تعدادی نمایشنامه و فیلمنامه نوشته و اشعاری هم در زمینه دفاعمقدس و موضوعات مختلف سروده است اما رمان نخست او با نام «رقص بسمل» اوایل سال 90 توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شد. از او کتاب دیگری نیز با نام «بندبازی روی تن آب» بهتازگی منتشر شده است.
- آقای رسولی با توجه به اینکه رقص بسمل نخستین رمان شما بود، چرا به سراغ ژانر دفاع مقدس رفتید؟
به این دلیل که بسیاری از دوستانی که در زمینه ادبیات دفاع مقدس آثاری داشتهاند، آرام آرام از گذشته خود پشیمان میشدند. نوشتن این رمان قریب به 3سال طول کشید. در آن زمانی که من این رمان را مینوشتم هم عدهای از نویسندگان دفاع مقدسی بودند که به قول معروف آب توبه روی سرشان میریختند و درباره گذشتهشان میگفتند «من نبودم دستم بود.» در آن زمان احساسم این بود که این نویسندگان دارند زیر هرچه که درباره دفاع مقدس نوشتهاند، میزنند؛ این شد که رمانم را در این زمینه نوشتم.
- بهنظر شما این رویکردها هنوز ادامه دارد؟
بله. زمانی که رمانم را مینوشتم، فضا را رصد میکردم و از گفتوگوها و حاشیه آثار میشد فهمید که این نویسندگان بهشدت از کرده خود پشیمان هستند. البته این را اضافه کنم که طرح اولیه این رمان 15سال قبل در ذهنم شکل گرفت ولی 4سال پیش شروع به نوشتنش کردم. این اتفاقات و برخوردها برایم نوعی ضرورت ایجاد کردند تا در نوشتن این رمان جدی شوم. من حدود 20سال پیش سعی به نوشتن رمان کردم اما کار را متوقف کردم و دوباره 6 یا 7سال بعد گرایشاتی به سمت نوشتن رمان پیدا کردم.
- یکی از معضلات رماننویسان جنگی ما، وجود کلیشهها در آثارشان است. شما در نوشتن «رقص بسمل» به درگیر نشدن در کلیشهها، توجه داشتید؟
ابتدا در چند ماه، فصلهای آغازین رمان را نوشتم اما بعد متوجه شدم این داستان خطی به هیچ وجه، نیازهای ذهنی من را برآورده نخواهد کرد. بنابراین دوباره شروع به نوشتن کردم. این کار از جهت روایت و زبان، رنگارنگ است. تقریبا 7نفر در طول داستان، ماجرا را در زمانهای مختلف روایت میکنند که یکی از آنها در حال حاضر زنده نیست. در واقع در نوشتن این رمان، حواسم به این بود که داستان چگونه از فضاها و جهانهای مختلف روایت شود. مثلا قسمتی از داستان، یک مونولوگ است که یک دختر عقبافتاده در 18صفحه آن را میگوید.
- با توجه به اینکه این اثر، نخستین رمان شما بوده، فکر نمیکنید نمونههایی مانند همین مونولوگ 18صفحهای یک ریسک بوده باشد؟
رمان را بخوانید، اگر خسته شدید در چاپ بعدی این قسمت را اصلاح خواهم کرد. کل رمان، در 60 دقیقه احتضار یک فرد در حال مرگ، رخ میدهد. نثر و زبان کتاب بهشدت متأثر از حال و هوای مرگ یا با اشاره بهعنوانش، یک بسمل است. این فضا هم بهشدت مستعد روایت و بازی کردن با زبان است. مثلا همان دختر عقبافتاده، اصلا دارای ادبیات محاوره و عادی نیست و داستان را همان طوری میگوید که فکر میکند.
- استقبال از این کتاب چه طور بوده است؟
نمیدانم چون برای پاسخ دادن به این سؤال نیاز به آمار و بررسی مستند وجود دارد. امیدوارم «رقص بسمل» حداقل، خوانده شود. باقی موضوع نزد مخاطب است اما خواندهشدنش خیلی مهم است چون یک مشکل مهمی که ادبیات امروز ما دارد این است که آثار خوانده نمیشوند.