و انسان‌شناسی‌ای را تعریف کرده است که انسان‌شناسی منهای خداست. مبتنی بر یک اندیشه انسان منهای خداست و به تبع آن مبتنی بر اندیشه جامعه منهای خدا و اقتصاد منهای خداست.
در این بستر یک بنیان‌های فلسفی مثل فلسفه دکارت مطرح می‌شود که صرفا یک نگاه ریاضی و به اصطلاح عقلانی به هستی و روندهای جهان دارد. بدین علت عرض می‌کننم به اصطلاح عقلانی چون عقل منهای نگاه معنوی عقل موثر و مفید و به تعبیر اسلامی «عقل نافع» نیست. در واقع - این عقلانیت- یک عقلانیت جدای از معنویت است یک نگاه به جهان منهای نگاه به آخرت است، یک نگاه به جهان منهای نگاه به مبدأ است؛ یعنی یک نگاه رها شده به جهان است، کسی که نه نگاه به مبدا دارد و نه نگاه به مقصد و فقط می‌خواهد امروز جهان را تحلیل کند این یک نگاه رها شده در جهان هستی است که منجر به پوچی و سردرگمی می شود.

لذا این توسعه ممکن است به این منجر شود که ما خیابان‌های استانداردی داشته باشیم، پارک‌های زیبایی بسازیم، توجه به محیط زیست به خوبی صورت بگیرد ولی می‌بینیم این انسانی که در این شهر حرکت می‌کند و سوار بر این تکنولوژی زندگی می‌کند یک انسانی می‌شود که اساسا هیچ مقصد اساسی را در این جهان دنبال نمی‌کند. اصالت رفتارهای اخلاقی او به عادی بودن شرایط است به مجرد اینکه شرایط غیرعادی شود می‌بینیم که همه این بنیان‌ها به سادگی فرو می‌ریزد. مثلا یک موقع در فرودگاه کانادا اعلام شد که پرواز تاخیر دارد و باید منتظر باشید، اما یک مرتبه خارج از ساعت اعلام شده ساعت پرواز اعلام شد و قرار شد افراد در صف بایستند. یک دفعه دیدم که آن نظام اجتماعی که مبتنی بر احترام، نظم و قانون است، به یک هرج و مرج تبدیل شد و هر کس قصد داشت زودتر در صف قرار بگیرد. یا مثلا اگر اضطرابی مانند جنگ بوجود بیاید، آنگاه تفاوت بین انسان الهی و انسان غیر الهی معنا پیدا می کند. سخنم این است که دوام و قوام ارزش‌هایی که فقط مبتنی بر اصالت انسان است و اصالت خدا در آن قرار ندارد قابل تضمین نیست و دوام و بقاء آن صرفا بستگی به تاثیرات این جهانی دارد. باور به خدا و جهان پس از مرگ، انسان وارسته ای را تربیت می کند که استقرار و استمرار نظم و عدالت در هر شرایطی محقق خواهد شد.
مفهوم توسعه بیشتر در بستر یک نظام فکری طراحی شده است که سیاست، اقتصاد و همه نهادهای اجتماعی را جدای از دین می‌بیند. آقای «استیفن کارتر» که کتابی با عنوان «فرهنگ بی‌ایمانی» نگارش کرد و در سال 2000 پرفروش‌ترین کتاب آمریکا شد، نوشت امروز اتفاقی که در غرب افتاده این است که در هیچ یک از نهادهای جدی جامعه نمی‌توان حرف دین را مطرح کرد و اگر کسی صحبت از دین را مطرح کنی مورد تمسخر واقع می‌شوی و جامعه انتظار- چنین بحثی را- ندارد و می‌گوید دانشگاه جای درس خواندن است و جای صحبت از ارزش‌های الهی و دینی نیست. یا مثلا - می‌گویند- سیاست جای تکنیک و کار حرفه‌ای است.

 پیشرفت به کمال انسان توجه دارد

در نظام سیاسی غرب قضایای سیاسی بر مبنای این اصل کلی پایه گذاری شده است که «هر چقدر قدرت‌ داری به همان میزان حق داری». در واقع سلطه بر جاهان بعنوان یک حق مسلم اجتماعی و جهانی فرض می شود. در این نگاه عدالت و انصاف اجتماعی معنایی ندارد. لذا از دل این تفکر؛ یک نظام تک‌سویه و تک‌محورانه آمریکایی بوجود می‌آید که می‌خواهد بر جهان سلطه داشته باشد و- در این راستا- تکنیک‌ها و روش‌های سلطه برجهان را دنبال می‌کند. آنجا حتی ارزش‌های مدنی هم تبدیل به ابزار سیاست می‌شود، مفاهیم دموکراسی، حقوق بشر، جامعه مدنی ابزاری می‌شود برای نظام و مدل تک سویه قدرت آمریکایی، برای اینکه اینها به اصطلاح عناصر ارزش فرهنگ آمریکایی هستند و هر چه در جهان توسعه پیدا کند، توسعه آمریکا را به دنبال دارد. لذا حتی می‌بینیم در ارزش‌های مدنی که بُعد لائیک و سکولار دارد مجددا این ارزش‌ها به قول فلاسفه اصالتی به ما هو ندارد و اصالتش به خاطر این است که می‌خواهد اهداف نظام قدرت را تامین بکند.

ولی وقتی شما از مفهوم پیشرفت صحبت می‌کنید، قاعدتا پیشرفت را به عنوان یک نگاهی که منشاء کمال انسان و جامعه است طرح می‌شود. پیشرفت به عنوان یک نگاهی است که مرجعیت کمال انسان و جامعه را دربردارد. حالا در این پیشرفت هم پیشرفت معنوی و هم پیشرفت مادی وجود دارد. هم توجه به عقلانیت و محسوسات مطرح می شود و هم توجه به معنویت و غیرمحسوسات.

 پیشرفت اسلامی، تعالی روح و جسم انسان را در نظر دارد

پیشرفت یک مفهومی نیست که ساختمان‌های بلند در آن ایجاد شود، تکنولوژی‌های الکترونیک در‌ آخرین نسخه‌ها در آن اجرا بشود ولی انسان در آن گرفتار یک مادی‌گرایی شود که حظ عروج معنوی را نبرد حظ پیوند با خدا را نداشته باشد.

آقای «جان سینسون» خبرنگار بی‌بی‌سی که در پرواز انقلاب با امام (ره) در هواپیما مصاحبه کرد و از ایشان پرسید چه احساسی دارید امام(ره) با لحن عارفانه و خیلی عامیانه‌اش گفت:‌ هیچی. این خبرنگار در کتابی که بعدها چاپ کرد نوشت چه رهبر سردی؟ 10 میلیون نفر آمده بودند فرودگاه به استقبال امام(ره) و ایشان سال‌های سال برای اینکه این اتفاق بیفتد تلاش کرده بود. مجاهدین، مبارزین و به هر حال افراد زیادی در این مسیر تلاش کرده بودند و شهید داده بودند. روز مهمی بود اما خبرنگار منظور امام(ره) را نفهمید. متوجه نشد که یک عارف بزرگ دارد این حرف را می‌زند. هیچی امام(ره) «لا» بود، «لا اله» بود. آن کسی که برای خدا عمل می‌کند در نظام الهی انتظار تشویقی در این دنیا ندارد. این فرمایش نبی‌اکرم(صلی‌الله‌‌علیه‌و‌آله) که می‌فرمایند «لااسئلکم علیه اجراً» خیلی فرمایش بزرگی است. یعنی در دل این فرمایش یک پارادایم بزرگ جهان است. که رهبری الهی دنبال مزدی نیست. مزدش را در آخرت می‌بیند. حتی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم که می‌‌گویند، اینکه کسی عملی بکند برای اینکه در آخرت مزدی بگیرد - این عمل- عبادت مزدوران است. عمل برای خدا آنقدر محض می‌شود و انسان آنقدر در این نظام کمالیه بالا می‌رود که حتی مزد اخروی را هم طلب نمی کند. بلکه به دنبال دوستی با خداست. اجرش این است که رفیق خدا باشد، «بل الرفیق العلی» پیامبر موقع رفتن یک جمله گفتند «به رفیق اعلی پیوستم». لذا عرض من این است که پیشرفت در نظام تحول اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یک مفهومی است که در دل الهیات اسلامی مطرح می‌شود و توسعه یک مفهومی است که در دل معرفت لائیک، سکولار و لیبرال غربی مطرح می‌شود و اینها دو مفهوم کاملا جدا از هم هستند.

الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی و تغییر مسیر تاریخ

واقعیت این است که این نگاه- طرح الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی- یعنی تغییر مسیر 300 ساله تاریخ. حالا اگر یک مقدار عمیق نگاه کنیم که تاریخ طولانی‌تری دارد. ولی به هر حال 200، 300 سال است که غرب با نهادهای اجتماعی، فلسفه‌های اجتماعی و فرآیندسازی‌هایی که در این مسیر کرده است مسلط به تاریخ است.

شما امروز به بناهای ما در همین تهران نگاه کنید، آیا ایران اسلامی را می‌بینید یا نیویورک، فرانسه و آلمان را. همین سایت مرکزی دانشگاه تهران به عنوان نماد آموزش عالی کشور طراحی آلمان‌هاست، دانشگاهی که نماد آموزش عالی کشور است، از اصالت معماری ایرانی - اسلامی در آن خبری نیست. شهر تهران دو نماد برجسته دارد که یکی برج میلاد است که به جز اسم آن و بعضی از نمادهای هندسی معماری ایرانی که در کلاهک برج کار شد، به‌عنوان یک ساختار نماد معماری غربی است نماد نیویورک و کانادا و نماد اقلیم دیگری است. یکی دیگر هم میدان آزادی که به هر حال آن هم اگر دقت کنیم در داخل آن ستاره داوود کار شده است. اگر طراحی محوطه قدیم آنرا ببینیم طرح صلیب است و نماد فرهنگ ایرانی نیست. اگر چه برخی از شناسه‌های معماری ایرانی در داخل برج آزادی کار شده است.

  • وضعیت نظام آموزشی ما چگونه است؟ الگوی پیشرفت اسلامی در زمنیه پیشرفت چگونه تحقق می‌یابد؟

وقتی نظام مدرسه‌ای را نگاه می‌کنیم همین‌ وضعیت وجود دارد. اصلا علم مدرسه در غرب به عنوان علم سکولار نامیده می‌شود، علم اساسا به عنوان یک نهاد، یک علم سکولار تعریف شده است. ممکن است کسی بگوید ریاضیات، ریاضیات است، ریاضیات الهی و غیرالهی نداریم ولی باید گفت اگر به غایت علم و حتی روند های علم نگاه کنیم حتما ریاضیات الهی و ریاضیات کفر کاملا معنا دار است.

علم یک هدفی دارد، وقتی اهداف الهی می‌شود، آن علم می‌شود علمی الهی. آن علمی می‌شود که تولید آن عدالت را در جامعه برقرار می‌کند. رفع کَرب می‌کند. سختی‌های جامعه تبدیل به گشایش‌ها و آرامش می‌شود. باعث تعالی ارزش انسان می‌شود نه باعث تنزل ارزش انسان.

ریاضیاتی که منشاء تولید بمب اتم و سلاح‌های کشتار جمعی می شود، ریاضیاتی که ابزار تخریب و فساد جامعه می شود؛ این ریاضیات؛ ریاضیات الهی نیست، ریاضیاتی که مرجع توزیع عادلانه منابع می‌شود، ریاضیاتی که مرجع توسعه صلح عادلانه در جهان می‌شود، ریاضیاتی که موجب توجه به افق نگاه از دنیا به آخرت می‌شود، ریاضیات و سایر علومی که به مبدا هستی و مقصد هستی توجه می‌کند، ریاضیات و علم الهی است.

  • توسعه غرب چه مزایا و چه معایبی دارد؟

دنیای غرب توسعه‌های خیلی خیره کننده‌ای داشته است. افراد هم می‌روند این توسعه را می‌بینند و به هر حال خیلی در نگاه اول تاثیرگذار است، یعنی شما نظم اجتماعی را نگاه می‌کنی، قرار گرفتن در خطوط و صفوف راهنمایی و رانندگی را می‌بینی، احترام به قانون را مشاهده می‌کنی، سیستم رفاه اجتماعی را می‌بینید، که فکر حداقل‌ها و آسیب‌دیدگان جامعه را کرد. ولی یک محتوای دیگری هم اتفاق می‌افتد که می‌بینید ارزش زن مثلا به عنوان یک عنصر مهم جامعه انسانی کاملا کمرنگ شده و از بین می‌رود. وقتی در جامعه‌ای مانند انگلستان 85 درصد مردهای متاهل با شخص ثالث رابطه دارند، وقتی که می‌بینید که 33 درصد افراد متاهل، ازدواج غیر ثبت شده دارند، وقتی می‌بینید که آمار سقط جنین آنقدر بالا است. کشتن جنین، یعنی کشتن مظلوم ترین موجود انسانی که امکان دفاع از خود را ندارد. اگر چنین اتفاقی تبدیل به هنجار اجتماعی می شود، آن هم با این توجیح که مادر یا پدر غیر مسئول یا نامشخص، آمادگی پذیرش فرزند و بزرگ کردن فرزند را ندارد، از یک ذهن غیر الهی و یک جامعه غیر الهی بیرون می آید و محصول تربیت های سکولار و لائیک در یک جامعه است.

جامعه غربی رشد کاریکاتوری داشته است

بنابراین جامعه غرب را اگر فقط با عینک مادی نگاه کنیم، توسعه مادی نسبتا مهمی داشته است ولی اگر با عینک جامع مادی و معنوی که به ارزش و تعالی انسان توجه می کند، نگاه کنیم، یک توسعه ناقص و یک موجود ناقص در آن بوجود آمده است. به تعبیر می‌توان گفت یک رشد کاریکاتوری در آن به‌وجود آمده است.

حالا پارادوکس مصداق و مفهوم را داریم. یک عده هستند که می‌گویند بالاخره در عالم اسلام چه اتفاقی افتاده، عالم اسلام هم جدای از شیطنت‌های نفس، جدای از فعالیت‌های تربیت نشده نیست. اگر یک عالم اسلامی را بتوانیم ایجاد کنیم که انسان تربیت شده به تربیت الهی داشته باشد قطعا جامعه‌ای سالم و آرام خواهیم داشت. قطعا در چنان جامعه‌ای افراد آسیب دیده، پیرمردها و پیرزن‌ها، کودکان و حتی حیوانات و طبیعت مورد احترام خواهند بود. یک شهری خواهیم داشت که برای آسایش انسان، طبیعت و حتی حیوانات طراحی شده است. مواجه با یک زندگی خواهیم شد که پرتوی از آن را هنگام طواف خانه خدا تجربه می کنیم.

جامعه اسلامی نیاز به مردان و زنان مسئول و الهی دارد. نمونه آن مردی الهی مانند امام خمینی(ره) است که از یک جامعیتی برخوردار بود، که به‌عنوان یک عالم به‌عمق علم فقه، عرفان و تفسیر دست پیدا می کرد و نادره زمان خود بود. از منظر اجتماعی و سیاسی هم چنان احساس مسئولیت می کرد که اراده عوض کردن یک نظام سیاسی ریشه داری را که از سلطه کامل ملی و پشتوانه بین المللی قدرت‌های کوچک بزرگ برخودار بود. اراده آن مرد الهی منجر به عوض کردن جریان تاریخ شد. در عین حال به لحاظ وظیفه فردی هم از یک کاغذی که جلوی پایش افتاده بود نمی‌گذشت. امام(ره) در مورد همه امور مسئولیت اجتماعی و فردی احساس می کرد. امام(ره) وقتی یک لیوان آب تناول می‌کردند اگر نیمه آن می‌ماند، کاغذی یا درپوشی روی لیوان می‌گذاشتند و همه آب را مصرف می کردند، تا هم رعایت بهداشت را کرده باشند و هم اینکه اسرافی انجام نشود. ایشان هنگام وضو گرفتن در مصرف آب به مصرف موثر و مفید و بدون اسراف و تبذیر آن توجه داشتند. ایشان در این عمل که بر‌گرفته از عمل صالح است، به این توجه نداشتند که پول آب چقدر می‌شود، نهایتا یک کسی که اقتصادی زندگی می‌کند حساب پول آب و برقش را می‌کند ولی مرد الهی می‌گوید منابع جامعه انسانی را استفاده می‌کنم و خدای متعال من را از تبذیر نهی کرده و به تعادل و استفاده بهینه امر کرده است.

وقتی الهی نگاه شود همه عناصر در جای خود قرار می‌گیرند. لذا در جمع‌بندی باید گفت پیشرفت یک مفهوم جامع است که به رشد مادی و معنوی و ضایع نشدن امر مادی به‌خاطر معنویت‌گرایی و تخریب معنویت بخاطر مادی‌گرایی توجه می‌کند. مسیر انسان و جامعه؛ مسیر الهی است که به امر مادی و معنوی بصورت همزمان و هم مسیر توجه می کند. این در حالی‌است که توسعه از جنس توسعه غربی یک نگاه صرفا مادی به پیشرفت فیزیکی و محسوس جامعه و انسان است که بر مبنای نظام معرفتی سکولار، لائیک و تفکر اومانیسم، انسان را منهای خدا تعریف می‌کند.

  • برخی مسئله‌ای را مطرح می‌کنند که اسلام نظام اقتصادی ندارد. نظام سیاسی ندارد. نظام اجتماعی ندارد. در کل این تفکر مدعی است که با توجه و توسل به اصول دین اسلام نمی‌توان به الگوی پیشرفت دست پیدا کرد. در پاسخ به این شبهه چه پاسخی را می‌توان ارائه کرد؟

ببینید اگر ما جایگاه معرفت‌های اسلامی و معرفت‌های دینی را در یک نظام برنامه‌ای نگاه کنیم، اندیشه اسلامی بستر برنامه را تنظیم می‌کند؛ یعنی بستر سیاست‌گذاری و نگاه راهبری به پیشرفت، انسان، جامعه و خانواده.

اسلام نظام اقتصادی را طرح می کند که بنیان آن را عدالت تشکیل می‌دهد

البته اسلام در جزئیات برنامه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز ورودهای بسیار جدی دارد. شما اگر جزئیاتی را که مثلا در مورد خانه در اسلام وجود دارد یا جزئیاتی را که در مورد حتی بهداشت و درمان در اسلام وجود دارد -نگاه کنید این جزئیات- بسیار زیاد است فقط در دانشکاه سواز انگلستان 700 جلد کتاب راجع به پزشکی اسلامی وجود دارد. در جزئیات هم ما نکته داریم لذا حرف کلی گفتن که اسلام نظام اقتصادی ندارد قطعا حرف غلطی است. اسلام نظام اقتصادی را طرح می کند که بنیان آن را عدالت تشکیل می دهد.

برای اینکه حداقل این است که در نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام فرهنگی و نظام اجتماعی ما در ابعاد راهبری حرف‌های کاملا روشنی داریم. اگر آن ال و بستر برنامه را نداشته باشیم، مواجه با یک پوچی و بی‌هدفی می شویم. مانند این است که بگوییم می‌خواهند ساختمانی درست کنند ولی به این پرسش پاسخ ندهند که این ساختمان برای چه منظوری قرار است به‌کارگیری شود. اگر پرسش "برای چه؟ " را پاسخ ندهند نمی‌شود ساختمان را ساخت. چرا که باید معلوم باشد این ساختمان برای چه هدفی ساخته می‌شود. ساختمان برای چه می‌سازیم برای مدرسه، بیمارستان، مسکونی و ... .

حال ما ساختمان اجتماعی را بخواهیم بنا کنیم، باید خود را با این سئوال مواجه کنیم که بنای اجتماعی را به چه هدف و برای چه هدفی می‌خواهیم بسازیم؟ اقتصاد برای چه هدفی می‌خواهیم؟ آیا اقتصاد می‌‌خواهیم برای حداکثری کردن بهره یا داریم نظام اقتصادی ایجاد می‌کنیم برای توریع عادلانه منابع و دادن حداقل خدمات فراگیر به آحاد جامعه و مردم و اولویت دادن به اقشار آسیب‌پذیر جامعه.
بنیان نگاه اسلام به رفع کَرب است که این همه در روایات است که اگر شما رفع کَربی از مومن، از بنده‌ای از بندگان خدا بکنید، ثوابش از هزار بار حج خانه خدا بالاتر است. یعنی بنیان و قله ارز‌شهای اسلام در رفع کَرب است.

نگاه به مبدا و معاد تفاوت نگاه اسلامی و غربی

این دو نگاه با هم خیلی متفاوت است و شما اگر که دنیایی را ترسیم بکنید که «مزرعة‌الاخره» باشد با دنیایی که پایان پیدا می‌کند، دو نگاه راهبردی متفاوت برای جهان ایجاد می‌کند. اگر من بخواهم دنیایی را ترسیم بکنم که آخرتی در پس آن نیست اصالت لذت از دل آن بیرون می‌آید. البته حالا اینها لذت‌هایی است. بالاخره لذت شیطانی داریم و لذت الهی. لذت شیطانی در پس خود خستگی، فرطوطی، بیماری را به دنبال دارد. ولی لذت الهی لذتی است که - به‌عنوان مثال- آقا سید ابولحسن اصفهانی وقتی مناجات می‌کرد می‌گفت کیست که لذت مناجات من را درک کند؟ یا امیر المومنین در مناجات "خمسه‌العشر " می‌فرمایند: "اِلهى مَنْ ذَاالَّذى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرامَ مِنْکَ بَدَلاً " کیست که لذت محبت تو را بچشد و کسی جز تو را انتخاب بکند؟ نیز می‌فرمایند: "وَمَنْ ذَاالَّذى اَنِسَ بِقُرْبِکَ فَابْتَغى عَنْکَ حِوَلاً " کیست که انس تو را درک کند و انس دیگری را بپسندد؟ لذا دو سیستم متفاوت است.

عرض من این است که این حرف - که اسلام نظام اقتصادی ندارد - یک کلیت است دلیلش هم خلط بین مصداق و مفهوم است. می‌آیند مثال‌هایی را از جهان اسلام می‌زنند که اینها را ببینید اولاً پیشرفته نیستند. دوماً اینکه عدالت در آن رعایت نمی‌شود.
اما حرف ما این است که این مصداق‌ها دلیل بر زیر سوال بردن مفهوم نیست. اجرا نشدن صحیح مفهوم است. اجرا نشدن صحیح ایده است. اگر ایده درست انجام شود ما از قدیم و بدو آغاز اسلام مفهوم «دارالایتام» وجود داشته است. توجه به اقشار آسیب پذیر جامعه به‌عنوان یک بنیان فکری تشویق شده وجود داشته است. حالا در یک مقطعی نهادسازی‌هایی شد که شکوفایی تمدن بغداد را موجب شد که چه مقدار در آن دانشمندان محترم بودند و چه اتفاقات بزرگی را رقم زد.

اولین شهر علمی دنیا «گندی‌شاپور» ما بوده که حالا به آن "جندی‌شاپور " می‌گویند. اولین شهر علمی جهان بوده که یک آکادمی‌هایی تبدیل به یک شهر شد.ولی اینکه در طول زمان این داستان سیاست ما را به کجا کشانده نباید موجب خلط مفهوم و مصداق بشود. جهان اسلام باید به خود باز گردد و به سرمایه های بزرگی که برخواسته از اسماء جمال و جلال خداست. انسان جامعه اسلامی به اوج خدایی شدن می‌نگرد

برچسب‌ها