از آنها میخواستیم تا درباره شخصیتی که مجسمهاش را ساختهاند حرف بزنند یا نماد و نشانهای که کنجکاومان میکرد را توضیح دهند. اما کاربرد مجسمهها بیشتر از این است که فقط بهعنوان یک یادبود دور از دسترس من و شما وسط یک میدان نصب شوند.
مجسمهها میتوانند در یک موقعیت زمانی به شرایط موجود اعتراض کنند. مثل مجسمه کلاغ که چند سال پیش در یکی از مدرسههای آلاسکا و در اعتراض به آلودگی هوا که باعث مرگ تعداد زیادی از کلاغها شده بود، ساخته شد و توجه بسیاری از گروههای طرفدار محیطزیست را به خود جلب کرد. بعضی وقتها میتوان با مجسمهها رفیق شد.
مثل مجسمه مردی که دارد در حیاط فرهنگسرای نیاوران کتاب میخواند. این اثر علاوه بر اینکه فرهنگیبودن آن فضا را به یادمان میاندازد، ما را وسوسه میکند کنارش بنشینیم و کتاب بخوانیم. مجسمهسازی شهری یکی از شاخههای هنرهای عمومی است.
این آثار با درنظرگرفتن محل نصب، فرم ساخت و شکل ارائهشان میتوانند فراتر از کارکرد تزئینی و یادبودیشان، تأثیرات مثبتی بر روحیات و حال و هوای مردم یک شهر بگذارند یا حتی اگر میخواهند واقعهای را یادآوری کنند به شکل متفاوتی این کار را انجام دهند.
در بسیاری از کشورها ،در پارکها مجسمههای کودکانی در حال بازیکردن نصب شده که حرکت و جنب و جوش آنها ناخودآگاه انرژی مثبتی به بیننده منتقل میکند. با آنکه در تهران هم نمونهای از این مجسمهها در پارک دانشجو، فرهنگسرای نیاوران و... نصب شده اما در مقایسه با سایر کشورهای جهان هنوز کم است.
مجسمهها در مقایسه با آثار بصری دیگر، توانایی بیشتری دارند تا در دل خستگیها و کلافگی زندگی شهری روح شهروندان را شاد کنند. اکثر مجسمههایی که در گالری این هفته میبینید در میدانهای مرکزی یا خیابانهای فرعی شهرهای مختلف جهان نصب شدهاند و علاوه بر این که نقش یک یادبود را بازی میکنند، شکل متفاوت ارائهشان باعث شده تبدیل به جذابیتهای توریستی آن شهر شوند.
این نکته را هم بگوییم که قرار است در 15 اسفند اولین همایش مجسمه تهران برگزار شود و در آن مفصل به موضوع ساخت مجسمههای شهری پرداخته شود.
نام این اثر «صف افسرده» است. 50 سال بعد از مرگ فرانکلین روزولت مکانی برای گرامیداشت وی در واشنگتن بنا شد. مجسمههای زیادی از روزولت در این مکان ساخته و به نمایش عموم درآمد.
سخنانش را بر روی دیوارهای آن حک کردند و تعدادی هم مجسمه که همگی برگرفته از تاریخ آمریکا در دوران جنگ و رکود اقتصادی هستند در این مکان موجود است.
یکی از کارها همین صف نان است که در سال 1991 برای اولینبار توسط سگال از چوب و فلز و رنگ آکریلیک ساخته شد. پنج مرد خسته که کنار دیوار و در صف نان ایستادهاند نشاندهنده دورانی است که آمریکاییها محتاج نان بودند و برایشان خاطرهای است از یک افسردگی بزرگ.
در خمشدن این مرد بیشتر یک جور تسلیم و وادادگی و شاید خستگی میشود دید. روی پلاک بالای سرش این طور نوشته شده:
«آنها میگفتند که من یک سر دارم برای تجارت
آنها میگفتند برای پیش رفتن باید سرم را از دست بدهم
آنها میگفتند سخت باش و من سخت شدم مثل سنگ
آنها میگفتند برو پسرم! ضرب کن! تقسیم کن!فتح کن! و من بهترین را انجام دادم.»
متن پلاک، نوشتة فیلیپ لوین و مجسمهساز آن تری آلن است.این اثر در شهر براتیسلاوا نصب شده
در محوطة اصلی مقر سازمانملل متحد تعداد زیادی مجسمه قرار گرفته که هریک از طرف دولتهای عضو اهدا شده است.
در این محوطه دو مجسمه قرار دارد که نظر هر بینندهای را بهمحض ورود به خود جلب میکنند. یکی از آنها مجسمه «خشونت کافی است(Non -violence )،اثر کارل فردریک رویترزوارد است که در سال 1988 از طرف دولت لوکزامبورگ به سازمانملل متحد هدیه شده. مجسمه گردان و سیاه و از جنس برنز است. لولة تفنگ گره خورده است و سر آن به زور کج شده. ولی نکته اینجاست که آیا با زور میشود جلوی خشونت را گرفت؟!
یک گروه موسیقی برنزی به نام ارکستر خوشحال که در میدان مرکزی شهر مالمو در سوئد قرار گرفته .
در هر تابستان ،این شهر میزبان گروههای موسیقی از سرتاسر سوئد است.با اینکه هیچ صدایی از آنها بلند نمیشود اما میشود از کنارشان گذشت و هر آهنگی که دوست داشت را با آنها زمزمه کرد. این مجسمهها را ینگو لوندل ساخته است
پاپاراتزیها به دزدکی دیدزدن معروفاند.
این عکاس هم پشت یک دیوار کمین کرده تا از سوژهاش عکسی بیندازد. این مجسمه در یکی از خیابانهای براتیسلاوا قرار گرفته
این مجسمه وارونه در ملبورن استرالیا قرار گرفته و لا تروب، یکی از تاریخی ترین و مشهورترین شخصیتهای دوره ویکتوریا را نشان میدهد که در تأسیس باغ گیاهشناسی سلطنتی ،کتابخانه ملی، موزه ویکتوریا و بسیاری مکانهای دیگر ملبورن نقشی اساسی داشته.
سازندة این مجسمة پنج متری ، چارلز روب است و سال پیش در نمایشگاه مجسمهسازی هلن لمپریر جایزه داوران را از آن خود کرد. سازنده اثردرباره این کار گفته: معکوسکردن مجسمه لا تروب به این خاطر بود که او با کارهایش به کاستیهای جامعه معاصر استرالیا اعتراض کرد.این مجسمه در موزه شهر جدید در حیاط ساختمان قدیمی خزانهداری ملبورن نصب شده و به تقلید از مجسمههای برنزی قرن نوزدهم کار شده است
آقای پلیس بدجور غافلگیر شده. او وسط خیابان دنبال دزد میگردد؛ غافل از اینکه جناب دزد از زیرزمین پیدایش شده.
نام این مجسمه مأمور شماره 15است ودر یکی از خیابانهای شهر بروکسل نصب شده و طرح آن هم از کارهای هرژه خالق تن تن گرفته شده است