تیتر «قندفروش یا غمفروش؟» را مثال میزند و میگوید این حرف خبرنگار فلان روزنامه چه معنایی میتواند داشته باشد: «اصلا یعنی چه که میگویند قندفروش که حرف از تنوع میزند، خودش چادر سرش است. خب من این را انتخاب کردهام.
من هم آزادم که پوشش دلخواه خودم را انتخاب کنم. برای دیگران که سلیقههای دیگری دارند، لباسهای دیگری پیشنهاد دادهایم. دلیل نمیشودکه.» خانم قندفروش خیلی امیدوار است که این جریان فرهنگی اصولی و درست، راه خودش را باز کند. به همین خاطر هم وقتی خبرنگار آسوشیتدپرس از او پرسیده بود که «آیا این تقلای زن ایرانی نیست؟» جملة آن خبرنگار را تصحیح کرده و گفته بود این یک تلاش امیدوارانه است در عرصهای که تازگیها گسترده شده است.
کاری که در آن قرار است همة امور به دست خود خانمها و برای خود آنها باشد. مهناز قندفروش، مسؤول امور بانوان استانداری تهران و مشاور وزیر کشور در امور خانواده است، همان کسی که حالا بعد از 27 سال، قبح نمایش زندة لباس خانمها را شکسته و میخواهد مسأله لباس را دوباره به عرصه فرهنگ بازگرداند.
- به سلامتی دبیرخانه دائمی راه انداختید و نمایش لباس هم برگزار کردید. نمیخواهید داستانش را برایمان تعریف کنید؟
بله، زمانی که در استانداری تهران، مسؤول امور بانوان شدم و همزمان، مشاور وزیر کشور در امور خانواده بوده و هستم، به این نتیجه رسیدم. به این که در کنار وظایف تعریف شدهای که داریم، باید کاری هم برای عرضه توانمندیهای زنان در حوزههای مختلف انجام بدهیم. یکی از این حوزههای مغفولمانده، طراحی لباس است. مردم ایران، خوشپوشند و دلشان میخواهد خوب بپوشند. این روند، سیر صعودی زیادی داشته است...
- چطور به این نتیجه رسیدید که داستان خوشپوشی ایرانیان، سیر صعودیِ زیادی داشته؟
مردم، و مخصوصا جوانان، به لباسهایشان بیشتر از قبل اهمیت میدهند. این، کاملا محسوس است.
- خب، بعدش چه اتفاقی افتاد؟
اینکه سراغ طراحان لباس زنان برویم و از آنها بخواهیم خودشان برای جامعة زنان طراحی کنند. اگر این اتفاق بیفتد، در آینده نتایج خوبی خواهیم گرفت.
- قطعا همان اول، همه هم بَهبَه و چَهچَه نکردند و حرف و حدیثهایی هم پشت سرتان راه افتاد، نه؟
متأسفانه این برنامه، همزمان شد با اوایل بهار و تابستان. همان روزهایی که برخورد با بدحجابیها شروع شده بود. وقتی هم که ما حرف شوی لباس را پیش کشیدیم، همه فکر کردند که لابد اینها، یک سیاست از پیش طراحی شده است که هر قسمتش را نهاد و سازمانی انجام میدهد.
- چه دلیلی برای رد این «فکر» همه داشتید؟
شوی لباس، مصوب بهمن ماه سال گذشته وکار گروه بانوان و جوانانمان بود.
- بهمن سال گذشته، که طرحتان تصویب شد، از کی کار بهطور جدی آغاز شد؟
اردیبهشت امسال. البته قرار بود نمایشگاهی هم داشته باشیم، که با موافقت استاندار روبهرو شد. فراخوان دادیم و گفتیم که چه طرحهایی با چه ویژگیهایی میخواهیم (نو بودن، رنگ شاد، رعایت حدود شرعی، استفاده از نمادها و نشانههای فرهنگ ایرانی - اسلامی و...).
- در اینجور کارها که برای اولین بار انجام میشود، بخش تبلیغات و اطلاعرسانی خیلی مهم است. با توجه به این که خودتان هم برنامهساز تلویزیونی هستید، چه نگاهی به این قسمت کار داشتید؟
تبلیغات، هزینه دارد. در حد توانمان، تبلیغات کردیم. به دانشگاهها هم اعلام کردیم تا دانشجویان طراحی، در جریان باشند.
- ایـن نـوع اطلاعرسانـی باعث افت استقبالکنندگان نشد؟
اینقدر استقبال زیاد بود، که باورمان نمیشد.
- طراحیها، فقط به لباس محدود میشد؟
بخشی از فراخوانمان هم، طرحهای جدید چادر بود. بالاخره بعضیها از چادرهای سنتی شکایت دارند که محدودیتهایی برای حوزههای کاریشان دارد یا مشکلات دیگر، یا این که دختران جوان با رنگ مشکیاش مشکل دارند و... خب، این عده میخواهند پوشش داشته باشند، اما با دست و پا گیر بودن این نوع چادرها، مشکل دارند.
- فراخوان دادید و لابد طرحها هم رسید و... بعدش چه شد؟
یک ماه بعد، از بین طرحهای رسیده، تعدادی را برای عرضه به مخاطبان، در نمایشگاه زنده لباس انتخاب کردیم. البته، جشنواره تابستانیمان، گستردهتر از این حرفها بود. 5هزار متر مربع فضای نمایشگاهی داشتیم، 100 دست لباس سنتی گذاشته بودیم، لباسهای ایلات و عشایر هم بود که دختران جوان پوشیده بودند و خودشان دربارهاش توضیح میدادند. ارائه تحقیقات حوزههای زنان دانشگاههای کشور را هم داشتیم. زنان استانهای مختلف هم برای معرفی و ارائه پوششهای سنتیشان آمده بودند.
- رسانههای جمعی هم، مثل این که خیلی تحویلتان گرفتند؟
این قضیه، خیلی صدا کرد. 50 رسانه خارجی، انعکاسدهنده فعالیتهایمان بودند. بینشان رقابت بود برای مخابره گزارشها و خبرهای نمایشگاه.
- این رسانههای خارجی، چه برخوردهایی داشتند با این قضیه؟
خیلیها نمیتوانستند بپذیرند که ممکن است با رعایت حدود شرعی که باور ماست، این اتفاق بیفتد.
- کدام خیلیها؟
مثل رویترز، آسوشیتدپرس، رادیو و تلویزیون آلمان، فرانسه، امارات، کویت، یا از روزنامهها، فیگارو. ولی وقتی دیدند اتفاق افتاد، شروع کردند به مخابره کردناش. رویترز، خبر اول صفحه اولش را با یک عکس بزرگ، به ما اختصاص داده بود (تنها خبر صفحه اول، که عکس اینجوری داشت)، نیوزویک، خبر اولش بود. حتی این شبکه سحر خودمان.
- استانداردهای جهانی، کجای این اتفاق جا داشتند؟
ما توانستیم با توجه به اعتقادات و چهارچوبهایی که داشتیم، این برنامه را برگزار کنیم، برنامهای که با استانداردهای بینالمللی هم برابری کند. کیفیت طراحیها به حدی بود که بازدیدکنندگان، به آن اشاره کنند. ما، به صراحت اعلام کردیم که جذابیتهای جنسی را از لباس زنان گرفته و به جای آن، زیبایی را به آن بخشیدیم. ما عقیدهمان این بود که رنگها، هیچ محدودیتی در لباس زنان ندارند، جز یکی، دو تا که جای بحث دارد. در کل، همینها باعث صدادارشدن این اتفاق شد.
- خانم قندفروش، داستان دبیرخانه دائمیتان از چه قرار است؟
آقای دانشجو که فعالیتهای ما را دیدند، اعلام کردند که دبیرخانه دائمی داشته باشیم و همه ساله هم، چنین برنامهای برگزار شود. خیلی جاها هم حمایتمان کردند. حمایت مالی ریاست جمهوری، باعث شد محلی برای دبیرخانه دائمیمان دست و پا کنیم. هفت، هشت تا هدف هم برای دبیرخانه تعریف کردهایم.
- و نمایشگاه لباسی که در کنار افتتاح دبیرخانه راه انداختید؟
برنامه تابستانی امسال ما برای طراحان لباس، برنامه نو و بدیعی بود. ما، برنامهای برای این کار نداشتیم، حتی در آخرین مصاحبههای قبل از برگزاری مراسم افتتاح دبیرخانه هم، حرفی از آن نزدم، اما به خاطر استقبال و اصرار طراحان، که بعضا دانشجویانی بودند ( مخصوصا دانشجویان الزهرا) که زحمت کشیده بودند و با کلی انگیزه آمده بودند، این برنامه اجرا شد. یک نمایشگاه ساده بدون هیچ برنامه جنبی.
- حالا که استقبال زیاد است، چرا برگزاریاش را بیشتر نمیکنید؟
در کل امیدواریم که به سمت نمایشگاههای لباس فصلی حرکت کنیم، تا برگزیدههای فصلی را در جشنواره سالانهمان ارائه کنیم.
- فکر نمیکنم تنها کار دبیرخانه، فقط برگزار کردن نمایشگاه و جشنواره باشد، درست است؟
دبیرخانه ما، هدفهای زیادی دارد. قرار است مؤسسه فرهنگی تأسیس کنیم، برای فرهنگسازی در استفاده درست از پوشش. استفاده از صاحباننظر و فکر در بحث زنان و پوشش زنان را هم خواهیم داشت، تا این داستان، عقبه فکری غنیای داشته باشد.
ثبت و انحصاری کردن حق استفاده از طرح طراحان، ارتباط محکم و همیشگی تولیدکنندگان و طراحان، فراهم کردن مقدمات کار برای برگزاری این جشنوارهها و نمایشگاهها در شهرستانها و... از هدفهای دیگر ما خواهد بود. به صراحت میگویم که دبیرخانه زنان سرزمین من، در جمهوری اسلامی ایران، تنها جایی است که طراحان لباس زنان به آن مراجعه میکنند و از آنها، حمایت میشود.
- طرحهای نمایشگاه دومتان چطور بود؟
خیلی رشد کرده بود. خانمهای سفیران خارجی، در یک سانس، استقبال خوبی کردند، حتی از لباسهای سنتی. به هر حال وقتی آنها کار را میپسندند و بعد به ما سفارش تولید میدهند، یعنی کیفیت آنقدر بالا بوده که توانسته آنها را به این کار ترغیب کند.
در نظرسنجیها هم داشتیم که 85 تا 90درصد شرکتکنندگان، کار را خوب ارزیابی کرده و بر ادامه آن تأکید داشتند. امیدوارم آنقدر پیش برود که حتی بتوانیم روی قضیه صنعت طراحی لباس برای جمهوری اسلامی ایران یک فکر اساسی بکنیم.
- زمزمههایی هم درباره لباس کارمندان ادارهها شنیده میشود.
بله، تابستان امسال از طرف خانمهای کارمند و مخصوصا نمایندگان ادارات کل در دفتر خودمان، پیشنهادش را داشتیم. لباسهایی که مرتب، شکیل، راحت و متحدالشکل باشد. متناسب با سلیقه عمومی خانمهای کارمند و مسؤولان همان اداره و متناسب با یدی یا ستادی بودن کار خانمها. امیدوارم بهار آینده، نمایش محدودی در اینباره داشته باشیم و از مسؤولان دعوت کنیم که بیایند و انتخاب کنند.
- همه این حرفهایی که میزنید و کارهایی که میکنید، خیلی خوباند.
اما یک مشکل نه چندان کوچک: طرحهایی را گاهی نمیشود در سطح جامعه، مورد استفاده قرار داد.
برای جا انداختن و فرهنگسازی این طرحها، چه کار کردهاید؟
فرهنگ جامعهمان، اجازه نمیدهد همه طرحهایمان را نمایش دهیم. شاید اگر همه این لباسها، عکسشان بیرون باشد، شما دیگر این حرف را نزنید. لباسهای واقعا زیبایی داریم که کار دستی رویشان انجام شده و برگرفته از سنت ماست. ما سعیمان این است که طرحهایمان، کاربردیتر شوند.
- این طرحها، به طور جزئی، چه مشخصاتی باید داشته باشند؟
حدودش باید شرعی باشد. بلندی آستین تا مچ، قد لباس تا زیر زانو، گشادی لباس باید حجم بدن را نمایان نکند، سربندی که معرفی میشود، باید پوشیدگی مو و سر و گردن را داشته باشد. در کل، طرح، رنگ و نمادهای سنتیای در آنها استفاده شوند که نشاندهنده تعلق به جامعه ایرانی - اسلامی باشند.
- خانم قندفروش، شما روی رنگ و تنوع تأکید خاصی دارید. این تأکید علتی دارد؟
این، واقعیت جامعه ماست که زنانش افسردهاند. آمار میدهند که یک سوم زنان ایرانی، دچار افسردگیاند، نمیدانم اینها چقدرش واقعی است. ولی متأسفانه، بین دانشجویان دختر، این را میبینم. فکر میکنم که در چهارچوب شرع، نیاز به تنوع در هر حوزه و فضایی، حق آنهاست.
- حالا اگر بحث شرع را کنار بگذاریم، در عرف ما هم، حساسیتهایی درباره پوشش هست. مثلا میگویند جیغ نپوشید و...
ببینید، عرف الان جامعه ما، عرف 27 سال پیش نیست. الان نمیتوانیم محدودیتی قائل شویم برای رنگها، غیر از رنگهای جیغی که گفتید و زننده است و بیشتر زنهای ما هم آن را نمیپسندند...به هر حال عرف متغیر است.. مثلا میگویند باید خمس بدهید، اما کسی ممکن است در شأناش باشد که ماشینی داشته باشد، دیگر نیازی نیست که خمس ماشینش را بدهد. این شأن چگونه تعریف میشود؟ توسط عرف. عرف، در گذر زمان، تغییر میکند و ما، باید این تغییرات را، در مسائل اجتماعی مدنظر داشته باشیم.
- بسیار خب، راستی برای تولید انبوه این طرحها چه کار کردهاید؟
در جشنواره اول، قصدمان القای خودباوری به طراحان ایرانی بود تا توانشان را باور کنند که تا حدودی چنین اتفاقی هم افتاد. ولی در جشنواره دوم که کیفیت لباسها بالا رفت، خود تولید کنندهها به این باور رسیدند و دنبال این بودند که چطور تولیدشان اجرایی کنند. چنان که نمایندهشان هم آمد و اعلام تولید انبوه کرد. اگر این طرحها، فقط نمایش داده شوند، هیچ بازخورد اجتماعی نخواهند داشت.
- برای رساندن این طرحها و لباسها به قیمت مناسب، چطور؟
اگر ما کارها را،به مرحله سریدوزی برسانیم، قیمتها خیلی پایین میآید. تولیدکننده هم سود خودش را در تولید انبوه خواهد دید. الان چون تکدوزی است، نمیتوانیم به آن مرحله برسیم.
- جشنواره و حواشیاش را کنار بگذاریم و کمی هم درباره خود قضیه لباس و مد حرف بزنیم.
مجلس درباره این قضیه، برنامههایی دارد که البته این برنامهها هم، موافقان و مخالفانی دارد.
دیگران هم بالاخره نظرهایی در اینباره دارند. به نظر شما آیا بحث مد و لباس، میتواند تجویزی و دستوری باشد یا این که...
انتخاب لباس، جزو شخصیترین انتخابهای آدم است. مثل انتخاب عطر. یک عطر، به سلیقه کسی میخورد، اما برای شخص دیگر سردرد میآورد. حتی در حدیث داریم که بعضی چیزها، حزن را از بین میبرند، یکیاش لباس است. احساس استفاده از لباس، باید یک احساس رضایتمندی باشد. لباسی که ما داریم، ممکن است خوب باشد، اما ممکن است موقع پوشیدنش، احساس ناخوشایندی داشته باشیم و اذیتمان کند.
کسی که لباسی را، مثلا ده ساعت به تن میکند، باید این حق را داشته باشد که در استفاده از آن، احساس رضایتمندی کند. ما یک حقوق شهروندی داریم، و یک حقوقی که اجتماع بر شهروند دارد. هر جامعهای، برای خودش قانونی دارد. حتی در کشورهای اروپاییاش هم، مردم با هر لباسی نمیتوانند هر جایی ظاهر شوند و این را، در قانونشان هم لحاظ کردهاند.
لابد برای نظم اجتماع خودشان این را ضروری دانستهاند. ما هم برای نظم اجتماعی و قوانینی که جمهوری اسلامی ایران گذاشته، باید احترام قائل باشیم. فکر میکنم این را باید به عهده طراحان بگذاریم تا با تمام شاخصهایی که بهشان میدهیم، طراحی کنند. با تمام این صحبتها، فکر میکنم کار دبیرخانهای که تأسیس کردهایم، کار سنگینی باشد.
- خانم قندفروش، اساسا جنس بحث مد و لباس، از نظر شما چگونه است؟ فرهنگی است، سیاسی است، اجتماعی است یا...؟
با جسارت میگویم که فرهنگی است. اصلا نباید با مقولههای سیاسی و امنیتی قاطی کنیم. باید با دیدی فرهنگی به آن نگاه کنیم و پویایی فرهنگی را در آن ببینیم.
- چه موقعی، خواهیم دید که طرحها و لباسهای شما را، خانمها مورد استفاده قرار دادهاند؟
الان استقبال از تک فروشیها خیلی زیاد است. طرح را سفارش میدهند. بعد از نمایشگاه چند روز پیش، شاید روزانه، بالای 1500 تا سفارش داشتهایم. دیروز هم از تولیدیها تماس گرفته بودند. امیدواریم بتوانیم شاهد پوشیدن این لباسها، در عید امسال باشیم.
- بابت فراگیر شدن این پوششها، بیشترین کمک را کدام گروه یا نهاد یا سازمان میتواند به شما بکند؟
یکی از راههای تبلیغ، تکرار است. از رسانه ملی، دست کم انتظار داریم که برای هنرمندان و مجریانش، از این طرحها استفاده کند تا فرهنگسازی شود. فکر میکنم فرهنگسازی، 90 درصدش کار رسانه است، 10 درصد باقیماندهاش، کار دیگران.
- راستی بعضی از بازیگران معروف هم، در کار طراحی هستند. از اینها، دعوت نمیکنید؟
طراحان را یا در دانشگاهها کشف میکنیم یا اصلا خود طراحان، حرفهای هستند و صاحب سبک. بقیه را موقع فراخوان کشف میکنیم.
- به هر حال، بعضی جاها، شما باید به سمتشان بروید.
لازمهاش، داشتن اطلاعات و لازمه اطلاعات، داشتن بانک اطلاعاتی است. یکی از هدفهای ما هم، تشکیل بانک اطلاعاتی است. اطلاعات طراحان زیادی را داریم، اما در سطح ملی، دستمان کوتاه است.
- اشاره کردید که این اتفاق، اتفاق پرسر و صدایی بوده. بد نیست کمی هم درباره حاشیههای چنین اتفاق پرسر و صدایی از شما بشنویم.
یادم هست که رنگ یکی از لباسهایمان، آبی فیروزهای بود، یکی از آقایان ایراد گرفت. گفت رنگش مناسب نیست و تحریککننده است که دکتر دانشجو، استاندار تهران، جواب صریح و محکمی داده بودند. بازتاب شدیدی هم داشت. گفته بودند که اگر مشکل دارید، بروید خودتان را اصلاح کنید، دیگر به لباسها نسبتش ندهید. برخی از دوستان هم در برخی رسانهها یک مقدار تند برخورد کردند.
هم تابستان موضعگیریهایی شد، هم الان... روزی که اینجا آمدم، نگاههای سیاسی به حوزه زنان را کنار گذاشتم و به صراحت گفتم که تا حالا، در حق زنان ما جفا شده است. زنان ما، دستخوش تجارتهای سیاسی قرار گرفتهاند. و این، باعث شده که نیازهای واقعیشان، مغفول بماند. نمایش لباس زنان، چیزی بود که ما 27 سال نداشتیم.
وقتی گذاشتیم، یکی از خارجیها گفت شما 27 سال، زنانتان هر چه میپوشیدند، منعشان میکردید، ولی الان دارید میگویید که این صد تا لباس، هر کدامش را میخواهید انتخاب کنید! خبرنگار آسوشیتدپرس بود. گفت همین را هم، لید خبرم کردم. خبری که 1100 بار، در رادیو و تلویزیونهای خارجی از روی خبر این خبرگزاری، منعکس شده. اصلا خود 70، 80 خبرنگاری که آمده بودند، رقابت عجیبی داشتند برای انعکاس این جشنواره و نمایشگاه. کار، کار معمولیای بود. به نظر شما، چرا اینقدر انعکاسش زیاد بود؟
- لابد چون 27 سال نداشتیم.
بله. این در حالی است که زنان ما در مراسم عروسیهایشان، برای هم نمایش لباس میدهند. در بعضی از خانهها هم، شوی لباس خصوصی داریم.
بله و این یعنی که بحث طراحی لباس زنان، مغفول مانده بود. ما لباسها را آوردیم، دیدیم هیچ اشکالی هم ندارد. دفعه قبل خیلی اذیت شدیم. خیلی از زنها را، با جرأت جلوی خبرنگاران خارجی آوردیم. البته بعضی از فیگورها را هم حذف کردیم. موزیک گذاشتیم، استانداردهای خارجی را رعایت کردیم... هیچ اتفاقی هم نیفتاد.
- بله. خیلی از کارها هست که اگر انجام بشود، هیچ اتفاقی نمیافتد. اما انجام نمیشود.
این درست اما این را هم در نظر داشته باشید که اتفاق زمانی میافتد که حدود شرعی رعایت نشود. ما که چنین جریانی را برای اولین بار راه انداختیم، تمام جوانب کار را در نظر داشتیم. ما نمیخواستیم که حواشی، کار را زمین بزند... همه چیز تحت کنترل بود. ضمن رعایت تمام حدود شرعی، این کار را انجام دادیم.
چون اعتقاد داشتیم که زنها نیاز دارند زیبایی را ببینند. باور کنید برخی از خانمهای حاضر در سالن میگفتند ما اصلا نفهمیدیم این یک ساعت و نیم چطور گذشت. خب، چه اشکالی دارد که ما با رعایت تمام حدود شرعی، این نیاز آنها را برآورده کنیم.
باور کنید ما بدون هیچگونه جنجالی و بدون آن که کسی از ماجرا اطلاعی داشته باشد، کار را انجام دادیم. آقای دکتر دانشجو هم خیلی محکم پشت سر ما ایستاد و گفت خب، اگر اشکالی دارد بیایید اشکالاش را بگویید.
- راستی، شعار نمایشگاه جدیدتان چی بود؟
در جشنواره تابستانی، شعارمان «اندیشیدن برای چگونه پوشیدن» بود. نمایشگاهی هم که تازگی برگزار کردیم، شعارش این بود: «چشمها را برای خوب دیدن دعوت کنیم.»
- این «چشمها را برای خوب دیدن دعوت کنیم»اش را توضیح میدهید؟
نباید جوری لباس بپوشیم که اگر کسی هم به ما نگاه کرد، نگاهش به جسم باشد، نه مغز و فکر و شخصیت ما. باید زیبایی لباس را ببیند، نه این که به شرایطی فکر کند، که جز شرایط حیوانی برای زن، چیزی ندارد.
- و بالاخره تا کجا میخواهید پیش بروید؟
ما کار را داریم به سمت خصوصی شدن میبریم و خیلی اعتقادی نداریم که دولت همه کارها را باید خودش انجام بدهد. ما میخواهیم کار را راه بیندازیم و بعد بدهیم دست NGOها و انجمنهای غیردولتی تا کار را ادامه بدهند.
هر سال بهتر از پارسال
نخستین دورة بینالمللی جشنواره زنان سرزمین من قرار است تیرماه آینده در سالروز ولادت حضرت زهرا(س) برگزار شود. همة این برنامههایی که امسال برگزار شده هم به نوعی مقدمه و تمرینی بوده برای آن. آن طور که از صحبتهای خانم قندفروش برمیآید، جشنوارة سال بعد فقط قرار است با حضور طراحان کشورهای مسلمان برگزار شود.
با این حال آنها برنامههایی هم برای بینالمللیتر کردن جشنواره دارند منتها فعلا میخواهند کار قوام پیدا کند تا بعد. البته این بدان معنا نیست که شرکت در جشنواره، محدودیت زیادی داشته باشد. همین امسال هم یک مراکشی و یک آمریکایی مسلمان که فراخوان را دیده بودند، در جشنواره شرکت کرده بودند.
علاوه بر همة اینها در جشنواره سال بعد یک اتفاق مهم دیگر هم میافتد و این اتفاق چیزی نیست جز این که طراحان مرد هم میتوانند طرحهای زنانهشان را در جشنواره شرکت دهند. همین امسال کلی از طراحان مرد معترض بودند که چرا آنها حق شرکت در جشنواره را ندارند. به همین خاطر هم مسؤولان جشنواره تصمیم گرفتهاند تا از طرحهای آنها هم برای بالا بردن سطح کیفی جشنواره استفاده کنند. اینطوری احتمالا رقابت هم بیشتر میشود.
چند مدل از دومین نمایش زنده لباس
فکر نکنید به همین سادگیهاست که میبینید. کلی دنگ و فنگ دارد؛ درست مثل اجرای یک تئاتر. منتها اینجا شخصیتها هیچ بده و بستانی با هم ندارند. هر کدامشان نقش اول یک تئاتر تکنفره را بازی میکنند، بدون این که به نمایش بعدی کاری داشته باشند. این تئاتر رنگارنگ، یک کارگردان هم دارد.
نورپردازی و موسیقی خاص خودش را میخواهد و علاوه بر اینها کلی هم برای خودش اصطلاحات عجیب و غریب پیدا کرده است. مثلا به صحنهای که مانکنها بر روی آن راه میروند میگویند: استیج (Stage). و یا به نوع راه رفتن آنها بر روی صحنه میگویند: Cat walk.
با همة این دنگ و فنگها دومین تجربة رسمی نمایش زندة لباس در ایران رضایتبخش بود. در این دوره، سی مانکن جوان به روی صحنه رفتند و لباسهای خود را به نمایش گذاشتند. ما چند تا از مدلهایی که با استقبال بیشتری روبهرو شده را برایتان انتخاب کردهایم تا جزئیات آنها دستتان بیاید.
اسم این طرح را گذاشتهاند چادر دانشجویی. بسیار راحت طراحی شده و آستیندار است. از بالا تا پایین هم دگمه دارد و طوری طراحی شده که دست و پاگیر نباشد؛ حتی هنگام رانندگی
این یکی،از جمله طرحهایی است که با استقبال زیادی روبهرو شده است. روی آن با دست، سوزندوزیهای زیبایی کار شده که الهام گرفته از هنر والای ایرانی است. همین موضوع هم زیبایی آن را دوچندان کرده است. علاوه بر این، برشهای زیاد لباس، باعث شده تا درتن راحتتر باشد. این طرح، متعلق به یکی از دانشجویان دانشگاه الزهرا است
این هم یک نمونه از لباسهای سنتی ترکمن صحرا. این طرح را برای نمایش در مراسم سفارتخانهها در نظر گرفته بودند. خانمهای سفرا هم حسابی خوششان آمده بود
این، طرح پیشنهادی است برای لباس مدارس. مسؤولان مربوطه رنگش را نپسندیدهاند، اما به هر حال فتح بابی است برای بهتر و زیباتر کردن لباس مدارس دختران. شاید طرحهای دیگر را، هم مسؤولان پسندیدند هم دانشآموزان
شبیه لباسهای رسمی مهمانداران هواپیما است، نه؟ خب لابد به همین دلیل است که مسؤولان هواپیمایی کشوری، از این طرح خوششان آمد و میخواهند از آن برای لباس مهماندارانشان استفاده کنند
این پانچوی زیبا را هم داشته باشید؛ یک طرح مکزیکی با نقش و نگارهای ایرانی. به هر حال، گاهی وقتها طرحهای تلفیقی هم خوب جواب میدهد. گفتوگوی تمدنها که میگویند، یعنی همین دیگر
شما هم از سنگینی چادر بر روی گردنتان خسته شدهاید؟ این طرح خانم بهروزین که از مدرسین دانشکده شریعتی است، این بار را از گردنتان برداشته و بر دوشتان میاندازد. در این طرح،چادر به یک مانتو وصل شده تا همة سنگینی چادر بر روی سر شانههای فرد قرار گیرد.