تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۹:۵۸

محمدمهدی شیرمحمدی: این روز‌ها بحث از پاسداشت ماهیت عاشورا و زدودن این واقعه از خرافه‌ها و تحریف‌ها به عنوان یک ضرورت در دستور کار اندیشمندان مکتب تشیع به ویژه عاشورا‌پژوهان قرار گرفته است.

بدیهی است این پاسداشت نیازمند مقدماتی است که باید ابتدا به آنها توجه کرد. این مقدمات را می‌توان با ارائه طرحی که از  آسیب‌شناسی پدیده عاشورا تا نحوه پاسداشت آن را شامل می‌ شود طی کرد؛ چرا که گاه در جبهه مدافعان عاشورا نیز افرادی قرار می‌گیرند که به بهانه پاسداشت عاشورا به مثله کردن آن می‌پردازند. 

   یکی از آسیب‌های جدی پیش روی عاشورا که این روزها بیشتر نمایان می‌شود، اسطوره‌ای شدن آن است. بر این اساس، قرائت‌هایی از این واقعه ارائه می‌شود که مبتنی بر پندارها، اوهام و غلوها و در یک کلام ارائه صورتی غیرعقلایی از این واقعه است.

 این  آسیب که بیش از هر چیز ناشی از ضعف دانش برخی «عاشوراستایان» است، ولی حاصل آن به نفع طمع ورزی عاشورا  ستیزانی است که امید دارند این شورانگیزترین واقعه در اختیار مکتب تشیع را از کارکردهای آن تهی کنند.    از برکات شگفت و شورانگیز عاشورا، هویت‌سازی و هنجار‌آفرینی آن است.

درست از پی این واقعه بود که این هویت‌سازی و هنجار‌آفرینی موجب ظهور جنبش توابین و بعد قیام مختار و سپس حرکت‌های بنیان کنی شد که با شعار خونخواهی حسین(ع) طومار خاندان اموی را درهم پیچید. در تاریخ معاصر ایران و حتی جوامع بشری، نهضت‌های ضد استکباری و ضد استعماری متعددی را شاهد هستیم که با الهام‌یابی از آموزه‌های عاشورا به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند. تنها ارائه فهرستی از نهضت‌های الهام یافته از عاشورا خود نیازمند تتبعی وسیع و نگارش کتابی سترگ است.
   

 نتیجه عاشورا و تمسک بدان، ایجاد هویتی عاشورایی برای آدمیان است؛ هویتی که آدمی را به جهدی مقدس در راستای رهگیری آرمان‌های بلندش فرا می‌خواند. به همین دلیل عاشورا نه تنها برای متمسکین، هویت عاشورایی می‌سازد بلکه رفتارها، کنش‌ها و هنجارهای نویی را پدید می‌آورد. در نتیجه این هویت‌سازی و هنجار‌آفرینی است که نهضت‌های بزرگی برای مبارزه با جهل و نادانی پدید می‌آید.

حاصل این نهضت‌های بیدارگر، حرکت‌های سیاسی- اجتماعی عظیمی علیه استبداد، ستمگری، استعمار و همه قیود آزادی و آزادگی آدمی است و برکات بلند این حرکت‌ها، قیام‌ها و انقلاب‌ها و تاسیس جوامعی نو بر مبنای یکتاپرستی و عدالت‌خواهی است. در این سیر و سلوک همگانی، که نمونه‌های آن بعد از عاشورا در تاریخ بشریت  فراوان دیده می شود هر جامعه‌ای به میزان بهره‌ای که از سرچشمه فیضان عاشورا برده است، به منزلگاهی رسیده و از ظلمت‌ها به انواری دست یازیده است.
    

برکات این واقعه برای تداوم هویت‌سازی، هنجارآفرینی و ایجاد حرکت‌های اجتماعی سازنده نیازمند آن است که گوهر و اصالت آن حفظ گردد. تکیه بر عاشورا‌ستایی شور‌انگیزانه و بی اعتنا به هوشمندی و شعور نهفته در این واقعه  و بعد هم اصرار غیر‌عقلایی بر این شورانگیزی موجب می‌شود برای جبران ضعف دانش به پیرایه‌بندی و آلایش‌سازی بر حقیقت عاشورا دست یازند.

 این آسیب در نهایت منجر به ارائه داستانی اساطیری از واقعه عاشورا می‌شود. اسطوره‌ها ضرورتا، حکایت‌های ناپسندی نیستند، بلکه از سرمایه‌های یک قوم داشتن اسطوره‌های غنی است. اسطوره‌ها خود توان هویت‌سازی دارند. اما تبدیل واقعه عاشورا به یک اسطوره موجب کاستن ارزش آن می‌شود. بار هویت‌سازی عاشورا بسیار غنی‌تر از بار هویت‌سازی اسطوره‌هاست. از سوی دیگر اسطوره‌ها توان اندکی برای هنجارآفرینی و نهضت سازی دارند.

اسطوره، نماد زندگی دوران پیش از دانش و نشان مشخص روزگاران باستان است. واژه‌ «اسطوره» در بیشتر زبان‌های هند و اروپایی مشتقاتی دارد. در سنسکریت Sutra به معنای داستان است که بیشتر در نوشته‌های بودایی کار برد دارد. در یونانی Historia به معنای جستجو و تلاش برای کسب آگاهی است. در زبان فرانسه Histaire حکایت معنا می‌دهد. در زبان انگلیسی Story به معنای حکایت، داستان و قصه‌ تاریخی است و History به معنی تاریخ، گزارش و روایت به کار می‌رود.
   

برخی از جمله لوی اشتراوس از اسطوره تعاریفی ارائه می‌دهند که اسطوره‌ها را به حوزه زیست انسانی بدوی متعلق می‌دانند. اما به تعبیر دکتر میر جلال‌الدین کزازی، اسطوره به مامی پرورنده می‌ماند که حماسه‌های اقوام در دل آن پدید می‌آیند و حماسه‌ها تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می‌آید که دارای تاریخی کهن و اسطوره‌ای دیرینه‌اند.
  

شخصیت‌های اسطوره موجودات فراطبیعی و راز آلودی هستند که به دلیل کارهای خارق‌العاده‌ای که در سرآغاز زندگی اقوام انجام داده‌اند، شهرت دارند. قهرمانان اساطیری گرچه دوست داشتنی و محترمند اما از آن جا که توانمندی‌های فرابشری دارند الهام‌پذیری و الگویابی از ایشان و همسان‌پنداری با ایشان ناممکن جلوه می‌کند. براین اساس اسطوره، حکایتی خاص است، که پدید آمدن واقعیت‌های پیرامونی را با امور فراطبیعی و فراتر از توان آدمیان گره می‌زند.

اقوام با توجه به اساطیرشان تنها جهت زیست خود را مبتنی بر قهرمانان آن می‌کنند. بنابراین قهرمانان اساطیری  شخصیت‌های اسطوره‌ای، ابرمردانی هستند که تا مرتبه الوهیت بزرگ شمرده می‌شوند و به تعبیری «انسان- خدا» دانسته می شوند؛ زایش و پرورش آنان غیر متعارف است.

جنگاوران، شهسواران و بهادران اساطیری فراتر از توان بشر معمولی اقدام می‌کنند با موجوداتی مهیب مانند هیولا می‌جنگند. به تعبیری پهلوانان اساطیری با ضد پهلوانانی اساطیری می رزمند. مرکب‌هایی دارند که قد و قواره شان سترگ‌تر از اندازه همنوع خود و قدرتشان بیش از حیوانات همانند است. خوراک و پوشاک پهلوانان اساطیری نیز غیر معمول، بزرگ و حجیم است. در صحنه پردازی‌های اساطیری، وصف صحنه‌های نبرد پهلوانان و ضد پهلوانان مهیج است و توانمندی‌های مهیب و شگفت دو نیرو بسیار مورد تاکید قرار می‌گیرد.
    

در اوصافی که گاه از سوی عاشوراستایان در ترسیم واقعه کربلا بیان می‌شود، همه عناصری را که در بالا برشمردیم‌ شاهد هستیم. برای بیان برخی از این اوصاف ولو به قصد نقد آنها نیز باید از ساحت مقدس شهیدان کربلا پوزش طلبید؛ گفته می‌شود شخصیت‌های عاشورا در تولد و پرورش، موجوادتی غیر طبیعی و حتی غیرعقلایی هستند.

 اسبی دارند چنین و چنان. با این همه اسب توان کشیدن آنان را ندارد. گفته می‌شود: روز عاشورا طولانی‌تر از روزهای دیگر و مثلا 72ساعت بود، در این روز هر یک از شخصیت‌های لشکر امام حسین(ع) هزاران نفر از دشمنان را کشته‌اند. با این همه دشمنان ایشان که آنان نیز موجوداتی مهیب بوده‌اند با خدعه و نیرنگ آنان را از پا درآورده‌اند. 
  

نیازی نمی بینم این فهرست را بیش از این طولانی کنم. مخاطبان گرامی این بحث خود شواهد بسیاری از این دست غلوها و اوهامی که در مجالس عزای امام حسین(ع) بیان می‌شود شنیده‌اند.

حاصل این خداپنداری شخصیت‌های عاشورا، پیرایه‌بندی  و آلایش‌سازی بر حقیقت آن،  سیمایی افسانه‌ای و اسطوره‌ای از عاشوراست که ارزش هنجارآفرینی و الهام‌بخشی ندارد.    اباالفضلی که افسانه شده باشد نمی‌تواند مکتب جوانمردی و ولایت‌پذیری گرمی داشته باشد. حسینی که  ـ العیاذ بالله ـ  جای خداوند متعال را بگیرد نمی‌تواند برای آدمیان سرمشق ایثار و شهادت باشد؛ چرا که الهام‌پذیری و الگویابی از یک واقعه فراعقلانی و دست یازیدن به آن فراتر از توان آدمیان جلوه می‌کند.

سیمای عاشورا اگر گرفتار این آسیب باشد، دیگر نمی‌تواند امتیاز هویت سازی و هنجارآفرینی برای بشریت داشته باشد.