تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۳

عباس آخوندی: سخن این است که بدون داشتن دولت - ملت مستقل دسترسی به توسعه ناممکن است. حتی در عصر جهانی شدن و با فرض تعامل حداکثری با جهان، باز به دولت - ملت کارآمد نیازمندیم.

نکته تاریخی آن است که تداوم و استقلال دولت -ملت ایران پس از جنگ تحمیلی اخیر تا حد زیاد مرهون و تابعی از فتح خرمشهر است و این نکته‌ای است که کمتر بدان پرداخته شده است.

از دهه نود میلادی به این سو که گفتمان جهانی شدن قوت گرفت، شاهد رویکردهای متفاوتی در برابر این پدیده نوظهور هستیم. در ارین ارتباط، طیفی از نظرها از انکار کلیت گفتمان جهانی شدن و پروژه استکباری خواندن آن، تا ساده انگارانه ناقوس پایان تسلط عصر دولت-ملت‌ها را رسما اعلان کردن فراروی ماست.

البته در این میان رویکرد دیگری نیز وجود دارد که همچنان معتقد به تداوم دولت - ملت‌ها است لیکن با فرض استحاله در ماهیت آن‌ها و کارکردهای درونی و بین‌المللی آن‌ها.

فارغ از اینکه ما درکجای این طیف قرار بگیریم، اصل تداوم کارکرد بنیادین دولت-ملت‌ها غیر قابل چشم‌پوشی است و هر چه می‌گذرد نظریات پشتیبان تداوم نقش کلیدی این نهاد در سطح جهانی قوت می‌گیرد هر چند قواعد جدید ناشی از فرایندهای جهانی شدن بطور مؤثری بر فرایندهای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌های دولت-ملت‌ها در سطح ملی و بین‌‌المللی اثرگذاشته است.

درواقع، جهانی شدن شبکه‌های اجتماعی جدیدی در سطح جهانی به وجود می‌آورد که موجب ارتباطات عمودی گسترده و نوینی می‌‍شود که شبکه‌های محلی و ملی را به شبکه‌های جهانی وصل می‌کند. همچنین این فرایند موجب تغییر فرم و نوع شبکه‌های ملی و محلی که همان ساختارها و نهادهای اجتماعی ملی و محلی هستند می‌گردد. لیکن هیچگاه آنها را از بین نمی‌برد. حال در این چارچوب، مفهوم توسعه به قدرت اثرگذاری شبکه‌های ملی بر شبکه‌های بین‌المللی تبدیل خواهد شد.

یکی از اساتید صاحب نام ایران در علوم سیاست در جلسه‌ای اعلام می‌داشت که چنانچه بخواهم از تمام عوامل مؤثر بر توسعه فقط یک عامل را انتخاب کنم، تعامل فعال با جهان را به عنوان مهمترین عامل توسعه قلمداد خواهم کرد. من به گفته این استاد عزیز از بن دندان معتقدم، چون اساسا توسعه درخلاء بی معنی است. توسعه نتیجه افزایش توان رقابت پذیری در سطح جهانی است و این چیزی نیست که در تنهایی به دست آید. لیکن سخن اینجاست که لازمه تعامل در گام یک اثبات وجود مستقل دولت-ملت است. در غیبت دولت - ملت تعامل فاقد وجه است. به گفته آن شاعر:

ذات نا یافته از هستی بخش

 کی تواند که شود هستی بخش

پس در گام یک ما به یک دولت-ملت واقعی نیاز داریم که آن تعامل مثبت با جهان را به منظور افزایش توان رقابت پذیری ایران سازماندهی نماید. در تاریخ معاصر ایران فرایند ملت سازی پس از انقلاب مشروطه و نهضت ملی، در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به سرانجام رسید. در جریان انقلاب اسلامی بود که ملت ایران به عنوان یک ملت تمام عیار به مفهوم نوین آن ظهور پیدا کرد و نسبت به سرنوشت خود با رای به جمهوری اسلامی اتخاذ تصمیم نمود.

در همین راستا، مهمترین دستاورد فتح خرمشهر تثبیت تمامیت ملی ایران است. آنچه که طراحان جنگ بر علیه ایران تدارک کرده بودند تصاحب قطعه‌ای از خاک ایران نبود، بلکه فروپاشی تمامیت ملی ایران بود. لحظه‌ای بیندیشیم که چنانچه صدام و حامیان بین‌المللی وی در این جنگ پیروز شده بودند، مفهوم ملت ایران اکنون چه بود؟

هرچه بیشتر به این سؤال مقدر تاریخی بیندیشیم، عظمت کاری را که دلاورمردان ایران در حفظ تمامیت ملی ایران انجام دادن برایمان بیشتر جلوه خواهد کرد. تامل در برابر این سؤال است که ایرانی وطن‌خواهی را وامی‌دارد که در برابر تمام کسانی که کوچکترین سهمی در آزادی خرمشهر داشتند سر تعظیم فرود آورد و حرمت آنان را پاس بدارد.

قطعا در پیشانی این گروه شهیدان، جانبازان و کسانی قرار دارند که در خط مقدم جبهه آزادی خرمشهر جنگیدند و این ملت را از خطر فروپاشی رهانیدند. خرمشهر را تمام ملت ایران آزاد کردند. آز آن زن روستایی که در دهی، اندک آذوقه‌ای برای رزمندگان تدارک می‌دید تا جوانان و مردان شهری و روستایی که برای دفاع از سرزمین ایران بسیج شدند و تا نیروهای رزمنده سپاه، ارتش و بسیج. بنابراین ملت ایران پس از فتح خرمشهر یکبار دیگر زاده شد و خرمشهر به ملت ایران تعلق دارد. آزادی خرمشهر را می‌توانیم به عنوان یک واقعه بزرگ آزمون تاریخی ملتسازی ملت ایران نام ببریم. فتح خرمشهر از دو بال دولت-ملت ایران رسالت بال ملت سازی را به سرانجام رسانید؛ حداقل از فروپاشی آن جلوگیری نمود.

از این روست که فتح خرمشهر نقش کلیدی در ایجاد مقدمات توسعه ملی در ایران دارد و بدون آن توسعه ایران در عصر حاضر بی‌معنی است. بسیاری این تعبیر را بکار می‌برند که ما در جنگ حتی یک وجب از خاک ایران عزیز را به بیگانه ندادیم. این قلم بر این ادعا است که این پرارزش است لیکن، خاک ایران توام با ملت آن با معنی است. ما وقتی می‌گوییم به این آب و خاک تعلق داریم، یعنی حس تعلق به ملت عزیز ایران داریم. ملت یعنی جهان بینی، دین، آیین، اسلام، ایمان، فلسفه، تاریخ، فرهنگ، موسیقی، شعر، ادبیات، سبک زندگی، امنیت، آرامش، منابع مادی و معنوی، رفاه، خلقیات، دوستی، مهربانی، پیوند و در نهایت همه هویت و همه وجود ما! و این آن چیزی است که ارزش جانسپاری دارد. اگر می‌گوییم "چو ایران نباشد تن من مباد"، به دلیل جغرافیای فیزیکی نیست بلکه به دلیل تعلق به این ملت که تمام هویت ما را شکل می‌دهد است که سر از پا نمی‌شناسیم و ما همه این را مدوین دلاورمردان رهایی بخش خرمشهر هستیم.

با این وجود ما در مرحله دولتسازی پس از ملتسازی خرمشهر درجا زدیم. منظور از دولتسازی دسترسی به مجموعه مورد اجماعی از منافع ملی است که موقعیت رقابت پذیری ما را در سطح جهان حفظ و ارتقا بخشد و قواعد و نهادی که همواره آن را پاس بدارد. و از آنجا که شخصیت و ماهیت دولت‌ها از اشخاص جدا است، هرچند سیاست‌های اجرایی بسته به جریان‌هایی که دولت را تصاحب می‌کنند می‌تواند متفاوت باشد، لیکن هیچگاه مجموعه منافع ملی و قواعد و حاکمیتی که برای پاسداری از آن به وجود آمده است نمی‌بایست مورد تردید و نقض قرار گیرد.

آنچه ما در نگاه دوباره به دولت‌هایی که پس از جنگ در ایران برسرکار آمدند در می‌یابیم آن است که تعاریف آن‌ها از مجموعه منافع ملی ایران متفاوت بوده است. تو گویی که آن‌ها به ملت‌های متفاوتی تعلق داشته‌اند؛ حداقل به دو ملت! و این قطعا اصل حاکمیت ملی در ایران را خدش‌ه‌دار ساخته و موجب کاهش موقعیت رقابت پذیری ملت ایران در سطح جهانی گشته و ما را از توسعه باز داشته است. از این هشدارانه‌تر آنکه روند گسست اجتماعی و فروپاشی اخلاقی در ایران ملت‌سازی تحقق یافته را نیز به مخاطره انداخته است.

عده‌ای هر روز با ترفندی تلاش می‌کنند بخشی از این جامعه را از این ملت جدا سازند. و عده‌ای ناآگاه برای آنان هورا می‌کشند و در عمل آب در آسیاب روند ملت‌شکنی می‌ریزند. و این همان چیزی است که وطن‌خواهان از آن تحت عنوان مخاطره تباهی خون شهدا و زحمات و رنج رزمندگان یاد می‌کنند.

باشد که به هوش بیاییم و رخنه‌ای که در یکپارچگی اجتماعی ایران در حال رخداد است سد کنیم. و نهایتا به فکر توسعه ایران باشیم. امروز با اندوه و حسرت اشعار استاد مصطفی سرخوش را که به واسطه دوستی عزیز به دستم رسیده بود می‌خواندم. هرچند او در سال 1331 این اشعار را سروده است لیکن گویی وصف حال امروز ماست:

کجا رفت آن دانش و هوش ما که شد مهر ایران فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان کزان سوخت جان و دل دوستان
که چشم جهان بین ما کور کرد که ما را ز راه خرد دور کرد
که چید این گل سرخ خوشروی را کزان برد هم رنگ و هم بوی را
که کند این درخت کهن را ز جای که برد از کف ما دل و دین و رای
که نا مردمی را بما یاد داد بر و بوم ما را که برباد داد
چرا آتش مهر ما سرد شد کزان گونه سرخ ما زرد شد

باشد که باز از سر مهر گردِ هم آییم و به رسم خرد روند گسست اجتماعی ایران را سد کنیم و در اندیشه توسعه ایران باشیم.

منبع: همشهری آنلاین