تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۸

میترا مؤیدی: وقتی پیرمرد با لب‌های لرزان و کلماتی شکسته تقاضایش را گفت، مربی آموزش رایانه با لبخندی ملیح همراه با نگاهی مهربان به او خیره ماند.

سرهای جوان‌هایی که هر کدام پشت رایانه نشسته بودند، یکی‌یکی به طرفش چرخید. پچ‌پچ‌های ریز نامفهومی شنیده می‌شد. «سر پیری و معرکه‌گیری». این اصطلاحی بود که انتظار شنیدنش را داشت. شاید هم به همین خاطر بود که تنها این جمله را شنید. عرق سردی نشست روی پیشانیش.

لرزش دستانش بیشتر شد، پیر مرد ضعیف‌تر از آن بود که تاب نگاه‌های سنگین و پچ‌پچ‌های دیگران را داشته باشد. اما آقای مربی با مهربانی او را پشت رایانه نشاند و بنابه تقاضای او چت‌کردن را همراه با وب‌کم به او آموزش داد.

حالا او خوشحال است که بعد از سال‌ها می‌تواند دختر و نوه‌هایش را که آن سر دنیا زندگی می‌کنند، هر روز ببیند.

منبع: همشهری آنلاین