نخستین رمان احمد دهقان با عنوان «سفر به گرای 270درجه» در سال 1375 منتشر شد. 2سال بعد همین رمان ابتدا بهعنوان یکی از آثار برگزیده 20سال داستاننویسی ایران معرفی شد و مدتی بعد بهعنوان برگزیده 20سال ادبیات پایداری نیز دست یافت.از آثار دیگر دهقان میتوان به «گردان چهار نفره»، «پرنده و تانک»، «روزهای آخر»، «من قاتل پسرتان هستم»، «ستارههای شلمچه»، «ناگفتههای جنگ»، «نگین هامون» و «هجوم» اشاره کرد.
- درخصوص رخداد بزرگی چون آزادسازی خرمشهر، چرا بیشتر به مستندسازی توجه شده و در حوزه ادبیات کمتر به آن پرداخته شده است؟
ببینید در حوزه مستندنگاری در مورد خرمشهر کارهای متفاوت و متنوعی انجام گرفته، بهگونهای که هنوز هم از بهترین کارهای ما فیلمهایی بوده که در مورد خاطرات خرمشهر است. از این نظر میتوان گفت خرمشهر سمبلی بوده است در ادبیات مقاومت کشور ما، موقعی که میخواهیم از مقاومت مردم در جنگ 8ساله صحبت کنیم. اما اگر بخواهیم بگوییم« در ادبیات محض که عمدتا رمان و داستان و شعر است، چرا آنچنان دیده نشده است؟» شاید بتوانیم برای آن دلایل مختلفی درنظر بگیریم. البته در حوزه شعر موضوع خرمشهر توانسته خودش را نشان دهد اما در مورد داستان و رمان کمتر. یکی از دلایل میتواند این باشد که ما هنوز خیلی از جاها و خیلی از ناگفتههایی را داریم که مردم خواستار خواندن آن هستند ولی در حوزه ادبیات نیامده است. شاید یکی از دلایلش اتفاقات بزرگ آنجا بوده؛ به این معنی که واقعیت محض از تخیل خیلی جلوتر است. یعنی در حوزه مستندسازی در مورد 34 روز مقاومت در خرمشهر واقعا ناگفتهای ما آنجا نداریم؛ همهچیز گفته شده است، ولی برخلاف آنچه شما در حوزه مستندنگاری میبینید هنوز ادبیات به آنجا ورود پیدا نکرده است. من معتقدم ادبیات باید از منظر دیگری به موضوع خرمشهر نگاه کند؛ نگاهی از منظر انسانی و از منظری که بتواند حرفهای جدیدی برای گفتن داشته باشد. لذا هنوز از این منظر نتوانستهایم نگاه کنیم و وارد شویم.
- درباره تقسیمبندیای که درباره ادبیات جنگ صورت گرفته چه نظری دارید؟
ببینید در مورد تقسیمبندیای که در مورد ادبیات جنگ بهوجود آمده و خیلیها هم در مورد آن صحبت میکنند، همان گفته مولوی که هرکسی از ظن خود شد یار من صادق است.اساس این تقسیمبندی را اگر بخواهیم پیجویی بکنیم باید از ذات جنگ صحبت کنیم. این تقسیمبندی در ادبیات دنیا کاملا چشمگیر است و دیده میشود. بهعنوان مثال در جنگ ویتنام ما با ادبیات جنگ و ضدجنگ روبهرو هستیم. یعنی ادبیاتی که میخواهد جنگ را ستایش کند و یا اینکه با آن به دشمنی بپردازد. دلیلش هم به ماهیت آن جنگ برمیگردد. در واقع این ماهیت جنگ است که میتواند در مورد نامگذاری، شرایط خودش را بهوجود بیاورد. آمریکاییها به ویتنام حمله و کشوری را نابود کردند، ولی خودشان با سرافکندگی از آن کشور بیرون رفتند. این، ادبیات ضدجنگ بهوجود میآورد، یعنی به آن اجتماع هم که میرویم آدمهای نادم از جنگ را میبینیم؛ آدمهایی که این جنگ را خانمان برانداز میبینند. یا در مورد جنگ جهانی دوم در مورد آلمانها این صدق میکند. یعنی بعد از جنگ جهانی دوم ادبیات نوین آلمان بهوجود آمد. بسیاری از نویسندگانش اعلام کردند که بر ویرانههای آلمان میخواهیم ادبیات نویی را بهوجود بیاوریم که خاطرات دوران تجاوز و ویرانگری را از چهره این کشور از بین ببریم؛ لذا ماهیت جنگ نوع ادبی را مشخص میکند.
- درباره دفاعمقدس خودمان چه نظری دارید؟
در مورد 8سال جنگ ما این اتفاق کمتر افتاده است، چون در مورد ماهیت دفاعمقدس کمتر دیدم سؤالی شود و همه در مورد برحق بودن خودمان و اینکه به ما تجاوز شد و دفاع کردیم متفق القولند. یعنی حتی کسانی که به این جنگ شلاق میزنند، وقتی به این نقطه میرسند معتقدند که کشوری به ما تجاوز کرد و دفاع برحقی داشتیم؛ به همینخاطر این تقسیمبندی در اینجا نمیتواند بهوجود بیاید. برخلاف کشور عراق که ما با یک ادبیات ضدجنگ مواجه هستیم. کسانی که با ادبیات نوین عراق آشنایی دارند میبینند اشعاری که بهوجود آمده و گاه داستانهایی که نوشته میشود همه در مذمت جنگی است که اتفاق افتاده است؛ چه در عراق و چه در کویت. چون تجاوزی بود و اتفاق افتاد و کشور را ویرانه کرد؛ لذا از این منظر اگر نگاه کنیم میبینیم که ادبیات ضدجنگ نمیتواند در کشور ما بهوجود بیاید و ما با یک ادبیات جنگ در گستره خودش روبهرو هستیم، چون آدمهای بسیاری در جنگ حضور داشتند؛ چه آنهایی که با یک نگاه عقیدتی در جنگ حضور داشتند و داوطلبانه میجنگیدند، چه کسانی که باید به سربازی میرفتند یا افرادی که باید کوتاهمدت در جبهه حضور پیدا میکردند. بنابراین اگر بخواهیم در یک نگاه کلی ببینیم، هرکس بر آن نامی میگذارد، ولی نمیتوانیم چندان تفکیک قائل شویم. بهنظرم ما یک نوع ادبیات و یک زیرگونه ادبیات جنگ و دفاعمقدس و پایداری و مقاومت در ادبیات کشورمان داریم و این قابل کتمان نیست. اما میتوانیم بگوییم ادبیات دفاع مولود جنگ است؛ این اتفاق، اتفاق بزرگی میتواند باشد چراکه ما پس از انقلاب رخدادهای اجتماعی بسیاری داشتیم، اما هیچکدام نتوانستند ادبیات بیافرینند.
- در مورد ادبیات جنگ بعضا اینطور گفته میشود که مخاطب ندارد. ارزیابی شما چیست؟
ببینید اصل موضوع این است که ما این نکته را باید قبول داشته باشیم که کتابخوانی در کشور ما ضعیف است. مردم علاقه چندانی به کتاب خواندن ندارند؛ اما کتابی که خوب باشد میتواند خوانده شود. این موضوع را میشود از 2 منظر نگاه کرد. یکی از منظر اینکه کتابهایی را از ادبیات دفاعمقدس میبینیم که پرفروش هستند و نام آنها را بعضا زیاد میشنویم و از آنطرف دهها و صدها و هزاران کتاب را میبینیم که فروشی ندارند. یعنی ما وقتی در کشور نگاه میکنیم میبینیم کتابهایی که به چاپ دوم و سوم میرسند بهعنوان کتابهای موفق به آنها نگاه میشود؛ مثل بسیاری از کتابهای جنگ که به چاپهای متعدد میرسند. اما در کنار اینها کتابهای بیشماری هم هستند که در انبارها خاک میخورند و دیده نمیشوند؛ بنابراین یکی از مشکلات ادبیات جنگ شاید این باشد که عرضه کتابهای ضعیف غلبه دارد بر کتابهای خوب، خواندنی و جذاب. یعنی بهعبارتی این کتابهای خوب در میان آنها گم میشوند. ولی هرگاه کتاب خوبی باشد و نام آن دهان به دهان بگردد، آن کتاب میتواند پرفروش باشد. همانطوریکه ما الان وقتی نگاه میکنیم کتابهای ادبیات جنگ جزو کتابهای پرفروش ما هستند؛ یعنی در حوزه ادبیات و تاریخ، کتابهای جنگ در رده بالای فروش قرار دارند. پس این نشانه این است که این کتابها خوانده میشود، ولی این نباید ما را فریب دهد و غافل بمانیم چرا که کتابهای بیشماری هم فقط چاپ میشوند بدون اینکه هیچ خوانندهای داشته باشند.