آرزو فیروزفر: این شب‌ها سریال «توطئه فامیلی» با 3 روز پخش در هفته از شبکه یک سیما پخش می‌شود.


این سریال ابتدا قرار بود در نوروز 90 روی آنتن برود اما به دلایلی، مدیران «پایتخت» را جایگزین آن کردند تا این توطئه فامیلی حالا روی آنتن برود. البته همان طور که اشاره شد، این سریال واقعا یک توطئه فامیلی است؛ البته شاید به جای توطئه بگوییم همکاری بهتر باشد. از آنجایی که فلورا سام، داستان سریال را نوشته و همسرش مجید اوجی آن را تهیه کرده و نقش زن شیرازی را هم به همسرش داده و از آنجایی که رامبد جوان آن را کارگردانی کرده و نقش نازنین را به همسرش سحر دولتشاهی سپرده، سریال به توطئه فامیلی، نه شما بخوانید همکاری فامیلی تبدیل شده است و آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفت‌وگو با فلورا سام است که تا به حال نگارش آثاری نظیر مشق عشق، شبی از شب‌ها، بی‌مقدمه، چند تله فیلم، نشانی، ماه عسل و توطئه فامیلی را در کارنامه خود دارد.

  • سریال توطئه فامیلی همان طور که از قبل مشخص بود و ما در تیتراژ هم می‌بینیم به نویسندگی شما ساخته شده است، ایده این سریال از کجا شکل گرفت و شخصیت‌پردازی‌ها چه روندی را طی کردند؟

از طرف شبکه درخواست کردند که سریالی که فضای مفرحی داشته باشد را بنویسم. چون من پیش از این هم چند سریال برای نوروز کار کرده بودم، این پیشنهاد را به من دادند و من فکر کردم که ایده‌ای را استفاده کنم که خودم حداقل کمتر آن را کار کرده باشم و رگه‌هایی از اکشن و پلیسی و جنایی در آن باشد اما به شیوه طنز روایت شود. طی جلساتی که با فرجی داشتیم در نهایت به این طرح رسیدیم و از زمانی که آن را نوشتم، احساس کردند خیلی جنبه طنز ندارد، اما وقتی 5 قسمت کار را نوشتم و خواندند متوجه بار طنز آن شدند و ادامه فیلمنامه نوشته شد.

  • در مرحله نگارش، شامل بازنویسی هم شدید که شبکه شما را وادار به جرح و تعدیل کند؟ آن هم با توجه به این نکته که این سریال ابتدا قرار بود در نوروز روی آنتن برود؟

کار باید اول تحت نظر شبکه باشد و آنها به‌عنوان سفارش‌دهنده، حق اعمال نظر دارند من نیز در طول کار با آقای فرجی یا آقای اکبری تبادل نظر داشتم. در هر صورت من هر کاری که می‌نویسم، جایی برای بازنویسی در آن می‌گذارم چون آدم‌هایی که باید آن را کار کنند، نظر و سلیقه‌هایی دارند که گاهی به بهتر شدن کار کمک می‌کند. ابتدا هم با کارگردان و بازیگران صحبت کردم و نظرات همه را جمع‌بندی کرده و در نهایت یک بازنویسی انجام دادم.

  • سهم کارگردان در بازنویسی چقدر بود؟

کارگردان نظراتی داشت و پیشنهادهایی ارائه کرد که به من گفت و من هم تا جایی که به پیشرفت متن کمک می‌کرد، از آنها استفاده کردم.

  • اینگونه نبود که در جاهایی بخواهید به خاطر نظر کارگردان در خط اصلی داستان و ماجراها تغییری انجام دهید؟

نه، اصلا. با آقای جوان هیچ‌گونه درگیر متن نبودیم. ایشان متن را که خواندند خوششان آمد و پذیرفتند. تغییراتی هم که انجام شد در جهت بهبود کار بوده و مثلا اینکه اگر چنین اتفاقی بیفتد، ریتم کار بهتر می‌شود یا پیشنهادهایی که کارگردان دارد، یا بازیگران هم نظراتی را ارائه می‌دادند که من از پیشنهادهایشان در بازنویسی استفاده کردم.

  • زمان نگارش فیلمنامه برای شخصیت‌هایی که الان در کار حضور دارند، نقش را می‌نوشتید و در ذهنتان بود که چه کسانی نقش‌ها را بازی کنند یا اینکه به‌طور آزاد نوشتید و بعدا بازیگران انتخاب شدند؟

من معمولا آزاد می‌نویسم. برای اینکه ما خیلی سبد بازیگرانمان پر و متنوع نیست. وقتی کاری کلید می‌خورد، خیلی دستمان باز نیست که به سراغ آدم‌های متنوع برویم و باید ببینیم که خوب حالا کدام بیکار هستند چون تعداد محدود است و به همین دلیل من برای شخص خاصی نمی‌نویسم. چون شاید برای خانم ایکس بنویسم ولی زمان فیلمبرداری ما او سر کار دیگری باشد. در نتیجه من همیشه آزاد می‌نویسم.

  • ملیحه که خودتان نقش آن را بازی می‌کنید چطور؟

نقش ملیحه را من برای خودم ننوشته‌ام اما به‌عنوان نویسنده چون شیرازی هستم، دوست داشتم این لهجه را در یک سریال مطرح کنم و در کنار طرح لهجه من به یکسری آداب و رسوم و اخلاق و رفتارهای شیرازی‌ها اشاره کرده‌ام و این شخصیت، شخصیتی بود که شیرازی نوشته شد و نمی‌شد که این شخصیت را مثلا یک نفر با لهجه یزدی بازی کند. صرف وجود لهجه فقط نبود که ما فقط یک لهجه‌ای داشته باشیم که بخواهیم از آن طنز بگیریم. لهجه دلیل اثبات لهجه است، این فرد خیلی روی لهجه خود تعصب دارد و معتقد است که توسط لهجه‌‌اش دیگران متوجه می‌شوند که رگ و ریشه این فرد متعلق به کجاست؟

  • این داستان در شمال کشور اتفاق می‌افتد، شما که قصد تصویر لهجه شیرازی را داشتید چرا سریال را در شیراز به تصویر نکشیدید؟

داستان ما به خاطر مسائلی که در آن روی می‌داد باید در یک شهرستان کوچک اتفاق می‌افتاد و به این دلیل بود که ما شهر کوچکی در شمال انتخاب کردیم.

  • در بحث لهجه نترسید که با بحران مواجه بشوید؟ چون در سریال‌سازی‌ ایرانی حداقل اینگونه بوده که مخاطبان اعتراض کرده‌اند که چرا با لهجه ما شوخی شده است؟

واقعیت این است که من نمی‌خواستم با لهجه شوخی کنم. ما باید ظرفیت‌هایمان را بالا ببریم و نباید این قدر سریع واکنش نشان بدهیم. البته در برخی سریال‌ها وقتی یک نفر لهجه می‌گیرد، یک آدم دست و پا چلفتی و با هوش پایین است و سازندگان با لهجه شوخی می‌کنند. درصورتی‌که من هیچ شوخی با لهجه ندارم و در کنارش می‌بینیم آدمی که لهجه را دارد زرنگ و زبل و خانواده‌دار و خانواده دوست است و این نیست که من بیایم فرد دست و پاچلفتی را لهجه‌دار کنم که حالا بیاییم و بخندیم. ما به لهجه نمی‌خندیم. از آن خوشمان می‌آید و یک فضای شیرین برای ما ترسیم می‌کند به همین دلیل من تقریبا فکر نمی‌کنم که شیرازی‌ها ناراحت شوند و در طول این مدتی که سریال پخش می‌شود، از خیلی از شیرازی‌ها تماس داشته‌ام که این لهجه را دوست داشته‌اند.

  • در کنار لهجه شیرازی، ما شخصیت‌هایی هم داریم که شمالی حرف می‌زنند و تعدادی هم تهرانی، این تلفیق لهجه‌ها چگونه است؟ این نیز از ابتدا در ذهنتان بود یا اینکه بعضی از بازیگران مجبور شدند که به‌دلیل ناواردی در ارائه لهجه شمالی، تهرانی صحبت کنند؟

تصمیم اینکه بازیگران شمالی صحبت کنند یا نه را کارگردان کار گرفتند. اگر قرار بود همه با لهجه صحبت کنند، فضا پر می‌شد از لهجه‌های مختلف که آقای جوان آن را نپسندیدند و ترجیح دادند که برخی تهرانی صحبت کنند. توجیهشان هم این بود که در سریال میرزاکوچک خان نیز خود میرزاکوچک خان نیز فارسی صحبت می‌کند و نمی‌توان ایرادی از این مقوله گرفت. سلیقه آقای جوان اینگونه بود.

  • خانم خیراندیش چطور؟

خانم خیراندیش نیز اصلا در سریال به‌عنوان مادر شمالی لهجه ندارد. وقتی فیلمنامه را خواندند احساس کردند که جا برای بازی دارد و وقتی سر صحنه برای گریم آمدند به‌شدت برای گریم وسواس داشتند و حتی برای لباس تأکید کردند که لباس نو برای من خریداری نشود و حتما باید کهنه باشد. درصورتی‌که خیلی از بازیگران ما به‌ویژه نسل جدید ادا و اصول هم دارند. خودشان آمدند و به بازار کهنه فروش‌های رامسر رفتیم و کتی که مثلا روی لباس‌هایشان پوشیده بودند را انتخاب کردند و فرمی که به‌خود گرفتند احساس کردم که این خانم خیراندیش نیست و به همین دلیل برخی مخاطبان احساس می‌کنند که او لهجه دارد. او خیلی خوب، تیپ و شخصیت را درآورده، به‌طوری که مخاطب کاملا او را باور می‌کند. روز اولی که سر صحنه رفتیم، او با زنان، شمالی صحبت می‌کرد و نشست و برخاست می‌کرد تا کاملا ریزه رفتارها را هم رعایت کند.

  • این سریال قرار بود نوروز روی آنتن برود چه شد که با پایتخت جابه جا شدند؟

جواب این سؤال را من نمی‌دانم. باید مسئولان شبکه به آن پاسخ بدهند. ما یک کار سفارش گرفتیم و آن را انجام دادیم. حال که چرا جابه‌جا شد، خیلی دلیل آن را نمی‌دانم.

  • شما با آرامش بیشتری کار را تولید کرده بودید؟

بله. ما اواخر آذرماه تصویربرداری را تمام کرده بودیم و زمان آغاز سریال نیز متن‌ها را کامل داشتیم. بازیگران کاملا می‌دانند که شخصیتشان از کجا به کجا می‌رود و کارگردان نیز می‌دانست که چه می‌کند، از همه مهم‌تر آرامشی بود که در کار حکمفرما بود. ما مهرماه کلید زدیم و مراحل موسیقی و تیتراژ هم سر صبر انجام شد.

  • طراحی تیتراژ و اینکه آن هم در خدمت لوکیشن است، چگونه شکل گرفت؟ امروز بیشتر سریال سازها ترجیح می‌دهند که یک خواننده پاپ برایشان یک قطعه بخواند تا از آن استفاده کنند؟

تیتراژ سریال نوع خاصی است، این تیتراژ می‌توانست مناظزی از درختان و رودخانه باشد. حتی روی موسیقی سریال کار شده است. اگر دقت کنیم، می‌بینیم که کار زنانه است و هرچه جلوتر می‌رویم متوجه می‌شویم که زن‌ها در رأس قرار دارند و مردها مجبورند که از آنها پیروی داشته باشند.

  • در موسیقی تیتراژ خیلی از آکوردهای موسیقی را با لوازم خانگی مانند جارو، برنج و... زدند. مثلا واقعا جارو زده‌اند و یا خش‌خش ناشی از برنج است.

خوشبختانه آقای اوجی تهیه‌کننده کار، برای همه آثارشان وقت می‌گذارند. این روزها متأسفانه خیلی‌ها برایشان فرق ندارد که کار را چطور بسازند و فرقی بین دوغ و دوشاب نمی‌گذارند. اما با همه اینها چون برای وقت گذاشتن باید هزینه هم گذاشت، آقای اوجی این تعهد را نسبت به کارشان داشتند که هر کاری را مثل بچه خود می‌داند و برایش بهترین‌ها را تدارک می‌بیند.

  • از زمان پخش سریال راضی هستید؟

شبکه کیفیت کار را پسندیده و سعی می‌کند تا زمان خوبی به آن اختصاص بدهد. زمان پخش سریال ساعت 22:15 است و اینکه 3 روز پخش در هفته دارد و 2بار در روز نیز تکرار می‌شود. البته اطلاع‌رسانی در این مورد خیلی خوب نبوده است. این کار یک بار ساعت 1:15 نیمه شب و یک بار ساعت 15:45 پخش می‌شود و دوباره پنجشنبه سه قسمتی که در هفته روی آنتن رفته را پخش می‌کند.

اطلاع‌رسانی در این مورد ضعیف بوده است و خود من هم اتفاقی متوجه شدم که این سریال به این شیوه پخش می‌شود. به خاطر اینکه به‌نظرشان کار قوی بوده، تلاش کردند که تکرار خوبی برایش بگذارند.

  • به رگه‌های اکشن و پلیسی در توطئه فامیلی اشاره کردید، شما معمولا فیلمنامه‌هایی که نوشته‌اید، بیشتر در مدیوم خانوادگی و شیرین است و نسبت به موضوعات پلیسی دور بوده‌اید، چه شد که به این سمت روی آوردید؟

واقعیت این است که این کار همان مدیوم خانواده را دارد. شخصیت‌های ملیحه و رامین با توجه به اینکه فقیر هستند ولی خوشحالند و نگاه زن به خانواده‌‌اش با عشق و علاقه است. این مدیوم خانواده‌محوری همچنان در این کار رعایت شده و هرچه جلوتر می‌رویم بیشتر آن را می‌بینیم. من در حقیقت در فضای پلیسی جنایی، استفاده کردم برای تغییر فضا ولی بستر کار، خانواده است. مثلا در خانواده سالاری شما رابطه بسیار قوی و محکمی بین دختر و پدر خانواده می‌بینید اما لایه پلیسی ماجرا در لایه پایین‌تر قرار گرفته است. من دوست ندارم در کارهایم خود را تکرار کنم؛ اتفاقی که در آثار طنز ما می‌افتد و هم متن‌ها شبیه هم شده‌اند و هم بازیگران. من دوست داشتم کار متفاوت باشد و به این سمت آمد. خیلی هم کم رفته‌ایم به سمت مسائل پلیسی ولی در ژانر طنز. من دوست داشتم در کارم این تنوع وجود داشته باشد.

  • رفتن به سمت پلیسی، برای شما یک نوع ریسک به حساب می‌آید و اینکه نکند در این ژانر موفق ظاهر نشوید، برای تثبیت موفقیت خود از چه الگوها و آثاری در این زمینه استفاده کردید؟

چون من قسمت به قسمت می‌نوشتم و چند نفر آن را می‌خواندند و به من نظر می‌دادند و برایم این خواندن‌ها و نظرها مهم بود، گاهی مجبور می‌شدم دو قسمت را دور بریزم و از اول بنویسم. ما در نگارش وقت داشتیم و من حدود 3 ماه برای این کار فرصت داشتم، این فرق می‌کند با اینکه ما روزپخش شویم و مجبور باشم شب بنویسم تا صبح ساخته شود. ما فکر می‌کردیم و من کارهای طنز مختلف طنز غیرایرانی را نگاه می‌کردم به‌ویژه سریال‌هایی که جدیدا ساخته شده‌اند.

اینها باعث شد تا من بفهمم که چرا اینها این قدر ریتم کارشان خوب است. چرا ما ریتم کارمان این قدر ضعیف است؟ مثلا پس از پخش یکی از قسمت‌های 55 دقیقه‌ای، یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت چرا این سریال این قدر کوتاه بود؟ خوب این نشان می‌دهد که ریتم آن قدر بالا بوده که مخاطب خسته نشده است. من مرتب کارهای دیگران را نگاه می‌کنم و سعی می‌کنم یاد بگیرم که چطور آنها موفق می‌شوند.

خانم همتی وقتی فیلمنامه را خواند، گفت که چقدر ریتم کار تند است و من هم به او گفتم که اگر می‌خواستیم این کار را می‌توانستیم 50 قسمت هم بکنیم چون خیلی قصه در قصه است ولی ما آن را با ریتم تند نگه داشتیم.

  • ممیزی شامل حال سریال نشده است؟

خوشبختانه نه. فیلمنامه به‌طور کامل موافقت شده بود. یکی از دلایلش هم این بود که من سال‌هاست برای تلویزیون می‌نویسم و خودم هم می‌دانم که چه بنویسم. مثلا چند وقت پیش یک نفر طرحی برایم آورده بود و وقتی من آن را خواندم به او گفتم که این قابل ساختن در تلویزیون نیست. من دیگر می‌دانم که چطور باید برای تلویزیون بنویسم که با سیاست‌هایش جور در بیاید. تا به حال هم هیچ مورد خاصی نبود و آقای فرجی هم پشت کار بوده است.

  • آثاری که تا به حال نوشته‌اید، معمولا در نوروز پخش شده‌اند، این زمان شاید یکی از پرمخاطب‌ترین زمان‌هایی باشد که تلویزیون دارد، از چه راه کارهایی استفاده می‌کنید تا برای مخاطب تکراری نشوید و شما را پس نزند؟

به خاطر محدودیت‌هایی که داریم همیشه آخرهای کار معمولا رو می‌شود و دستمان خیلی برای خلق و ایجاد فضاهای گوناگون باز نیست. من تنها چیزی که به آن فکر می‌کنم، ایجاد یک فضای خوب و سالم برای مخاطب است. من نخستین کارم «مشق عشق» بود که بسیار ملودرام بود. سعی می‌کردم چیزی بنویسم که روح مخاطب را آرام کند. بالاخره مردم ما سختی‌هایی را تحمل می‌کنند و من دوست دارم وقتی پای تلویزیون می‌نشینند با روح و روانشان بازی نکنم. الان هستند بسیاری که برای نگه داشتن مخاطب از هرگونه خشونت و آزاری استفاده می‌کنند. من معتقدم که این مسئله در تلویزیون بس است و لازم نیست که این قدر مسائل را سیاه عنوان کنیم و مخاطب را پریشان کنیم. بله مثلا همه می‌دانند که فقر وجود دارد، اما اینکه من بخواهم آن را در تلویزیون هوار بزنم چیز جدیدی نیست و عنوان آن نیز کار من نیست. من تلاش می‌کنم که روح مخاطب را آرام کنم و امیدوارم بینندگان مضطرب نشوند و حس خوبی از کار بگیرند و حالشان با دیدن سریال خوب شود.