علی موسوی خلخالی: نزدیک به 30 سال از تأسیس شورای‌عالی همکاری خلیج‌فارس می‌گذرد؛ شورایی که در سال‌های ابتدایی جنگ ایران و عراق تشکیل شد و هدف از آن رویارویی با ایران، حمایت از عراق در جنگ با ایران و ایجاد یکپارچگی میان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در برابر آنچه تهدید ایران می‌نامیدند بود.

 پس از سال1991 و حمله رژیم بعثی به کویت و اشغال این کشور، عراق از جمع کشورهای عضو این شورا اخراج شد و اعضای آن به 6عضو کاهش یافتند. عراق تا‌کنون به عضویت این شورا درنیامده اگر چه نزدیک به 5 سال است که تقاضای الحاق به این شورا را داده است. از سویی یمن که جزئی از شبه‌جزیره عربستان محسوب می‌شود، ابراز تمایل بسیار کرده که به عضویت این شورا در‌آید.

اکنون با آغاز انقلاب‌های عربی و دگرگونی که در کشورهای عضو این شورا به‌وجود آمده این پرسش مطرح است که آینده شورای همکاری خلیج فارس به کجا خواهد انجامید. این پرسش زمانی بیشتر اذهان را به‌خود مشغول می‌کند که به اذعان کشورهای عضو این اتحادیه نفوذ ایران در منطقه به‌خصوص در جامعه عربی حاشیه خلیج‌فارس روز به روز افزایش می‌یابد و از سویی متحد اصلی منطقه‌ای ایران، ترکیه نیز با نفوذ اقتصادی و تجاری خود استقلال اقتصادی کشورهای عضو را به مخاطره انداخته است.

این در حالی است که کشورهای عضو این شورا همچنان رؤیای تبدیل شدن به اتحادیه‌ای همانند اتحادیه اروپا را در ذهن می‌پرورانند و هر شب خواب اعلام واحد پول مشترک می‌بینند. اگر چه ناکارآمدی سیاست همپوشانی اقتصادی میان کشورهای عضو از یک سو و لجاجت کشورهای این منطقه در برطرف ساختن موانع تجاری و بازرگانی از سوی دیگر و همزمان وجود رقابت شدیدی که کشورهای عضو شورا در بحث‌های اقتصادی و ژئواستراتژیک با یکدیگر پیدا کرده‌اند، همچنان آنها را برای رسیدن به یک منظومه در حد و اندازه اتحادیه اروپا بازداشته است.

وجود عوامل بازدارنده ذکر شده که در یکپارچه ساختن کشورهای یک اتحادیه و شورا بسیار مهم است، به علاوه تغییرات شگرف در بعد حکومتی که در کشورهای این منطقه حادث شده عواملی هستند که از پیشرفت این شورای مهم منطقه‌ای که حداقل 20درصد انرژی جهان را در خود جای داده‌اند، جلوگیری کرده است.قبل از آن که به آینده این شورا و دگرگونی‌هایی که پیش‌بینی می‌شود ماهیت آن را زیر سؤال ببرد، اشاره کنیم، به‌دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش می‌رویم که آیا تا‌کنون شورای همکاری خلیج‌فارس شورایی کارآمد حداقل در بعد منطقه‌ای بوده است؟ به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران مسائل خاورمیانه، شورای همکاری خلیج فارس در بعد منطقه‌ای کارایی ویژه‌ای از خود نشان نداده است.

در طول 3دهه فعالیت این شورا دست‌کم 5جنگ مهم منطقه‌ای در گرفته که کارنامه شورا در برابر تمامی آنها ضعیف بوده است. در جنگ ایران و عراق در کل طول جنگ، شورای همکاری رویه‌ای علیه ایران دنبال کرد و با حمایت بی‌وقفه از رژیم بعثی علیه ایران تلاش کرد که عراق را در شکست ایران یاری دهد. با پایان جنگ و عدم‌حصول هیچ نتیجه‌ای برای رژیم بعثی، شورای همکاری نیز در زمره شکست خوردگان جنگ ایران و عراق قرار گرفت. پس از اشغال کویت توسط رژیم صدام حسین شکستی دیگر بر فعالیت‌های شورا افزوده شد. وجود حالت انفعال در حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و اتخاذ مواضع دوگانه در این پرونده، عدم‌تعامل با نظام جدید عراق که تا‌کنون نیز ادامه دارد، اتخاذ سیاست انفعالی در حمله اسرائیل به لبنان در سال2006 و رویکردی مشابه در حمله اسرائیل به غزه در سال2008 دیگر نکات منفی کارنامه شورای همکاری خلیج‌فارس است.

اگر چه کارشناسان یک نمره مثبت در کارنامه شورای همکاری خلیج فارس می‌گذارند و آن این که در طول حیات این شورا و به‌رغم این که جنگ تا بیخ گوش آن رسید، تلاش بی‌وقفه‌ای کرد که در هیچ جنگی دخالت نکند. حتی در جنگ سال2009 یمن که عربستان نیز وارد عمل شد و با الحوثی‌ها نبردی تمام عیار را آغاز کرد، شورای همکاری خلیج‌فارس خود را از دامنه آن بیرون قرار داد.از سویی کارشناسان نسبت به ماهیت عمل شورا نیز پرسش‌های بسیاری مطرح می‌کنند. به اعتقاد کارشناسان، شورا به جای آن که رویکرد واحد سیاسی اتخاذ کند، تلاش کرده سیستمی شبیه فدرالیسم یا کنفدرالیسم پیش بگیرد. رویکردی که برای کشورهای مستقلی که می‌خواهند خود را عضوی از یک مجموعه یا به ادعای خودشان اتحادیه بنامند، به هیچ وجه مناسب نیست.

حال با این دیدگاه می‌توانیم بپرسیم آینده شورای همکاری خلیج فارس به کجا خواهد انجامید؟ اولین نکته‌ای که در پاسخ به این سؤال با توجه به تحولات منطقه قابل تامل است، تغییر ماهیت کشورهای عضو شوراست. تا‌کنون همه کشورهای عضو از مذهب تسنن تبعیت می‌کردند و رویکرد طایفه‌ای خود را در بسیاری از مسائل به‌خصوص در برابر ایران و عراق پس از صدام به روشنی بیان می‌داشتند. اما حالا شاهدیم که با انقلاب‌بحرین و کشیده شدن دامنه آن تا عربستان و کویت و همچنین انقلاب یمن که بی‌شک درصورت موفقیت موقعیت اقوام و طایفه‌ها در آنجا نیز کاملا تغییر خواهد کرد، شیعیان به یکی از ارکان قدرت در کشورهای مذکور تبدیل خواهند شد. بسیاری از کارشناسان بر این نکته تأکید دارند که دومینوی سقوط اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس از بحرین آغاز خواهد شد و همه را در بر خواهد گرفت.

از سویی حضور و نفوذ ایران در شورا و جذب کشورهایی که کمتر نسبت به آن عناد دارند، مانند عمان، درون این شورا شکاف‌هایی ایجاد شده است. مثلا بر سر این موضوع میان امارات و عمان اختلاف‌های تازه‌ای بروز کرده که تا اندازه‌ای روابط دو کشور را تحت‌تأثیر قرار داده است. اگر چه شیخ صباح احمد الصباح ریش سفیدی به خرج داد و تلاش کرد تا تنش‌های مسقط و ابوظبی را حل و فصل کند اما این مسئله همچنان عاملی برای تخریب روابط میان عمان و امارات محسوب می‌شود. به‌خصوص این که به گزارش پایگاه خبری میدل ایست آن‌لاین، عمان حساب‌ویژه‌ای روی ایران بسته و فارغ از این که چه دولتی در تهران بر سر کار باشد بر این باور است که امنیتش با امنیت ایران گره خورده است؛ موضوعی که به هیچ وجه قابل‌قبول برای اماراتی‌ها نیست.

مسئله ایران میان بحرین و عربستان نیز اختلاف ایجاد کرده است. دولت بحرین نسبت به تمایل اکثریت شیعیان خود به ایران کاملا آگاه است و اعتقاد دارد که باید با شیعیان رفتاری منعطف داشته باشد در حالی که عربستان سعودی کاملا با این سیاست مخالف است و از این که با قدرت گرفتن شیعیان بحرین، شیعیان عربستان نیز به‌دنبال احقاق حقوق پایمال شده‌شان بروند به‌شدت ابراز نگرانی می‌کند.

از این‌رو اگر چه در رأس هرم قدرت تعامل نزدیکی میان بحرین و عربستان وجود دارد ولی روحیه ایران‌گرایی نزد جامعه شیعی بحرین باعث شده تا بدنه حکومت بحرین با حکومت عربستان اصطکاک داشته باشد. شاید به همین دلیل است که ولیعهد بحرین رسما به مقامات عربستانی می‌گوید عدم‌اجابت مطالبات شیعیان چه در بحرین و چه در عربستان ما را در دو راهی فرو غلتیدن یا به دامن ایران یا به دامن القاعده قرار می‌دهد که در هر دو حالت بازنده ما هستیم. همین وضعیت را در یمن نیز شاهدیم.

شاید با وجود همین واقعیت است که امارات متحده عربی از پیگیری پرونده سه جزیره منصرف شده و می‌گوید که تلاش می‌کند این پرونده را از طریق مذاکره با ایران حل و فصل کند. آنچه روشن است، شورای همکاری خلیج فارس درصورتی که نخواهد واقعیت‌های موجود در جامعه عربی و تحولات خاورمیانه را درک کند، روز به روز بیشتر در تنگنا قرار خواهد گرفت. به‌خصوص این که تعاملات بین‌المللی زمانی معنا و مفهوم می‌یابد که کشورهای عضو یک منظومه منطبق با نیازهای منطقه جغرافیایی‌شان شکل گرفته باشند. لاجرم تغییرات عمیقی که درون جامعه عربی شورا شاهدیم از یک سو و تغییراتی که در محیط پیرامونی آن در حال رخ دادن است از سوی دیگر چاره‌ای جز دگرگونی برای شورای همکاری خلیج فارس باقی نمی‌گذارد.

دیپلماسی ایرانی

برچسب‌ها