ترجمه - سپیده حسینعلی عراقی: موفقیت روندی است که طی آن تلاش می‌کنیم چیزی بیشتر از آنچه هستیم، شویم. امروزه موفقیت بیشتر ، از طریق دانستن میسر می‌شود.

 اما بدون عمل، دانستن هیچ ارزشی ندارد. موفقیت به معنای تحقق بخشیدن به رویاها و دست‌یافتن به اهداف است. برای یک نوجوان، موفقیت معانی زیادی دارد. موفقیت در زندگی خیلی بیشتر از موفقیت تحصیلی معنا دارد. اکثر جوانان موفقیت را در این می‌بینند که شغل مورد علاقه‌شان را دنبال کنند، عشق را بشناسند، خانواده تشکیل دهند، آزاد باشند، مسافرت کنند، پول در بیاورند، شاد باشند و احساس خوبی داشته باشند... . موفقیت، چیزی خیلی بیشتر از داشتن یک مدرک تحصیلی و یا نمره‌های خوب است. موفقیت، تحقق بخشیدن به رویاهاست. فرزند شما بی‌تردید با وجود آنچه از نظر ما شکست محسوب می‌شود، به موفقیت خواهد رسید. چیزی که موفقیت‌هایمان را از شکست‌هایمان متمایز می‌کند، درک و برداشت و واکنشی است که نسبت به آن موضوع داریم. این امر در مورد شکست‌های تحصیلی، وقایع و ناهمواری‌های دوران تحصیل و همچنین برخوردی که نسبت به فرزندمان داریم، صدق می‌کند.

ما پدران و مادران می‌توانیم با رفتار و نگرش مثبت به روش‌های متعددی از موفقیت کلی فرزندمان، همانند موفقیت تحصیلی حمایت کنیم. در این سن با سختگیری و توقع زیادی که از آنان داریم، باید به آنچه ارائه می‌دهند اعتماد کنیم، احترام بگذاریم و آن‌را تفسیر کنیم و برای آنکه جهت‌یابی و هدف‌گیری بهتری داشته باشند یا تغییر مسیر دهند، بی‌تردید باید سرپا بایستیم و همانند تکیه‌گاهی برای آنان عمل کنیم نه آنکه ضربه‌ای مخرب بر آنان فرود آوریم.

چالش‌های اواخر دوران نوجوانی

یادتان می‌آید وقتی نوجوانتان 13 یا 14 سال بیشتر نداشت، چقدر از قابلیت و تفکر عمیق او متعجب می‌شدید؟ آیا فکر کرده‌اید که چنین پختگی و حساسیتی از بچه‌ای به این سن‌وسال بعید به‌نظر می‌رسد! این پختگی با وجود چهره جوان و زیر این قیافه و ظاهر، همیشه با او همراه است.

یک جوان 17،16 یا18 ساله، ابزار متعددی در دست دارد که در تمام سال‌های قبل از نوجوانی، والدینش در اختیار او گذاشته‌اند. چنانچه تا سن 13، 14سالگی نسبتا همه چیز به‌خوبی پیش رفته باشد، مطمئنا نوجوان امنیتی بنیادین را تجربه کرده که به او این امکان را می‌دهد تا خودش را باور داشته باشد و همچنین به بزرگ‌ترهایش اعتماد کند. می‌تواند به سهولت پیش رود، اقدامات خاصی را به انجام رساند و از مسئول بودن خشنود باشد. او همچنین استقلال را فراگرفته است؛ یادگرفته محیط اطراف و خودش را کنترل کند، به‌ویژه اگر والدین بلد باشند در عین نرمش و انعطاف، چارچوب و مقرراتی برایش وضع کنند، راه و چاه را به او نشان دهند و قاطع باشند.

جوان ما همچنین باید تا حدودی عزت نفس داشته باشد. نیروها، قابلیت‌ها و محدودیت‌هایش را به‌ویژه در هر زمینه‌ای که به موفقیت برسد، بشناسد. او خودش را نسبتا می‌شناسد و همچنین می‌تواند محدودیت‌هایش را بپذیرد بدون آنکه این محدودیت‌ها او را در نظرش ناتوان جلوه دهد. در آخر، او باید قادر باشد وابسته نباشد و ابتکارعمل داشته باشد. اینها ابزاری هستند که او در اختیار دارد. و برای آنکه در آینده به زن و مرد بالغی تبدیل شود از این ابزار به‌عنوان سلاح استفاده می‌کند تا وظایفی که برعهده دارد را به انجام رساند.

این وظایف متعدد هستند. مهم‌ترین آنها عبارتند از اینکه نوجوان در جست‌وجوی هویت است، مایل است مثل بزرگ‌ترها به استقلال برسد، ارتباط جدید عاطفی برقرار کند و به بلوغ فکری برسد. موفقیت مستلزم آن است که در تمام این زمینه‌ها که به یکدیگر وابسته هستند، رشد کند. برای تک‌تک آنها اهمیت ویژه‌ای قائل شود و از هیچ‌یک غافل نشود. ما والدین می‌توانیم در تک‌تک این زمینه‌ها به فرزندمان کمک کنیم یا به آنها لطمه برسانیم.

جست‌وجوی هویت

جوان به‌دنبال ذوق، علاقه، ارزش‌ها و معنای زندگی است. او در جست‌وجوی شخصیتی برای خویش است و این امر اغلب مستلزم آن است که رفتارهای متعددی را امتحان کند.

ممکن است رفتار و کلماتش موجب عصبانیت و تحریک شما شود. به نادرستی ارزش‌های پدر و مادرش را زیر سؤال می‌برد. او کاوش می‌کند و انتخاباتش اغلب موقتی و زودگذر هستند. مهم است که این رفتار را مورد تمسخر قرار ندهید. اشتباهی که اغلب در این زمینه صورت می‌گیرد سختگیری شدید پدران و مادران است که ممکن است موجب شود نوجوان گوشه‌گیر و منزوی شود، به‌شدت دنباله‌رو پدر و مادر، وابسته و دچار تشویش و اضطراب شود و یا بنابر خلق‌و‌خویش سرپیچی کند.
به‌دلیل طولانی بودن دوران تحصیل و جو نامطمئن اجتماع، جست‌وجوی هویت چندین سال به‌طول می‌انجامد؛ و اغلب هنوز از مشغولیت‌های عمیق ذهنی اوایل 20 سالگی به‌شمار می‌رود.

میل به استقلال

نوجوان اغلب نشان می‌دهد که به آزادی نیاز دارد. دیگر همه حرف‌هایش را به پدر و مادرش نمی‌زند. رازهایش را برای خودش نگه می‌دارد. خودش را جدا می‌کند و بدون آنکه متوجه باشد می‌خواهد زندگی‌‌اش را اداره کند. گاه دچار دوسویگی می‌شود؛ بین دو قطب (وابستگی _ عدم‌وابستگی) در نوسان است. اشتباهی که اغلب والدین در این زمینه دچار می‌شوند آن است که کنترل نابجایی بر او دارند. بهترین روش برای رفع مشکلات آن است که در زمان مساعد با او گفت‌وگو و سازش کنید. باید دوران نوجوانی خودتان را به‌خاطر آورید، تناقض‌ها را درک کنید، به آنها احترام گذارید و سازگاری نشان دهید.

برقراری ارتباطات جدید

جوان قاطعانه به سمت گروه همسن و سال خود رو می‌کند، همراه آنها، جست‌وجوی هویت را به اتمام می‌رساند، احساس امنیت می‌کند و می‌تواند در فعالیت‌ها و دل‌نگرانی‌هایش با آنان سهیم شود. از آن گذشته، به‌تدریج مهارت‌های ارتباطی‌‌اش را افزایش می‌دهد که او را برای ارتباط واقعی و نزدیک با شریک آینده‌‌اش آماده می‌کند.

پختگی فکری

نوجوان در این موقعیت می‌خواهد مثل بزرگ‌ترها استدلال کند. نباید معنای شکست‌ها و مشکلات مکرر آنها در این سطح را جای دیگری جز انگیزه آنان جست‌وجو کنید. گاه راهنمایی و جهت‌دهی آنان نیز موجب بروز مشکل می‌شود. از بس واقع‌گرا بودیم و از بس رویا‌ها و آرزوهای آنان را نابود کردیم، مانع از آن شدیم تا برای خودشان هدفی تعیین کنند و به‌دنبال راهی برای رسیدن به هدفشان باشند. چه کسی حقیقتا از آینده خبر دارد؟ درمورد زنان و مردانی که با وجود همه مخالفت‌ها به موفقیت رسیدند چه فکر می‌کنید؟ خیلی از افراد موفق آیا زمانی که 16 سال داشتند، رویاهای رنگی در سر نمی‌پروراندند؟

موفق‌ها موفق شدند چون یا به آنان اجازه داده‌شد رویاهایشان را دنبال کنند، یا آنقدر قوی و مطمئن بودند که چندان وقعی به حرف‌های افرادی که آینه دق بودند و ته‌دل آنان را خالی می‌کردند، نگذاشتند. هم‌اکنون به‌خود بگویید که عوض کردن مسیر و اشتباه کردن در این سن و سال رایج است و جوان شما تنها فردی نیست که مرتکب اشتباه شود یا تغییر مسیر دهد. چرا فکر می‌کنید این امر به‌طور جبران‌ناپذیری فرصت‌های او را از بین خواهد برد؟

تفکر در مورد مدرسه

مدرسه مسیری پر رفت‌وآمد است. قالبی است که مناسب همه افراد نیست و همه جوانان به‌طور یکسان خود را با آن وفق نمی‌دهند. از یک کارفرما بپرسید که از بین کارمندی خوب که از خود خلاقیت، مهارت و توانایی در حل مشکلات نشان می‌دهد و فردی با انگیزه است و کاندیدای دیگری که در امتحان تئوری نمرات خوبی دارد، کدام‌یک را انتخاب خواهد کرد؟ موفقیت همیشه از طریق مدرسه و نمرات بالا میسر نمی‌شود و مدرسه هیچ‌گاه کاملا مسئول موفقیت بچه‌ها نیست. نقش ما پدران و مادران نیز در اینجا تغییر می‌کند. چنانچه در دوران ابتدایی پدر و مادران حضور نسبتا پررنگ‌تری دارند، در عوض در دوران راهنمایی با فاصله‌ای کمی بیشتر بر آنها نظارت داریم. حمایت والدین از نوجوانان در سطوح بالاتر تحصیلی، به‌صورت ارزش‌نهادن به تلاش‌های آنان و کمک کردن به تعیین اهداف کوتاه‌مدت یا بلندمدت آنان خواهد بود. باید نگرشی واقع‌بینانه و تقویت‌کننده داشته باشیم. همه نوجوانان از پتانسیل و هوش و ذکاوت یکسانی برخوردار نیستند.

هر فردی حق دارد به موفقیت دست یابد و از هرگونه امکانات و قابلیت و خلق و خویی که برخوردارباشد،می‌تواند موفق شود. و باز هم تکرار می‌کنیم موفقیت همیشه منطبق بر توصیفی که ما از آن داریم و یا بازدهی متناسب با خواسته پدران و مادران نیست. موفقیت در نمرات امتحانی خلاصه نمی‌شود.

بهترین والدین و بهترین معلمان افرادی هستند که کمک می‌کنند تا حس مسئولیت‌پذیری، انگیزه و ذوق به یادگیری در نوجوانان به‌وجود‌ آید. آنها به جوانان یاد می‌دهند به‌خودشان فکر کنند، آنها را برای زندگی در دنیای امروز و هر رفتاری که با امتحان سنجیده نمی‌شود، آماده می‌کنند.

بهترین روش برای کمک به نوجوانان آن است که به آنان کمک کنیم تا آرزوهایشان را در سر بپرورانند و به این باور برسند که می‌توانند به آنها جامه عمل بپوشانند. همچنین مراقب باشیم باورهای مثبت را که موجب ایجاد انگیزه و میل به پیشرفت در جهت موردنظرشان می‌شود، حفظ کنیم.

مفهوم فشارهایی که گاه روی شانه‌های آنها می‌گذارید را مورد بررسی قرار دهید. چه چیزهایی در این توقعات و خواسته‌ها وجود دارد که به ما مربوط می‌شود: ناامنی خودمان، باورهای فلج‌کننده‌مان، نارضایتی شخصی‌مان؟ زمانی‌که از شدت فشار و کنترل می‌کاهیم، جو آرام‌تر می‌شود، روابط بهبود می‌یابند و برقراری ارتباط مجدد میسر می‌شود. اگر به جای آنکه فقط روی نمرات امتحانی‌‌اش تمرکز کنید، جوانتان را بدون قید و شرط زیاد بپذیرید، او را تشویق و حمایت کنید، برای مهارت‌هایش، اعتماد به نفسش، خلاقیتش، مهارتش در حل هرنوع مشکلی، حس مسئولیت‌پذیری‌اش، ارزش قائل شوید، نتیجه بهتری خواهید دید. همین ارتباطات هستند که شرایط اولیه را مهیا می‌کنند تا جوان مسئولیت کارهایش را به‌عهده گیرد و جوی را آماده می‌کنند تا جوان بیشتر در مورد تحصیل و درس و مدرسه با شما صحبت کند و حتی اگر اوضاع خوب پیش نرود، به جای آنکه به علائم مشکل حمله کنید، باید آن‌را به‌عنوان نشانه‌ای از وجود ناراحتی و مشکل ببینید و سعی کنید آن‌را درک کنید.

Oserchanger.com