حوزه سیاست خارجی در عصر پساوستفالی، به واسطه ظهور عناصر پیچیده، نامتقارن و چندوجهی، ماهیتی متکثر و چندلایهای به خود گرفته است.
مفاهیمی همچون ثبات و امنیت در چارچوب سنتی و متصلب گذشته قابل تفسیر و تبیین نیست.
هر یک از این مفاهیم بر بستر رویکردها و نگرشهای درهم تنیده و پیچیدهای مفهوم مییابند.
در این میان موضوع امنیت عرضه انرژی در هزاره سوم میلادی به موضوعی بسیار تأثیرگذار در روند معادلات منطقهای و بینالمللی تبدیل گردیده است.
بر بستر چنین درکی از تحولات، ارزیابی سیاست خارجی اتحادیه اروپا در فراز و نشیب سیاست جهانی با دشواریهای انضمامی و چندلایه روبهرو است.
مواجهه با چالشهای منطقهای و جهانی این اتحادیه را دچار نوعی ابهام در تعامل و تنظیم رویکردهای سیاست خارجی نموده است.
از برجستهترین نگرانیها در اتحادیه اروپا دورنمای تأمین و انتقال انرژی به شریانهای حیاتی صنعت و اقتصاد اروپا است.
اهمیت موضوع انرژی در اتحادیه اروپا صرفاً به تحولات سالهای اخیر بازنمیگردد.
به رغم آن که همگرایی اروپا با موضوع انرژی آغاز گردید ولی طی پنج دهه گذشته مسئله انرژی به تدریج به فراموشی سپرده شد.
عوامل متعددی همچون دسترسی آسان به منابع غنی فسیلی منطقه خاورمیانه، ضمانتهای مالی و اقتصادی ایالات متحده، متراکم نبودن حجم جمعیت و کارخانجات و صنایع سنگین، عدم حضور پررنگ رقبای برجسته اقتصادی و تجاری مانند چین، هند و ژاپن زمینهساز چنین نگرشی شده بود.
اما با ورود به هزاره سوم میلادی بار دیگر موضوع انرژی از لایههای زیرین سیاستگذاری اتحادیه اروپا به سطح تصمیمگیری راهبردی و حیاتی منتقل شده است.
به بیان دیگر مقامات اروپایی بازگشت به دستور کار انرژی را امری اجتنابناپذیر قلمداد میکنند.