ترجمه - یکتا فراهانی: طبیعت زندگی همه ما به گونه‌ای است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، دستخوش تغییرات قرار می‌گیریم؛ در واقع طبیعت مدام در چرخه‌ای اعجازگونه از تغییراتی پی‌درپی به جلو می‌رود و آن را ادامه می‌دهد.

روزها و ماه‌ها و فصل‌ها و سال‌ها پی‌درپی در حال تغییرند و بدون هیچ استراحتی به فعالیت خود می‌پردازند و تغییر می‌کنند و از این جریان هیچ‌گاه خسته نمی‌شوند. این در حالی است که ما انسان‌ها معمولا واکنشی کاملا متفاوت نشان می‌دهیم؛ بدین‌معنی که بسیاری از ما از تغییر خوشمان نمی‌آید و گاهی هر کاری از دستمان برمی‌آید می‌کنیم تا همان جایی که هستیم بمانیم و در مقابل هر راه تازه‌ای که پیش پایمان می‌گذارند مقاومت می‌کنیم.

اما چگونه است که بسیاری از ما در مقابل تغییر مقاومت می‌کنیم؟ چرا هرچه بتوانیم تلاش می‌کنیم تا اطمینان، قطعیت و امنیت داشته باشیم و مهار اوضاع را در اختیار بگیریم؟ خیلی از ما دوست داریم همه چیز در زندگی‌مان آرام و بدون تغییر پیش برود زیرا فکر می‌کنیم اگر تغییری صورت نگیرد همه‌چیز سرجای خود می‌ماند؛ بنابراین تلاش می‌کنیم اوضاع را همان‌طوری که هست حفظ کنیم. بدین‌ترتیب زندگی‌مان قابل پیش‌بینی و یکنواخت می‌شود و این قابل پیش‌بینی بودن و تکرار کسالت‌بار، به نوعی به ما دلگرمی می‌دهد که چون هیچ‌چیز تغییر نکرده یعنی ما آرامش داریم و دوست داریم همه چیز همین‌طور آرام و خوب باشد.
اما تغییر گاهی می‌تواند مثبت باشد.

برای بسیاری از ما پیش آمده که در موقعیت‌های مختلف این عبارات را شنیده‌ایم: «همه‌چیز همین طوری خیلی هم خوب است»، «همیشه همین طوری زندگی کرده‌ام و توقعی هم بیش از این ندارم»، «دوست ندارم دنبال دردسر بروم»و... . معنای اینگونه عبارات این است که همیشه از تغییر و تحول برحذر باشیم. در تمام طول زندگی اگر گام برداریم و هیچ‌گاه دل را به دریا نزنیم و خطا نکنیم. گاهی اصلا دوست نداریم از جزئیات چیزی سردربیاوریم و دقیق شویم، چه برسد به اینکه بخواهیم تغییر کنیم.

لحظه‌ای با خود فکر کنید؛ آیا شما جزو آن دسته افراد هستید که دوست ندارید سرمیز غذا جایتان عوض شود؟ در گوشه خاصی از اتاق مطالعه می‌کنید؟ دوست ندارید جای خوابتان را عوض کنید یا جای پارک ماشین‌تان را تغییر دهید زیرا گمان می‌کنید بدین‌ترتیب آرامشتان از بین می‌رود و جایگاه ایمن خود را از دست می‌‌دهید؟

احتمالا بسیاری از شما علاقه زیادی نسبت به داشته‌های گذشته خود- که باوجود آنها احساس امنیت می‌کنید- دارید. بدین‌ترتیب حتی مایل نیستید گاهی عادات خود را تغییر دهید؛ مثلا اگر متوجه شوید کسی ماشینش را در جایی که شما همیشه ماشین‌تان را پارک می‌کنید گذاشته، ناراحت می‌شوید و دوست ندارید ماشین‌تان را جای دیگری پارک کنید. همچنین اگر کسی بیاید و اتاق یا میز کارتان را به گونه‌ای مرتب کند که با قبل متفاوت باشند ناراحت می‌شوید. دوست دارید همیشه در سینما، تئاتر یا اتوبوس در ردیف خاصی بنشینید و اگر کسی جای شما را بگیرد ناراحت می‌شوید.

البته این اصلا اشکالی ندارد که بخواهیم برای خودمان منطقه و شرایط ایمنی را به وجود بیاوریم که در آن راحت باشیم یا ترجیح بدهیم در قسمت خاصی از میز، غذا بخوریم و... اما مشکل این است که در مواقعی که تغییر اجتناب‌ناپذیر می‌شود بازهم بر همان عادت همیشگی‌مان اصرار داشته باشیم و در مقابل تغییر مقاومت کنیم و نتوانیم آن را بپذیریم آن هم در شرایطی که هیچ کاری از دستمان برنمی‌آید و هیچ تسلطی بر روند وقایع نداریم. در این مواقع در مقابل هرنوع وضعیت جدید مقاومت می‌کنیم و با خود فکر می‌کنیم:« همه‌چیز که خیلی خوب پیش می‌رفت پس چرا یکدفعه این اتفاق افتاد؟ ما که ارتباطمان خیلی خوب بود چرا حالا دیگر خوب نیست و...». این گفته‌ها واکنش ما را در مواجهه با تغییر و تحول نشان می‌دهد و بیانگر این است که هنگام تغییر ما با ناراحتی مقاومت می‌کنیم و واکنش‌مان اغلب خشم و عصبانیت است.

طبیعی است هرچه تغییری که با آن مواجه می‌شویم اساسی‌تر باشد و اهمیتش هم بیشتر باشد ناراحت‌تر می‌شویم چون احساس می‌کنیم در تسلط یافتن بر زندگی‌مان شکست خورده‌ایم و به نوعی بازنده شده و نتوانسته‌ایم ثبات همیشگی را حفظ کنیم و نیرویی از بیرون ما را شکست داده و برنده شده است.

اما تا به حال از خود پرسیده‌اید که آیا واقعا می‌خواهید رشد کنید و برای این رشد آیا حاضر به تغییر شرایط هستید یا ترجیح می‌دهید همیشه زندگی‌تان به همان صورت قبل پیش برود، مبادا هرگونه تغییری وضعیت را بدتر از قبل کند؟
باید بدانید هنگامی که سعی می‌کنیم همه چیز ثابت و یکنواخت مثل همیشه بماند به موقعیت‌ها و کسانی که در اطرافمان هستند و گاهی نیز اصلا مناسب به نظر نمی‌رسند توجه نداریم و امکانات موجود برای رشد و تحول و تغییر را که برای ما لازم هستند نادیده می‌گیریم. در اینگونه مواقع هرگز از خودمان نمی‌پرسیم شاید دلیل تمامی این مشکلات این باشد که ما سخت به اوضاع فعلی خود چسبیده‌ایم و می‌خواهیم اوضاع را ثابت و یکنواخت نگه داریم و زندگی را از حرکت بازداریم.

ولی فراموش نکنید که تغییر نه تنها میسر و امکان‌پذیر بلکه گریزناپذیر است و لازمه پیشرفت در زندگی است. در واقع وقتی در مقابل تغییر مقاومت می‌کنیم در برابر جریان و حرکت طبیعی زندگی به سمت رشد کردن و بزرگ‌تر شدن مقاومت کرده‌ایم و این مانند این است که بخواهیم مانع جریان یافتن آب رودخانه یا حتی نفس کشیدن خود شویم و این به معنای مرگ و انجماد است. مرگ نیز حالتی است که در آن هیچ چیز در شما و زندگی‌تان تغییر نمی‌کند. تلاش برای ثابت نگه‌داشتن زندگی و جلوگیری از تغییرات، انتخابی است در جهت مرگ که بعید به نظر می‌رسد کسی خواهان آن باشد.

پس به خاطر بسپارید که مقاومت، بیهوده است زیرا باید تغییر را پذیرفت. ماچه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر خواهیم کرد. بدین ترتیب بهتر است به جای اینکه تلاش کنیم اوضاع را مثل همیشه ثابت
نگه داریم از مقاومت کردن و ایستادن در مقابل جریان زندگی دست بکشیم و بیاموزیم که چگونه خود را تسلیم جریان زندگی کنیم.
اگر دوست دارید در زندگی پیشرفت کنید و به شرایط بهتری دست یابید، آیا می‌توانید تغییر را هم بپذیرید؟ در واقع پاسخ اغلب ما منفی است. طبیعی است که دوست نداریم شرایط فعلی خود را به این سادگی‌ها از دست بدهیم زیرا می‌ترسیم؛ درست است، تغییر ترسناک است. بارها برایمان پیش آمده که در یک شغل بد گیر افتاده‌ایم، از ماندن در ارتباط ناسالمی رنج می‌بریم، همیشه می‌خواستیم کار مهمی را شروع کنیم اما هیچ‌وقت نمی‌توانیم با خودمان کنار بیاییم و اولین گام را برای تغییر شرایط خود برداریم زیرا می‌ترسیم همین موقعیت فعلی‌مان را نیز از دست بدهیم.

گاهی با اینکه می‌دانیم باید تغییر کنیم، این کار را نمی‌کنیم و سرجای همیشگی خود می‌ایستیم و فقط راجع به تغییراتی که باید بکنیم فکر می‌کنیم اما شجاعت انجام هیچ اقدامی را نداریم. اما بالاخره روزی می‌رسد که وقایع و اتفاقاتی که خارج از اراده شماست گریبانتان را می‌گیرد و شما را آزرده خاطر می‌کنند؛ مثلا به جای اینکه خودتان کار نامناسب‌تان را ترک کنید، رئیس‌تان شما را اخراج می‌کند یا به جای اینکه شما به ارتباط آزاردهنده با نامزدتان پایان ببخشید، او شما را ترک می‌کند و اغلب نیز اینگونه اتفاقات شما را بسیار ناراحت خواهد کرد. در اینجاست که متوجه می‌شوید چه خوشتان بیاید یا چه آزرده خاطر شوید، مجبور می‌شوید که بالاخره تغییراتی را که مدت‌ها بود درمقابلشان مقاومت می‌کردید به جان بخرید.

در واقع ما برای رشد و تغییر یا باید خودمان آن را انتخاب کنیم یا مجبور می‌شویم که تغییر به وجود آمده را بپذیریم زیرا هدف زندگی رشد است و تغییر هم لازمه رشد. اگر رشد و تغییر را خودتان انتخاب نکنید، آنگاه چیزی دیگر باید به شما کمک کند تا تغییر کنید.
چگونه آماده تغییر شویم!

در مواقعی که مدت‌هاست می‌خواهیم کاری در زندگی‌مان بکنیم تا تغییری در آن به‌وجود آوریم، ولی گیر افتاده‌ایم و نمی‌توانیم دست از مقاومت برداریم، چه باید بکنیم؟

باید بدانیم ما معمولا به چند دلیل عمده و رایج در برابر رشد و تغییرات مقاومت می‌کنیم:
- اینکه می‌ترسیم، به این معناست که آمادگی رشد و تغییر را نداریم. معمولا ترس ریشه در ناآگاهی دارد. ما ترس خود از تغییر را به غلط به معنای نداشتن آمادگی می‌دانیم. اما ترس به این معنا نیست که شما آماده نیستید بلکه به این معناست که شما از آنچه نمی‌شناسید واهمه دارید. ولی باید بدانید اگر بخواهید صبر کنید تا ترستان بریزد و بعد تغییر کنید، هیچ‌گاه تغییر نخواهید کرد!

- قبل از هر چیز به اعتماد‌به‌نفس خود شک می‌کنیم. مثلا فکر می‌کنیم واقعا خواهان تغییر شغل خود هستیم ولی جرأت و شهامت این کار را نداریم و باید اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کنیم. اما باید بدانید که این احساس نداشتن اعتماد‌به‌نفس نیز ناشی از ترس ما برای پاگذاشتن به قلمرویی ناشناخته و جدید است. ولی تا خودتان دست به کاری نزنید و اقدامی نکنید هرگز اعتماد‌به‌نفس لازم را هم پیدا نخواهید کرد.

- گاهی احساس می‌کنیم هنوز زمان مناسب برای تغییر فرانرسیده! ما اغلب به این بهانه که هنوز وقتش نرسیده، کارهایی را که مدت‌هاست قصد انجامشان را داریم به تعویق می‌اندازیم؛ درحالی که از تغییر می‌ترسیم. اما فراموش نکنید تنها زمانی که جرأت و شهامت رشد و تغییر را پیدا کنید و از پیامدهای مثبت آ‌نها بهره‌مند شوید، احساس می‌کنید که وقت آن فرا رسیده! زیرا فقط پس از انجام‌دادن کارهایتان است که ترس شما از بین می‌رود.

- زیاد هم مطمئن نیستیم که چه می‌خواهیم! مثلا می‌دانیم که در ارتباط غلطی گیرافتاده‌ایم که حتما باید از آن خارج شویم چون هیچ رشد و فایده‌ای برایمان ندارد. ولی چون می‌ترسیم و می‌خواهیم همچنان به کارهای غلط گذشته خود ادامه دهیم، گاهی نیز با خود فکر می‌کنیم: «آیا واقعا باید این کار را انجام دهم؟ اصلا چه لزومی دارد او را ترک کنم و... ». در واقع هنگامی که از تغییر‌کردن می‌ترسیم، خودمان را فریب می‌دهیم و به خود می‌گوییم که خواهان انجام آن نیستیم! فراموش نکنید آگاهی شرط لازم برای ازبین‌بردن ترس‌های ماست. تا زمانی که ندانید راه جدیدی که انتخاب کرده‌اید شما را به کجا می‌برد، نخواهید توانست از درستی آن اطمینان حاصل کنید و دائم دچار شک و تردید خواهید شد.اغلب ما می‌ترسیم تغییر کنیم چون نمی‌دانیم چه چیز تازه‌ای و چه موقعیتی در انتظارمان است. ولی با موقعیت کنونی خود- هرچند بد و آزاردهنده- آشنا هستیم.

اما در خیلی موارد مجبورید تغییر کنید؛ حتی اگر از نتیجه آن اطلاعی نداشته باشید. خیلی از مواقع نیز باید رها کنید، قبل از آنکه چیز جدیدی به‌دست آورده باشید. مثلا برای اینکه کار جدیدی را آغاز کنید شاید مجبور شوید چند وقت بیکار بمانید. ولی آیا این بیکاری ارزش یافتن شغلی بهتر را ندارد؟

هنگامی که می‌خواهید چیز جدیدی را به‌دست آورید بهتر است دست خود را برای دریافت آن خالی نگه دارید. درواقع وقتی برای چیزی جا باز می‌کنید خیلی زود به‌جای آن چیز جدیدی دریافت خواهید کرد؛ بنابراین بهتر است گذشته را رها کنید تا آینده زودتر به سویتان بیاید.

فراموش نکنید که رها کردن آنچه دیگر به درد شما نمی‌خورد، شما را آماده دریافت و پذیرش تمامی موقعیت‌های جدید و مفیدی می‌کند که انتظار شما را می‌کشند.شاید کار آسانی نباشد ولی ارزش آن را دارد؛ مثلا بسیاری اوقات فکر می‌کردید چیز باارزشی را از دست داده‌اید، درصورتی که بلافاصله چیزی به‌مراتب باارزش‌تر را به دست آورده‌اید. بارها اتفاق افتاده مجبور شده‌اید موقعیتی، شخصی یا چیز باارزشی را رها کنید، چیزی که حتی خیال می‌کردید نمی‌توانید بدون آن سر کنید، اما مدتی بعد چیزی به‌‌مراتب بهتر به‌دست آوردید که حتی تصورش را هم نمی‌کردید.

هنگامی که یاد می‌گیریم طبیعت زندگی ما رشد و تغییر است، می‌توانیم دست از مقاومت در مقابل تغییرات اجتناب‌ناپذیر و کوچک و بزرگی که در زندگی‌مان پیش می‌آیند برداریم و بیاموزیم که گاهی باید تسلیم شرایط شویم.

مجلهlife