روسیه را میتوان به عنوان یکی از کشورهای تأثیرگذار در جهان و منطقه بهشمار آورد. شناخت نوع رابطه این کشور با ایران، همواره از اهمیت بسزایی برخوردار است. در سالیان متوالی، چه قبل از فروپاشی شوروی و چه پس از آن، سیاست خارجی روسیه همواره در فضایی از ابهام، تردید و عدمقطعیت دنبال شده با این تفاوت که در قبل از فروپاشی، شوروی قدرتطلبی (رئالیسم کلاسیک) و ارزشها و هویتها (ساختارگرایی) را محور مناسبات بینالمللی خود قرار داده بود و بعد از تغییر در ساختار سیاسی این کشور، روسیه منفعتمحوری و مسئله امنیت را جایگزین ساختارگرایی کرده که این امر با رهیافت تاریخی کاملا مشهود است. در روابط ایران با این کشور مسائل متعددی همچون نیروگاه بوشهر، تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، خطوط انتقال نفت و گاز، سامانه موشکی اس 300 و... اختلافات و بحث های بسیاری را برانگیخته و نحوه برخورد روسیه با این مسائل، این شائبه را تقویت کرده که این کشور در روابط با ایران، رفتاری فاقد صداقت و بهشدت منفعتطلبانه را دنبال میکند.
همواره روسها در تعریف جایگاه خود میان کشورهای غربی بین یک رقیب استراتژیک یا یک شریک مهم در نوسان بودهاند و زمانی که طرف روس به عنوان رقیب استراتژیک غرب نقش ایفا کند تعامل با ایران یا حداقل وانمود به آن را در دستور کار قرار داده و هرگاه نقش این کشور به عنوان شریکی مهم با غرب مطرح شود، عکس این حالت صادق است. برای اثبات این تردید و ابهام و عدمثبات سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران میتوان به این موضوع اشاره کرد که در گذشته نهچندان دور این کشور به عنوان شریک اتمی و نظامی ایران نگریسته میشد و بعضا در دوره تحریم صنعت نفت و گاز از سوی آمریکا و غرب جانب ایران را رها نمیکرد اما در حالی که با پیشنویس قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل مخالفت میکرد، عملا در هنگام تصویب نهایی قطعنامهها مشارکت میکرد تا جایی که این رفتار منجر به موضعگیری رئیس جمهور ایران شد و محمود احمدی نژاد در سخنرانی بهنگام خود بیان کرد: «روسیه کاری نکند که ملت ایران آنها را در صف دشمنان تاریخی خود قرار دهند». بر اساس این رفتار دوگانه در چند سال اخیر، بهرغم نیاز و منافع مشترک و با وجود برخی الزامات منطقهای و بینالمللی، ایران و روسیه نتوانستهاند روابط متناسب دوجانبه با ثباتی در زمینههای سیاسی،اقتصادی و امنیتی برقرار کنند.
از 2سال پیش تاکنون روابط ایران و روسیه به سردی گرایید و این رفتار نشانه آن است که نگرش جدیدی در سیاست خارجی روسیه در حال شکلگیری است و علت این تفاوت را باید در تغییر ساختار سیاسی دولت فعلی جستوجو کرد. پوتین و نخبگان طرفدار او که طیف سنتی و سوسیالیسم هستند با توجه به منافع مشترک بین ایران و خود معتقدند که روابط روسیه با ایران باید دوستانه و نزدیک باشد. آنها کوشیدهاند روابط این دو کشور را با توجه به نیازهای امنیتی مشترک سازماندهی کنند اما با تغییر ساختار سیاسی دولت روسیه، سیاست خارجی این کشور نیز در رابطه با ایران تغییر کرد و سیاست خارجی روسیه به سمت همکاری با غرب چرخید. تفکر سیاست خارجی روسیه بر این پایه است که روسیه بهمنظور توسعه اقتصادی نیازمند ایجاد روابط بهتر با دنیای کاپیتالیسم ، آمریکا و اتحادیه اروپاست.
بنابراین، رویکرد جدید سیاست خارجی روسیه در ارتباط تنگاتنگ با مشکلات اقتصادی این کشور در حال شکل گرفتن است و از سوی دیگر مدودف برای رسیدن به قدرت دوباره تلاش میکند و به همین دلیل حمایت غرب از خود را بسیار بهتر از روابط نزدیک با ایران میداند. از اینرو با توجه به مطالب گفته شده، مدل سیاست خارجی روسیه کاملا با رویکرد نئورئالیستی و مفروضاتی همچون منفعتمحوری، بقا و ساختار سیاسی قابل بررسی است. روسیه از یک سو از اختلافات ایران، آمریکا و غرب و از سوی دیگر از سیاست اتخاذی واشنگتن مبنی بر همکاری به جای رقابت، جهت تقویت موضع خود بهرهبرداری کرده است. روسیه در بسیاری از طرحهایی که در تعارض با منافع ملی ایران و به نفع خود بوده، با آمریکا مشارکت کرده است. در این نوع نگرش، روسیه تنها منافع خود را در نظر گرفته و بر خلاف منافع ایران حرکت کرده و همانگونه که پیش ازاین اشاره شد، بهرغم روابط اقتصادی و نظامی نزدیک با ایران، منافع رسیده از غرب را نسبت به منافع حاصل از ایران ارج نهاده است. در روابط بینالملل این اصل پذیرفته شده که هر کشوری همواره به دنبال منافع ملی خود است. مورگنتا معتقد است که «منافع ملی تنها راهنمای سیاست خارجی هر کشور است». با این حال اصل صداقت نیز در روابط بینالملل، اصلی است که هنوز اهمیت خود را از دست نداده است. روابط روسیه با ایران نمونهای از روابطی است که در آن اصول پذیرفته شده در عرف روابط دوجانبه، کمتر رعایت میشود. در همین خصوص باید به روابط نظامی روسیه با ایران اشاره کرد و مسئله عدمتحویل موشکهای اس 300 را مورد بررسی قرار داد.
روسیه قرارداد فروش سامانه موشکهای اس 300 را اجرا نخواهد کرد؛ چرا که باعث ایجاد تنش سیاسی با آمریکا خواهد شد. در حالی که ایران با آمریکا روابط دوجانبه ندارد و همواره در مخالفت با سیاستهای آمریکا در منطقه و جهان روی همراهی روسیه حساب باز میکرد، روسیه مسائل موجود در روابط ایران را وجهالمصالحه بهبود روابط خود با آمریکا قرار میدهد. در اینگونه مواقع روسیه با اظهارات دوپهلو و با توجه به مفهوم «دولتها، سایر دولتها را به عنوان دشمنان بالقوه خود و تهدیدی برای منافع ملی خود میدانند و این عدماطمینان و ترس مسئله معمای امنیتی یا تنگنای امنیتی را باعث میشود» سعی میکند هیچ یک از طرفین را ناخشنود نکند. با این حال، این موضوع چندان نمیتواند باعث خشنودی باشد زیرا در مواقع تصمیمگیری، روسیه هیچگاه آمریکا یا شرکای بزرگتر را رها نمیکند. تجربه پرونده هستهای ایران در شورای امنیت دلیلی بر این مدعاست و این خود نشانه منفعتطلبی افراطی روسیه است. روسیه همواره با نوعی بازی، مخالفت خود را با پیشنویسهای قطعنامه اعلام کرده و در مرحله بعد با متن تعدیلشده آن موافقت میکند. بر این اساس، ایران نیز باید برای حفظ منافع ملی، مناسبات استراتژیک خود با روسیه را تغییر دهد. ایران میتواند با افزایش روابط خود با کشورهایی همچون ترکیه از میزان نفوذ و تأثیرگذاری روسیه بکاهد.