تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۸۵ - ۰۴:۵۱

سمیه صیادی‌فر: گاهی احساس تنهایی آزارم می‌ده؛ این حس که هیچ کسی نیست که بتونم بهش اعتماد کنم.

 هیچ کسی نیست که اینقدر باهاش صمیمی باشم که بتونم حرفهای دلم‌و باهاش بزنم. نمی‌دونم چرا وقتی کم سن و سال بودم چیزهای لذت بخش اطرافم خیلی زیاد بودند. از حضور تو جمع هم سن و سالهام تو فامیل، مدرسه یا عالم همسایگی احساس خوبی بهم دست می‌داد. فکر می‌کردم چقدر تعداد کسایی که می‌تونم باهاشون بی‌دغدغه و بی‌ریا حرف بزنم زیادند. فضاهای دوستانه بهم انرژی مثبت می‌داد. اما حالا قضیه خیلی فرق کرده. دیگه کسی با  کسی گرم نمی‌گیره. دیگه از اون صمیمیت خبری نیست.


خیلی‌ها سرشان تو کار خودشان است و شاید بهتره بگیم‌ یه جورایی داریم زیست می‌کنیم نه زندگی. خیلی‌از ما یه جورایی دچار روزمرگی شدیم و یک سیکل بسته‌رو هر روز تکرار می‌کنیم. زندگیا همش شده کار و کار و کار. روزهای تعطیل بیشتر شده روزهای تجدید قوا برای شروع کار تو هفته جدید. نه تنها خانواده‌ها با هم رفت و آمد ندارند، اعضای خانواده هم خیلی کم همدیگه‌رو می‌بینند چه برسه به اینکه سر  یک سفره بنشینند و با هم غذا بخورند.

 تعداد کسایی که می‌دونند اسم همسایه‌هاشون چیه انگشت شمارند و اونهایی که با همسایه‌هاشون رفت و آمد می‌کنند، نایاب! رفت و آمدهای فامیلی هم تبدیل شدن به تماسهای تلفنی! تازه اگر مشغله‌ها اجازه بدن و دلخوریها امان!  هر چیزی که قبلاً دسته‌جمعی بودنش باعث شادی و ایجاد صمیمیت می‌شد حالا دیگه انفرادی برگزار می‌شه!  حتی تفریح‌ها هم انفرادی شدند. نمی‌دونم داریم به کدوم سمت می‌ریم. گاهی از فکر کردن به این قضایا دلم می‌گیره.


این حرفها می‌تواند حرف دل اکثریت ما باشد. اینکه تقریباً  در کل شبانه‌روز تنهاییم و تمامی کارهای روزمره‌مان را تنها انجام می‌دهیم. تنها غذا می‌خوریم. تنها اوقات فراغتمان را می‌گذرانیم. تنها تفریح می‌کنیم و... در خانه حتی با حضور تمامی افراد خانواده، خیلی کم پیش می‌آید که در یک زمان پای یک سفره بنشینیم و در حین غذا خوردن، طعم حضور صمیمانه یکدیگر را نیز بچشیم. در زمان‌هایی نه چندان دور همین اعتقاد ساده که همه باید با هم سر یک سفره بنشینند و غذا بخورند، صمیمیت اعضای خانواده را دو چندان می‌کرد.

اما در حال حاضر نه اینکه فرصتی برای دور هم بودن نباشد، نه!، انگار حوصله‌ای نیست برای اینکه کارهایی که امکان جمعی بودنشان هست، به صورت  گروهی انجام دهیم. کم‌رنگ شدن صمیمیت‌ها می‌تواند علت‌های بسیاری داشته باشد، علتهایی که شاید به این سادگیها به ذهنتان  نرسد، پس خواندن این متن را ادامه دهید تا ضمن ریشه‌یابی علتها و رفع آنها، شاید بتوانید رنگ صمیمیت را دوباره به زندگی بازگردانید.


صمیمیت یعنی چه؟
صمیمیت لحظاتی از ارتباطات انسانی است که احساسات ظریف طرفین ابراز و محبت بین دو نفر برانگیخته می‌شود که به معنی علاقه‌ای واقعی و به دور از هر نوع آلایش است. این تعریفی است که برای صمیمیت در روان‌شناسی تحلیل رفتار متقابل در نظر گرفته شده است. اما هیچ نیازی نیست به این تعریف هم خیلی تکیه کنیم، همه ما می‌دانیم صمیمیت یعنی چه؟ نسترن 22 ساله است و کاردانی بهداشت خوانده.

 او صمیمیت را  اینگونه تعریف می‌کند: «نوعی رابطه عاطفی که در این رابطه افراد با هم احساس راحتی می‌کنند.» نازنین 20 ساله است و پشت کنکوری. وقتی از  او در مورد صمیمیت می‌پرسم با ذوق می‌گوید: «به نظر من صمیمیت یعنی اینکه در مواقع شادی و ناراحتی در کنار هم بوده و تکیه‌گاه عاطفی یکدیگر باشیم. صمیمیت به من حس عجیبی را منتقل می‌کند. یک حس راحتی فوق‌العاده. یک حس لذت بخش»‌.

 عاطفه-  18  ساله و پشت کنکوری- هم معتقد است که صمیمیت با دیگران به او کمک می‌کند آرامش پیدا کرده و دغدغه‌هایش را فراموش کند. نسرین 19 ساله است و دانش‌آموز پیش‌دانشگاهی. او می‌گوید: «صمیمیت رابطه‌ای نزدیک در همه زمینه‌های زندگی از جمله اجتماعی، عاطفی، کاری و تحصیلی می‌باشد. حسی که بر اثر نیاز عاطفی ایجاد می‌شود و اگر وجود داشته باشد باعث شوری خاص شده و انسان احساس آرامش می‌کند».

رضا  25  سال سن دارد، پژوهشگر باستان‌شناسی است و در ضمن دانشجوی کارشناسی ارشد همین رشته نیز هست. او با دقتی فوق‌العاده به سؤالاتم گوش می‌دهد و وقتی از او می‌پرسم به نظر او صمیمیت چیست؟ می‌گوید: «صمیمیت یعنی با دیگران احساس راحتی داشتن، یعنی اعتماد متقابل، یعنی احترام متقابل، یعنی در حین حفظ حریم‌ها و مرزهای ادب، بی‌پرده و رک بودن با دیگران».


آرزو  24 ساله است و کارشناسی مدیریت آموزشی خوانده، او صمیمیت را این‌گونه تعریف می‌کند: علاقه و محبت نسبت به دیگران و گرمی در روابط که از همان علاقه سرچشمه می‌گیرد. به نظر نسترن اگر با کسی ادعای صمیمیت می‌کنیم نباید فقط در شادی‌ها با او همراه باشیم، بلکه باید در مواقع مختلف به فکرش بوده و آن فرد را فقط به خاطر وجود خودش بخواهیم. رامین  26 ساله است و شغل آزاد دارد.

به نظر او صمیمیت نوعی همدلی و همراز بودن است. او می‌گوید: «وقتی با کسی صمیمی هستیم دلتنگی‌هایمان را برایش بازگو می‌کنیم و کمی آرام می‌شویم.» علی‌رضا  24  ساله است و دیپلمه. او مختصر و مفید می‌گوید:  صمیمیت ایجاد و حفظ رابطه مطلوب با دیگران است.


در گذشته صمیمیت از چه جنسی بود؟
صمیمیت در گذشته از جنس دیگری بود؛  یک جنس منحصر به فرد؛  جنسی که حتی وقتی به آن فکر می‌کنیم، یک حس شعف و نشاط خاص به سراغمان می‌آید. البته ما جوان‌تر‌ها طعم صمیمیت‌های گذشته را نچشیده‌ایم، ولی چیزهایی که از آن شنیده‌ایم کافی است برای آنکه دلتنگ شویم و غبطه بخوریم.


هر وقت صحبت از خاطره می‌شود، مادرم حرف‌های نابی برای گفتن دارد. وقتی از جمع خانوادگی‌اش در  گذشته و دور هم بودن‌هایشان حرفی می‌زند، آنچنان شوقی در صدایش می‌آید که من هم حسابی سر ذوق می‌آیم و حس می‌کنم آن موقع در آن جمع حضور داشته‌ام.


رضا  47 ساله است و معلم بازنشسته. وقتی از او می‌پرسم صمیمیت در گذشته چگونه بود و یا چه رنگی داشت؟ آهی می‌کشد و می‌گوید: «اون موقع‌ها هم چیز صفای دیگری داشت. انگار فرصت‌ها بیشتر بود. روز طولانی‌تر بود. آنقدر طولانی که به تمام کارهامون می‌رسیدیم. هر چند اون موقع مشغله‌ای وجود نداشت.

 ساعت مشخصی برای کار بود و ساعات مشخصی برای با هم بودن‌ها. همه‌ تو خونه به هم توجه داشتیم و ساعات خیلی زیادی‌رو دور هم سپری می‌کردیم. حتی وقتی کسی ازدواج می‌کرد، مثل الان نبود که از خانواده فاصله بگیره و سال به سال همدیگه‌رو نبینند، بلکه به خانواده یک عضو جدید اضافه  می‌شد. من اگر بخواهم رنگی برای صمیمیت در گذشته در نظر بگیرم، بی‌شک رنگ سبز را انتخاب می‌کنم.»


وجود این صمیمیت خاص، می‌توان علت‌های زیادی داشته باشد. در گذشته اعضای خانواده مثل الان سلولی نبودند، یعنی خانواده‌ها سنتی بودند. (علاوه بر پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر‌بزرگ هم حضور داشتند) همین امر می‌تواند به دلیل وجود افراد و نقش‌های بیشتر میزان صمیمیت بیشتری را تولید کند. یا این که افراد علاوه بر این که سخت‌کاری می‌کردند، سعی می‌کردند از هر فرصتی برای ایجاد شادی و صمیمیت بیشتر با اعضای خانواده استفاده کنند. مثلاً  همه با هم غذا بخورند، همه با هم به مهمانی بروند، حتی دسته‌جمعی عصرانه ساده‌ای را به همراه چای در حیاط خانه صرف کنند و گپ بزنند.


چرا دیگر با هم صمیمی نیستیم؟
این قضیه می‌تواند علت‌های مختلفی داشته باشد. سعی می‌کنیم به ترتیب اولویت این علتها را نام برده و در مورد آنها صحبت کنیم.


1. شکاف نسل: نازنین 24 ساله و مهندس شیمی است. او در مورد علت کم‌رنگ شدن صمیمیت یا تغییر جنس آن در حال حاضر می‌گوید: فکر می‌کنم امروزه به این خاطر که نسل گذشته ما نتوانسته است آن طور که باید و شاید با فرزندان خودش ارتباط برقرار کند و آنها را به عنوان نسل امروزی بپذیرد و متعاقباً‌ نسل امروزی هم در پذیرش افکار و عقاید و نوع روابط آنها، موفق نبوده در نتیجه صمیمیت‌ها بسیار کم رنگ شده و شاید در حال محو شدن است.


2. تغییر در نوع زندگی: لیلا 22 ساله و دانشجوی زیست‌شناسی است. لیلا می‌گوید: «به نظر من صمیمیت‌ها کاملاً‌ از بین نرفته ولی چون نوع زندگی‌ها با گذشته خیلی متفاوت شده، نوع صمیمت‌ها نیز تغییر کرده است.


3. درگیری‌ها و مشغله‌ها: علی 48 ساله و کارمند بازنشسته است. او مهمترین عامل کمرنگ‌ شدن صمیمیت‌ها در حال حاضر را درگیری‌ها و مشغله‌های بسیار زیاد افراد می‌داند. او می‌گوید: «در گذشته مردم برای گذران زندگی روزمره خود و خانواده این قدر درگیری و مشغله نداشتند. شما وقتی فکر آزادی نداشته باشی، آن قدر از لحاظ روانی درگیر هستی که در خودت فرو می‌روی و حتی دیگران را نمی‌بینی و یا  حضورشان را درک نمی‌کنی، چه برسد به این که بخواهی با آنها صمیمی باشی!»


4. استرس‌ها و فشارهای روانی: احمد 26 ساله و کارمند است. به نظر او استرس و فشارهای روانی در حال حاضر باعث شده است فرصت شاد بودن و درک احساس صمیمیت در بین اعضای خانواده و بالطبع جامعه از دست برود.


5. ماشینی شدن دنیا: رضا،25 ساله و پژوهشگر باستان‌شناسی است. او می‌گوید: «متأسفانه بعد از انقلاب صنعتی و ماشینی شدن دنیا، انسانها جای خود را به ماشین دادند و روابطشان با یکدیگر کمتر شده و در نتیجه صمیمیت‌ها هم به میزان زیادی از بین رفت. او گسترش شهر‌نشینی را نیز عامل بسیار مهمی در کم‌رنگ شدن صمیمیت‌ها می‌داند.


6. گرانی و تورم: زهرا 45 ساله و خانه‌دار است. او می‌گوید: «یکی از مصداق‌های صمیمیت دور هم جمع شدن و گپ زدن‌های دوستانه یا خانوادگی است. در گذشته تدارک یک مهمانی و دور هم جمع شدن‌ها، هزینه زیادی نداشت. بنابراین مراسمی که در آن طعم صمیمیت دو چندان می‌شد، به راحتی برگزار می‌شدند. اما حالا به دلیل گرانی و تورم، هزینه یک مهمانی، به خانواده‌ها از لحاظ اقتصادی فشار وارد می‌کند، بنابراین، دیگر تقریباً‌ دوره برگزاری مهمانی‌های دوره‌ای به سر رسیده است و شاید چون یکدیگر را خیلی کم می‌بینیم، با هم صمیمی هم نیستیم.


7. چشم‌و هم‌چشمی: سعیده 35 ساله و کارمند است او معتقد است چون با هم چشم و هم چشمی می‌‌کنیم و مخارج سنگینی برای برگزاری مهمانی‌های فامیلی و خانوادگی، صرف می‌کنیم، از نظر اقتصادی فشار زیادی را متحمل شده و مجبور می‌شویم دیگر ادامه ندهیم. بنابراین دور هم بودن‌ها، با هم بودن‌ها و فرصتهای درک صمیمیت و شادی را قربانی چشم و هم‌چشمی خود می‌کنیم.


8. کم‌شدن اعتمادها: سوگل 28 ساله و خانه‌دار است. او می‌گوید یکی از دلایل بسیار مهم در این که افراد جامعه از هم دورند و با هم صمیمی نمی‌شوند، کم شدن اعتماد افراد نسبت به یکدیگر است. چون افراد فکر می‌کنند، نمی‌توانند یکدیگر را بشناسند و ممکن است اگر با کسی صمیمی شوند، مورد سوءاستفاده قرار گیرند، بنابراین ترس از این قضیه باعث می‌شود از هم فاصله بگیرند.


9. دوری و دوستی: خیلی عجیبه! درست است که ما از فرهنگ کهن دیروز خیلی فاصله گرفته‌ایم، اما هنوز از بعضی جملات قصار گذشته به نفع خودمان بهره می‌گیریم. یکی از این عبارات نقض که در حال حاضر بسیار به کار می‌آید همین عبارت دوری و دوستی است. الهام، 28 ساله و لیسانس اقتصاد دارد. او می‌گوید: «ما در حال حاضر اعتقاد داریم اگر از افراد دور بوده و زیاد با آنها ارتباط نداشته باشیم، عزیز خواهیم بود و هیچ درگیری‌ای هم بین‌مان پیش نخواهد آمد. غافل از این که با دوری هیچ گاه دوستی و صمیمیت بوجود نخواهد آمد!‌ و چه بسا بسیاری از صمیمیت‌ها با دوری از بین برود و دیگر به دست نیاید.


10. تغییر سبک معماری: اگر به یاد بیاوریم در زمانی نه چندان دور، سبک معماری منازل با سبک معماری امروزی خیلی تفاوت داشت. در آن زمان معماری خانه‌‌ها به صورت سنتی بود (اتاق‌هایی در امتداد هم در اطراف حیاطی که در وسط آن حوضی قرار داشت)، در حالی که در حال حاضر دیگر از آن معماری خبری نیست و به معماری مدرن تغییر یافته است.

 محل سکونت اکثر افراد آپارتمان‌هایی با ابعاد مختلف است که بیشتر نقش محل استراحت و آسایش آنها را بازی می‌کند و دلگیر به نظر می‌رسد. شاید بگویید خوب منظور از بیان این حرفها چیست؟ خیلی ساده است، در قدیم حتی معماری منازل هم در دور هم بودن و ایجاد صمیمیت‌ها تأثیر بسزایی داشت.

 سبک معماری سنتی خود به طور غیرمستقیم حس گروهی انسانها را افزایش می‌داد، چون کارهایشان را در حضور یکدیگر و با هم انجام می‌دادند، حس همدلی و صمیمیت نیز در بین آنها افزایش می‌یافت. اما در حال حاضر شکل منازل به گونه‌ای است که به طور غیرمستقیم در منفرد زندگی کردن انسانها تأثیر می‌گذارد.


11. افزایش وسایل تفریحی انفرادی: این مورد می‌تواند یکی از موارد مهم در محو شدن صمیمیت‌ها باشد. در حال حاضر گسترش وسایل تفریحی انفرادی همچون انواع بازی‌های رایانه‌ای، دسترسی به اینترنت و چت، انواع شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای و ... باعث شده است افراد ترجیح دهند اوقات فراغتشان را به تنهایی بگذرانند. همین قضیه خود تا حدی باعث دور شدن افراد از هم می‌شود. در صورتی که گذران اوقات فراغت به صورت دسته‌جمعی خود به نوعی در افزایش صمیمیت‌ها تأثیرگذار است.


تا اینجا، برخی علل و عوامل تأثیرگذار در عدم صمیمیت‌ها  را از نظر شهروندان مرور کردیم، جواد لکزیان، جامعه‌شناس و صاحب‌نظر در مسائل اجتماعی نیز در رابطه با چرایی صمیمیت‌های از دسته رفته و راهکارهای رفع این مشکل، دیدگاه‌هایش را با ما در میان گذاشت.


  • علت سرد شدن روابط و از دست رفتن صمیمیت‌ها در بین افراد جامعه چیست؟

- مهمترین پارامتری که در یک جامعه باعث پایین آمدن شاخص‌های صمیمیت می‌شود، عامل اقتصادی است. وقتی افراد یک جامعه امنیت شغلی و در نتیجه امنیت اقتصادی داشته باشند، می‌توانند ارتباط‌های راحت‌تری را با هم داشته باشند و با اعتماد به نفس بیشتری با هم ارتباط برقرار کنند.

یکی از دلایل سرد شدن روابط و از دست رفتن صمیمیت‌ها، توسعه نیافتگی انسان‌ها و به نوعی عقب‌ماندگی انسان‌هاست. یکی از نکات مهم که در بحث توسعه باید در نظر داشته باشیم، توسعه انسانی است. به این معنی که همانطور که جامعه عقب مانده داریم انسان عقب مانده هم داریم. انسان عقب مانده یعنی انسان توسعه نیافته. یعنی انسانی که با اطرافیان و جامعه مانند طلب‌کار برخورد می‌کند. یعنی انسانی که با دیگران گرم نمی‌گیرد و صمیمانه برخورد نمی‌کند.


یکی از دلایل دیگر وجود اختلاف طبقاتی در حال حاضر در جامعه است. همین اختلاف باعث عدم درک متقابل افراد و دور شدن آنها از هم می‌شود.