اما پژوهشهای تاریخی مربوط به فرهنگ و تمدنهای متفاوت نشان از فراگیر نبودن این امر داشته است. بدین معنا که در فرهنگها و تمدنهای بشری ساز و کار رنج و لذت و راههای گریز از رنج و جستوجوی لذت یکسان نیست. اقوام و ملتها، رخدادهای تاریخ ساز و
تمدن آفرین خود را بسته به درجات الم و لذتی که از آن در ناخودآگاهی تاریخی خود نگاه داشتهاند، در هنگامههایی از سال، از نو تجربه میکنند.
بیتردید، این امر یادآوری امر یکه و منحصر به فردی است که تنها یک بار در تاریخ یک ملت رخ نموده و بدین طریق فراتر از رنج و شادیای که به همراه میآورد، در پس خود حامل معنایی است. این معناست که میتواند در هر بار با تکرار آن واقعه بازآفرینی شود و برگزارکنندگان را در پویه جدیدی از تاریخ قرار دهد. از این نگاه، مجموع نمادها، روایتها، گفتارها و سنتهایی که این معنا در آنها متبلور است، فضایی ایجاد میکند که بر آن منطق گفت وگو حاکم است.
به همین دلیل نیروی برانگیزاننده این فضا نه منطق تکگویی اقتدار که منطق گفت وگوست. از این رو، مراسمی از این دست، در تاریخ به گونهای خودجوش از سوی مردم برگزار میشده است.
با توجه به آنچه گفته شد، بار دیگر در آستانه تکرار و بازخوانی رخدادی عظیم( محرم و عاشورا) هستیم که از جمله مهمترین حوادث تاریخ اسلام و به ویژه برای شیعیان آغازگر مرحلهای جدید در فرهنگ و تاریخ آنهاست.
محرم در بطن خود حامل حقیقتی است فرا تاریخی که پیوسته خود را در ورای زمانها و مکانهای مختلف میگستراند و شیعیان با گرامیداشت آن به هستی و هویت خود معنایی جدید میدهند. بیگمان این حادثه خونبار، تاریخ شیعه را امری حماسی کرده است.
شیعه همواره فلسفه تاریخ خود را تراژیک و حماسی تفسیر کرده است. تفسیری که پیوسته معنایی را باز آفرینی میکند و همین معناست که با وجود گذشت روزگاران، گرد تاریخ بر آن نمینشیند و همواره خود را در افق تاریخ باز مینمایاند و به عبارتی نو به نو میشود؛ اما در تفسیر شیعی، تاریخ سرانجامی تراژیک ندارد. بدین معنا که در این سنت، امید به ظهور امام عصر(عج) مهر پایانی است بر آن.
بنابراین حرکت عاشورا را نمیتوان جدای از این فرجام خوش نگریست. به بیان دیگر، محرم آغازگر پویه تاریخی شیعه و ظهور حضرت مهدی(عج) در حکم تکمیل آن است.