حشمت‌الله فلاحت‌پیشه*: بخشی از تحولات خاورمیانه که در میدان ژئوپولیتیک منطقه شکل می‌گیرند ریشه در گذشته دارند و این‌چنین نیست که ناشی از فرایندهای اخیر باشند.

در حال حاضر دولتی در عراق شکل گرفته که دارای ماهیتی دموکراتیک است و زمینه‌های همگرایی در راهبردهای منطقه‌ای را از خود بروز می‌دهد.

اما تا پیش از این، حکومت صدام به‌عنوان حکومتی که مورد حمایت غرب قرار داشت توانسته بود با به‌راه انداختن جنگ بر ضد ایران موجبات غفلت کشورهای عربی از اسرائیل را فراهم کند و به حدود 30 سال جنگ اعراب و اسرائیل خاتمه دهد.

از زمان شعله‌ور شدن جنگ بین ایران و عراق، اعراب دیگر با اسرائیل نجنگیدند و در این ایام شاهد بیشترین نرخ رشد توسعه نظامی و اطلاعاتی اسرائیل هستیم، اما اکنون دولتی در عراق بر سر کار آمده که دیگر نمی‌تواند نقش دولت صدام را برای اسرائیل بازی ‌کند، البته این در حالی است که پس از جنگ‌های اعراب و اسرائیل، تنها جنگ‌های رژیم صهیونیستی با حزب‌الله لبنان به‌عنوان منادی تفکر و آرمان انقلاب اسلامی ایران بوده که در هر دو جنگ نیز، اسرائیل متحمل شکست شده است.

از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا از گذشته‌های دور از حلقه‌های وابسته‌ای در منطقه خاورمیانه سود برده است که اکنون دچار نوعی فروپاشی راهبردی شده‌اند. دولتمردان وابسته به آمریکا در شرایط کنونی با موقعیتی مواجه شده‌اند که حکایت از تضعیف راهبردهای ژئوپولیتیک آنها در منطقه دارد و همین مسأله موجب شده تا نوعی احساس تحقیر بر تفکر ارتجاع عرب سایه افکند.

شکاف‌های به‌وجود آمده در دنیای عرب که ناشی از اختلافات فکری، عقیدتی و همچنین منافع اقتصادی کشورهای عربی است، موجب شده تا فرایندی که از آن با عنوان فروپاشی راهبردی حلقه‌های وابسته به غرب در خاورمیانه یاد کردیم، تشدید شده و به‌عنوان مثال جریان‌هایی مانند جریان‌های سلفی که زمانی در جهت عملیاتی کردن اهداف غرب در منطقه مورد استفاده قرار می‌گرفتند، اکنون کارکردی عکس پیدا کنند.

در شرایط کنونی ایدئولوژی برگرفته از انقلاب اسلامی یک ایدئولوژی پویا در منطقه است که توانسته تنها شکست‌های اسرائیل را رقم بزند. از سوی دیگر الگوی دموکراسی در ایران الگویی است که در عراق اجرا شده و نتیجه مثبت داده است، چراکه عراقی‌ها خود بر اجرای موفقیت‌آمیز الگوی دموکراسی ایرانی در عراق صحه گذارده‌اند.

در چنین شرایطی، ارتجاع عرب که 8 سال به‌شدت تحت فشارهای حقوق بشری دولت دموکرات کلینتون قرار داشت پس از آن‌که به ناتوانی خود برای هماهنگ شدن با خواسته‌های استعماری دولت بوش پی‌برد و دریافت که برخی دیدگاه‌ها در آمریکا خواستار عملی شدن طرح دموکراتیزاسیون در مورد تمامی کشورهای خاورمیانه است، دچار نوعی خلأ استراتژیک شده و ایالات متحده نیز دریافته است که باید هزینه‌های بیشتری را برای هماهنگ کردن ارتجاع عرب با اهداف خود پرداخت کند.

علاوه بر این ناکامی‌های آمریکا در افغانستان که به‌ نوعی به قدرت گرفتن مجدد طالبان در بخش‌هایی از این کشور منجر شده و همچنین قرارداد هسته‌ای جدید آمریکا و هند که پاکستان را وادار کرده تا روابط جدیدی را با القاعده آغاز کند، موجبات دوچندان شدن مشکلات راهبردی آمریکا در منطقه را فراهم کرده است. اما جدای از میدان ژئوپولیتیک منطقه و در مقام اشاره به مشکلات کوتاه‌مدت ایالات متحده می‌توان پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات کنگره را آغاز نوعی شمارش معکوس برای جورج بوش به حساب آورد.

انتظار می‌رفت دولت بوش در بحبوحه این مشکلات بر اساس طرح بیکر- همیلتون رویکرد مذاکره با ایران را جدی بگیرد و بدین‌وسیله علاوه بر تسهیل شرایط برای خروج خود از عراق، افکار عمومی ایالات متحده را به سمت خود متمایل کند، اما دولت بوش با موضع‌گیری شدید در مقابل ایران و سوریه تاکنون این فرصت را از خود سلب کرده است.

به هر حال با نگاه به شرایط ایالات متحده در خاورمیانه که برخی از آنها مورد اشاره قرار گرفت می‌توان علت سفرهای تکراری رایس به منطقه و همچنین مسافرت اخیر رابرت گیتس، وزیر دفاع و دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا به خاورمیانه را دریافت و البته پی‌برد که چرا این سه مقام آمریکایی در فاصله‌های زمانی کوتاه با مقامات عربستان دیدار می‌کنند.

به‌ نظر می‌رسد در شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران به‌هیچ‌وجه نباید سیاست مقابله‌به‌مثل را در برابر اقدامات ایالات متحده که نمونه آن ‌را در مورد دیپلمات‌های ایرانی در عراق شاهد هستیم اتخاذ کند، کما این‌که چنین سیاستی در دستور کار ایران نیست، البته طبیعی است که هوشیاری در مقابل تحرکات آمریکا در منطقه شرط لازم برای عملکرد موفق دستگاه سیاست خارجی ایران است.

* عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس

برچسب‌ها