از بس چنین صحنههایی را دیدهایم، یا دربارهشان شنیدهایم، یا خواندهایم، دیگر ضد ضربه شدهایم؛ صحنة پدرهایی که مادرها را کتک میزنند؛ مادرهایی که بچههایشان را آزار میدهند؛ و بچههایی که از خانه فرار میکنند، یا دست به خودکشی میزنند، یا عقدههای مربوط به درون خانه را سر آدمهای دیگر جامعه خالی میکنند.
این صحنهها بخشی از زندگی روزمرة قشری از افراد جامعهمان هستند که از فرط تکرار، آستانة توجه ما را نسبت به خودشان پایین آوردهاند.
انگار که ما این شکل زندگی را پذیرفتهایم و باورمان شده که نمیشود برایشان کاری کرد.
خط تلفن 123 برای پیگیری اینجور آسیبهای اجتماعی راهاندازی شده، و 21 بهمن، سالگرد افتتاحش است.
این که این خط چه کارهایی میکند، و چقدر به تصورات ذهنی ما و انتظاراتمان نزدیک است، چیزهایی است که توی این گزارش معلوم میشود.
«من 28 سالمه. 10 ساله که ازدواج کردم و با شوهرم اختلاف دارم. شوهرم از همان اول ازدواج، فحاشی و اذیت میکرد. دست بزن داشت. من و دخترم را میزد. حتی وقتی باردار بودم کتکم میزد.
من هم همیشه قهر میکردم و با بچه میآمدم خانه پدرم. ولی از وقتی دخترم 7 ساله شد نمیتوانستم این کار را بکنم. چون قانون میگوید دختر از 7 تا 9 سالگی متعلق به پدر است. برای همین، مجبور بودم بنشینم توی خانه و بسازم. دیگر نمیتوانستم هیچ کاری بکنم و دستم به هیچ جایی بند نبود.»
این خانم جوان یکی از آدمهایی است که برای این مشکلاتش به اورژانس 123 مراجعه میکند. 123، اورژانس آسیبهای اجتماعی است که با شش تا مرکز مداخله در بحران، دو سال میشود که در تهران راه افتاده. بعد هم در کرج، اهواز، مشهد، اصفهان و شیراز راهاندازی شده و قرار است تا انتهای امسال در 12 شهرستان دیگر هم راه بیفتد.
آن طرف خط، کارشناسهایی هستند که لیسانس یا فوقلیسانس روانشناسی یا مددکاری دارند و در سه شیفت برای پاسخگویی به همچین تماسهایی نشستهاند.
سه نفر در شیفت 8 تا 2 بعدازظهر، دو نفر در شیفت 2 بعدازظهر تا 8 شب، و یک نفر هم از 8 شب تا 8 صبح در شعبة میدان محلاتی اورژانس مینشینند. خانم جوان با این شعبه سر و کار پیدا میکند؛ چون نزدیکترین مرکز 123 به محل تماسش است.
زنگها برای چه به صدا در میآیند؟
آنجا یک دفتر اداری ساده است با چهار پنج اتاق نیمه خالی و میز و صندلیهای فلزی ساده. در طول روز حدود 40 تا 50 بار تلفنهایش زنگ میخورند؛ زنگهایی که بیشترشان نامربوط با حوزة وظایف اورژانساند و تنها دو سه موردشان مثل تماس خانم جوان قابل پیگیری هستند.
یعنی اگر برای مواردی مثل بگومگوهای زن و شوهری معمولی، دادخواست طلاق، یا معلولیت یکی از آشنایان، با این خط تماس بگیرید، کارتان قابل پیگیری نیست و تماس شما با یک مشاورة کوتاه، برای دادن آدرس و تلفن نزدیکترین مرکز مشاوره یا مرکز حقوقی، یا مرکز توانبخشی تمام میشود.
وقتی خانم جوان با
123 تماس میگیرد، کارشناسهای پشت خط، برای پیگیریهای بعدی، سؤالهایی را همان موقع پای تلفن میپرسند که شامل مشخصات فردی، وضعیت تحصیلی، وضعیت جسمی و همینطور مشخصات خانوادگی میشود و نوع و میزان آسیب را مشخص میکنند.
خانم جوان همانجا به کارشناس پشت خط میگوید که از شوهرش کتک میخورد و نمیتواند خانه را ترک کند، چون ممکن است دخترشان هم کتک بخورد؛ و تعریف میکند که شوهرش گاهی بچه را به زور میکِشد و با خودش میبرد بیرون خانه و با بدن زخمی برمیگرداند.
از گفتههای خانم جوان، فرمی پر میشود و از آنجاست که برایش توی اورژانس پرونده تشکیل میدهند و شرح حالش را میفرستند زیر دست کارشناس مسؤول خط. «فاطمه عباسی تهرانی» با 32 سال سن و فوقلیسانس روانشناسی، کارشناس مسؤول خط 123 و مشاور پروندة خانم جوان است.
خانم تهرانی توضیح میدهد که: «در این مرحله، کارشناس مسؤول خط تصمیمگیری میکند. اگر مورد تماس، حاد و در حال اتفاق افتادن باشد، مثل اقدام به خودکشی، یا در معرض شکنجه و آزار بودن، پیگیری پرونده با فوریت در اعزام ادامه پیدا میکند ولی اگر تماس فقط برای خبر دادن وجود یک نوع آسیب یا آزار باشد، آن مورد در لیستمان ثبت میشود و پیگیریها در 24 ساعت آینده انجام میشوند.»
تماس خانم جوان شامل موارد فوریت در اعزام نمیشود و «فاطمه تهرانی» به خانم آدرس میدهد که فردا خودش را به مرکز برساند.
برسد به دست آقای قاضی
فردای آن روز، خانم تهرانی پشت میز اورژانس نشسته بود و خانم جوان و دخترش داشتند همه چیز را برایش توضیح میدادند: «هر وقت ما را میزد، توی خانه میماند که آثار کتکهایش از بین برود. یک بار که بچهام را زده بود، با هزار بدبختی جای ضربهها را قایم کردم و رساندمش پزشکی قانونی.
از پزشکی قانونی گواهی آثار ضرب و شتم گرفتم و گواهی را بردم دادگاه. آنجا برای دو ماه بهام حضانت موقت دادند.» ولی مشکلات خانم جوان از جایی شروع میشود که قاضی دادگاه بعدی، حضانت دائم برای مادر را قبول نمیکند؛ چون ولی دَم دختر، تا 9 سالگی پدر است.
حالا زن جوان ناامیدانه چسبیده بود روی صندلی و دخترش داشت همه چیز را برای خانم تهرانی تعریف میکرد: «مامانم را خفه میکند. من را میزند. پرت میکند. فحشمان میدهد. بعدش عذرخواهی میکند.»
از نظر خانم تهرانی، همة کودک آزاریها، مثل ضرب و شتم دخترکوچولو نیستند که نشانههای قابل رؤیتی برای اثبات داشته باشند. آزارهای روحی-روانی، مثل توهین، تحقیر، تمسخر، ترساندن، حبس کردن در منزل، وادار کردن کودکان به کارهای خلاف، یا سوء استفادههای جنسی، یا مورد مسامحه و غفلت قرار دادن نیازهای اولیه بچههای زیر 18سال، بیشترشان مواردیاند که برای اثبات، کار را سخت میکنند.
دو نفر شاهد عادل لازم است؛ و خیلی جاها حتی تبصرههای قانونی هم برای کمکرسانی چیزهایی کم دارند. خانم تهرانی اینجور وقتها، همة موارد آزار و اذیت را به عنوان گواهی بهزیستی برای دادگاه، صورت جلسه میکند. خانم جوان هم نامه صورت جلسه فاطمه تهرانی را میبرد برای دادگاه بعدیاش.
خانم جوان! دیگر در امانی
صحنههای مشابه با پروندة خانم جوان، ممکن است دور و بر هر کدام از ما اتفاق بیفتند. صحبتهای «فاطمه تهرانی» پر است از مثالهای ناخوشایندی که باکسهای کنار این گزارش فقط چند تصویر از آنهاست؛ مثالهایی که بیشترین آمارشان سهم آزارهای جسمی ـ روانی، برای دختران 13 تا 51 سال و از طرف والدین به خصوص پدرانشان میشود؛ مثالهایی که از بیاطلاعی زنان و دختران جوان از حقوقشان میگوید.
خانم جوان هم مدتها از وجود اورژانس 123 بیخبر بود، ولی وقتی که مطلع شد، فقط با صرف چند ساعت وقت و گرفتن نامه گزارش خانم تهرانی، توانست حضانت دائم دخترش را از دادگاه بگیرد، و با خیال راحت بقیه مراحل طلاقش را انجام بدهد.
خیلی از ما مثل خانم جوان، هنوز از وجود این شمارة سه رقمی خبردار نشدهایم. آقای رضایی، معاون دفتر اجتماعی سازمان بهزیستی، دربارة این که چرا تبلیغات بیشتری برای معرفی اورژانس به مردم نمیشود، میگوید:«ما میتوانیم خط را بیشتر معرفی کنیم، ولی ظرفیت پذیرش ما برای جمعیت چندمیلیونی تهران کم است.
بنابراین، همزمان با افزایش انتظارات مردمی، باید مراکز مداخله در بحران یا اورژانسهای اجتماعیمان که پیگیریهای 123 را انجام میدهند، تقویت بشوند. برای این منظور میخواهیم در سال آینده از مشارکت انجمنهای حقوقی و کودکآزاری یا همان NGOها استفاده کنیم تا 123 گستردهتر از این بشود.»
با عملی شدن این حرفها، شاید بتوانیم انتظار روزهای امنتری را برای کودکان و خانمهای جوان آسیب دیدة دور و برمان داشته باشیم. اگر چه به قول خانم تهرانی نمی شود انتظار معجزه از این خط را داشت؛ چرا که 321 بیشتر پرونده ها را با مشاوره و گفت وگو حل و فصل می کند و آدمهای متجاوز به حقوق کودکان و زنان همچنان زندگیهای دیگری را به هم میزنند.
امسال 123 به چند نفر کمک کرده؟
معاون دفتر آسیبدیدگان سازمان بهزیستی، دکتر غلامرضا رضاییفر، درباره آمار مراجعهکنندههای 123 میگوید توی 9 ماهه اول امسال، 4969 مورد تماس در تهران با اورژانس گرفته شده که 4654 مورد از تماسها با مشاورة اولیه حل شده و تنها 315 موردشان قابل پیگیری بوده.
بیشترین سهم این 315 پرونده، به کودک آزاری تعلق پیدا میکند، با عدد 249. باقی عددها هم حوزة وظایف اورژانس را نشان میدهند: 27 پروندة همسرآزاری، 24 پروندة خشونت فردی و اجتماعی، 5 پروندة رانده شدن از منزل، 3 تا سالمندآزاری و 2 تا فرار از منزل. 4 تای این پروندهها هم اقدام به خودکشی بوده که تازه وقتی قربانی نیمه جان را به بیمارستان رساندهاند، 123 خبردار شده.
دست آخر، عزیزدردانة پروندههای اورژانس است، با عنوان «بلامکان» که پروندة یک دختر 15 سالة بیسرپناه بوده. دختر نوجوان از توی خیابان تماس میگیرد و 123 بهاش کمک میکند تا خانوادهاش را پیدا کند.
123 برای آزارهای جنسی چکار میکند؟
اتفاق غمگینی است برای یک دختر 11 ساله که توی خانة خودش از طرف ناپدری مورد آزار قرار میگیرد. توی چنین موقعیتی، اورژانس 123 مکاتبهای با ادارة سرپرستی انجام داده بود و توانسته بودند دختر را به طور موقت از آن خانه دربیاورند و به بهزیستی انتقال دهند. از یک طرف، ادامة زندگی آن دختر در کنار ناپدریاش به صلاح نبود و از طرف دیگر، نگهداری همیشگی یک نفر توی بهزیستی برای مددکارها آخرین راه ممکن است.
برای همین، تیم مشاوره تصمیم گرفته بود مادر را توجیه کند تا دختر به خانة مادربزرگش انتقال داده شود. مادر هم قبول کرده بود. نظارت کارشناسها تا مدتی ادامه داشت و به دختر، کمکهای مالی موردی به شکل بلاعوض میشد.
123 برای همسرآزاری چکار میکند؟
زن جوان بیشتر از آن حدی که فکرش را بکنید تحمل کرده و تازه بعد از 5 سال کتک خوردن از شوهرش زنگ زده بود به اورژانس 123. پرسیده بودند: «چرا تا حالا کاری نکردی؟»
گفته بود: «چی کار کنم؟ باید بسازم!»از ترس بیخانمان شدن فکر میکرد زن یعنی سوختن و ساختن!
کارشناسهای 123 از همان پای تلفن به زن دربارة حق و حقوقش گفته بودند. بعد هم نوبت جلسات مشاورة حضوری بود برای زن و شوهرش توی مرکز.
اما فکر میکنید مردی که با شیلنگ همسرش را میزند، با صحبت کردن قانع میشود؟ مددجویان مرکز نواب معتقدند اگر آن آقا عصبی مزاج باشد و فقط وقتهایی که عصبانی میشود نتواند درست و حسابی خودش را کنترل کند، راهحل قضیه مشاوره است، تا آن فرد آگاه بشود که کارش جرم است و پیگرد قانونی دارد. ولی اگر همسر اختلال روانی یا اعتیاد داشته باشد، میشود از طریق کلانتری و گرفتن حکم از دادگاه به کمک زن رفت. دست آخر، همة این حالتها بستگی به میزان همکاری مرد با کارشناسها دارد.
123 برای کودکآزاری چکار میکند؟
صاحبخانه زنگ زده بود به اورژانس و خبر داده بود که زن و شوهر جوان همسایه، دو دختر
4 ساله و 5 سالهشان را از صبح که میروند سر کار، به تخت یا صندلی میبندند و بچهها گرسنه و تشنه و تنها میمانند تا 5 و 6 عصر که مادر و پدر برگردند و تازه شروع کنند به کتک زدن بچهها! به محض این گزارش، از اوژانس 123 کارشناسی فرستاده میشود برای بازدید و آنجا بچهها را از پنجره، پشت درهای قفل شده میبیند. خیلی فوری به پلیس 110 اطلاع داده میشود. کارشناس هم تا برگشتن پدر و مادر، همانجا میماند. بالاخره مادر دخترها از راه میرسد و در جواب مددکار میگوید:«بچههای خودماند. به شما هیچ ربطی نداره!»
بعد از این برخورد مادر، اورژانس وارد عمل میشود و صورت جلسة پلیس 110 و گزارش مفصل بهزیستی را میفرستند به دادسرا. فردای آن روز با حکم قاضی، مددکار بهزیستی همراه مأمور کلانتری، در آن خانه را باز میکنند و بچهها را به بهزیستی میبرند.
مادر و پدر به بهزیستی احضار میشوند و از آنها تعهد گرفته میشود که برخوردشان را با بچهها اصلاح کنند. بهزیستی هم به زن و شوهر جوان که وضعیت مالی مناسبی نداشتند، کمک میکند تا بچههایشان را به یک مهدکودک کم هزینه بگذارند. دیگر آنها زیرنظر مددکار 123، موظف بودند صبحها دخترها را بگذارند مهد تا ساعت 5 عصر که میروند دنبالشان.