در این مجموعه 11داستان کوتاه با حجم معمول داستانهای کوتاه کنار هم قرارگرفتهاند، به علاوه یک داستان نسبتا بلند که به تنهایی 60 صفحه از کتاب را اشغال کرده است. محور همه قصههای نوبخت، رابطه زنان و مردان است. با این حال، کلاغ داستانهای متنوعی دارد که در فضاهای گوناگون با آدمهای متفاوت روی میدهند. نوبخت پیش از این کتاب، مجموعه «مرغعشقهای همسایه روبهرویی» را توسط نشر افراز منتشر کرده است که به اعتقاد خود او، بیشتر دغدغه فرم و تکنیک در آن دیده میشد.
- بعد از چاپ مجموعه اول، دیگر دغدغه فرم و تکنیک در شما از بین رفت؟
بعد از انتشار «مرغ عشقهای همسایه روبهرویی»، به این نتیجه رسیدم که اینگونه نگاه کردن به قصه، درست نیست. این نوع نگاه را نوعی نگرش مکانیکی میدانستم؛ چون آن زمان هم به کارگاه داستاننویسی میرفتم و آموزههای کارگاهی رویم خیلی تأثیر داشت. علاوه بر آن باتوجه به اینکه تجربه اولم بود، خامدستیهایی هم در آن کتاب داشتم. حالا که به مجموعه داستان اولم نگاه میکنم، میبینم که یک اثر تجربی بود. در زمان مرغ عشقهای همسایه روبهرویی «چگونه» نوشتن برایم مهم بود، ولی هنگام نوشتن داستانهای کلاغ «چه» نوشتن برایم در اولویت قرارداشت. حتی در برخی از داستانهای مجموعه داستان دومم از روایتهای موازی استفاده کردم و یک قصه را در قصه دیگری آوردم که چنین اتفاقی در مجموعه داستان اولم نیفتاد.
- آیا میتوان گفت دو مجموعه داستانتان، خیلی از یکدیگر فاصله دارند؟
بله. از دید خودم که خیلی فاصله دارند. با اینکه هر دو کتاب در مورد استراتژی زنانه هستند ولی خیلی از نظر روایت، قصه پردازی و فرم، قصهشان با هم تفاوت دارند؛ مضامینی که در مجموعه داستان اولم خام بودند، در دومی پختهتر شدند؛ این را از واکنش منتقدان استنباط میکنم. با وجود اینکه «کلاغ» 2هفته است منتشر شده، تعدادی از منتقدان آن را خوانده و نظرشان را گفتهاند.
ایرادی که در مجموعه اولم به من گرفته شد و در مجموعه دوم هم گرفته میشود، همان استراتژی زنانهام است که در
هر دو کار وجود دارد. من جواب خاصی برای این ایراد ندارم؛ شاید دلیل آن این است که من یک زن هستم.
- حجم بیشتر داستان آخر نسبت به دیگر داستانهای مجموعه علتی دارد؟ آیا این داستان نسبت به داستانهای دیگر مجموعه، خاصتر است؟
بله. در این داستان، شکل قصه و روابط تغییر پیدا میکند و عمدا خواستم این اتفاق در داستان آخر بیفتد. همه داستانهای کتاب یکدست هستند ولی خواستم قصه آخر دیدگاهی متفاوت داشته باشد و مضمون را در آن تمام کنم.
- موضوع بیشتر داستانهای شما یکی است. فکر میکنید برای یک مجموعه با 12 داستان، همین یک موضوع کافی است؟
وقتی داستانهای این مجموعه داستان را به ناشر تحویل دادم، تعدادشان 16 داستان بود ولی4 داستان از این تعداد، ارتباطی به این موضوع نداشت بلکه داستانهای عاشقانه یا درباره کهنسالی بودند. بنابراین ناشر پیشنهاد کرد 12 داستانی که یک موضوع دارند را با هم در این مجموعه چاپ کنیم. حالا بعضی از دوستان به من میگویند چرا همه داستانهای این مجموعه، اینقدر از نظر تم و زمینه به هم شبیه هستند؟ من وقتی خودم مجموعه داستانی را میخوانم، دوست دارم پشت آن یک حرف واحد باشد. حالا درست است برخی تنوعطلب هستند ولی فکر میکنم زیباتر است که حرف همه داستانهای یک مجموعه، یکی باشد؛ مثلا عنوان یا موضوع کلاغ در هیچ کدام از داستانهای این مجموعه وجود ندارد ولی بهدلیل وجود رمز و راز و مرموز بودن، این نام را برای مجموعه داستانم انتخاب کردم. حالا من را متهم میکنند که دیدگاه مردستیزی دارم ولی من میگویم که این موضوع یکی از دغدغههای اجتماعی جامعه ماست و من هیچ وقت شأن زنان را تا این حد نزول نمیدهم.
- چرا این دغدغه را در قالب رمان نریختید؟
نوشتن داستانهای این مجموعه در سال 88 تمام شد. از آن زمان به بعد داستان کوتاه ننوشتم. در عوض 2رمان نوشتم. آن زمان مشغول نوشتن داستان کوتاه بودم و دغدغهام هم این معضل اجتماعی بود. این شد که مجموعه داستانی با این تم بهوجود آمد.
- چرا ناشرتان را عوض کردید؟
مجموعه داستان اولم به خوبی ویراستاری نشد و از کار ناشر قبلی راضی نبودم. این شد که مجموعه دوم را به نشر چشمه سپردم و وقتی کار بعد از تأیید ناشر، در مراحل چاپ قرار گرفت، از انتخابم بسیار خوشحال شدم.
- از رمانی که نوشتهاید بگویید.
این رمان، داستان زندگی 3 جوان است که اواخر دهه 70 زندگی دانشجویی دارند و هرکدام ازدواج و داستانهای خودشان را دارند که این مسائل پلات گستردهای از قصه را دربرمیگیرد. در این کار کمی با فرم بازی کردم؛ دلیلش هم درونمایه و مضمون داستان است که براساس دروغ است. این رمان 2بخش دارد و زاویه دید در آن تغییر پیدا میکند؛ یعنی سه راوی دارد: اول نامه، دوم راوی محدود به ذهن و سوم راوی اول شخص.
- این تغییر زاویه دید، نقشی در داستان داشته یا صرفا برای تنوع در روایت بوده است؟
اتفاقا این کار با طرح و نقشه و به دلیل نیاز قصه بوده است. این کار یک تکنیک است که با توجه به نیاز متن انجام شد. بستر اصلی رمان یک قصه است که تا آخر هم تغییر نمیکند اما چون طرح اثر گسترده است و بازه زمانی 10 سال را دربرمیگیرد نیاز بود تا زوایای دید، تغییر کند.
- عنوان رمانتان مشخص شده است؟
خودم عنوان «برف» را برایش انتخاب کردم ولی بعد از رفتنش به فیپا و برگشتنش احتمالا این نام تغییر میکند.