کتابخانههای ما مملو از کتابهای نخواندهای است که سالها پیش خریداری شده و گرد و غبار روی آنها را گرفته اما باز هر سال کتابهای جدیدی خریده و کتابخانههایمان را با آن مزین میکنیم، ولی سؤال اینجاست که چرا ما ایرانیها فرهنگ مطالعه نداریم؟
از زمانی که وارد مدرسه میشویم و خواندن و نوشتن را میآموزیم خواندن کتابهای درسی اولویت اول پدر و مادرها و معلمانمان بوده و تقریبا هیچوقت برای خواندن کتابهای غیردرسی مورد تشویق قرار نمیگرفتیم و حتی مذمت میشدیم و این باعث شده تا تعداد کتابهای خوانده شده در طول ۱۲ سال مدرسه بسیار نباشد و در نتیجه فرهنگ مطالعه در ما و کودکانمان نهادینه نشود که موجب دردسر خودمان و مسئولان شده تا جایی که سرانه مطالعه مردم ایران به 2 دقیقه رسیده است.
البته محمد سالاری مدیرکل دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی و کتابخوانی اذعان داشته «آمار قدیمی 2 دقیقه در روز که همهجا گفته میشود و همه به آن استناد میکنند سیاه نمایی است و روزی 2 ساعت یعنی ۱۲۰دقیقه صحیح است؛ یعنی ۳۰ دقیقه بالاتر از رکورد جهانی» اما رئیس کتابخانهملی ایران سرانه کتابخوانی در کشور را برای هر نفر تنها 2دقیقه در روز دانسته که با افزودن مطالعه کتابهای درسی برای برخی افراد این سرانه به 6 دقیقه افزایش پیدا میکند اما واعظی رئیس نهاد کتابخانههای کشور در سال ۸۸ سرانه مطالعه در نمونه آماری بالای ۱۲ سال سن را ۱۸ دقیقه و۱۲ ثانیه اعلام کرده و آمار 2 دقیقه را مربوط به سال۳۷ یعنی زمانی که حدود ۶۵ درصد جمعیت بیسواد بودند، دانسته است.
سرانه زمان مطالعه فرانسویها ۲۶ دقیقه، هلندیها ۲۵ دقیقه، انگلیسیها ۶۰ دقیقه و ژاپنیها ۹۵ دقیقه است. در هر حال 2 یا 6 یا ۱۸ دقیقه آمار زیاد مطلوبی در مقایسه با آمار جهانی نیست. برای محاسبه این سرانه براساس تعریف جهانی باید سواد شهروندان، جمعیت میزان محصلان و دانشجویان، تعداد روزنامهها، میزان چاپ و تیراژ کلی، قرار داشتن خرید کتاب و نشریه در سبد خانوار، تعداد کتابخانههای عمومی و خصوصی و سطح گسترده هرکدام را درنظر گرفت.
در ایران حدود ۹۱ درصد مردم باسوادند، از طرفی در سال ۱۳۹۰، ۶۵ هزار عنوان کتاب به چاپ رسیده اما برخی از ناشران از تیراژ زیر هزار جلد سخن میگویند. تعداد و تیراژ روزنامههای ما (با جمعیت بیش از ۷۰میلیون نفری ایران ) در قیاس با ژاپن که روزنامه آساهی شیمبون تیراژ یک میلیونی دارد رقم قابل ملاحظهای نیست. این آمار و ارقام بهگونهای است که محاسبه سرانه را دشوار میکند.
مشکلات و عدمکتابخوانی
مردم ایران مردمی بودند که بیشتر ترجیح میدادند بشنوند تا بخوانند، شنیدن قصههای مادربزرگ، گوش کردن به نقل نقال؛ اینها همه گذشته این ملت را شکل میدهد که تغییر آن نیاز به تدوین برنامهای منسجم دارد. اشباع شدن بازار با موضوعات سطحی، پیش پاافتاده و بیمحتوا که خواندن آنها کاری جز وقت تلف کردن نیست از جمله عواملی است که باعث کاهش و عدمترغیب مردم به کتابخوانی شده است.
از طرفی گرانی قیمت کالاها روی ارزش کتاب تاثیرگذار بوده و میزان خرید کتاب را نسبت به قبل کمترکرده است. البته از جمله عوامل تاثیرگذار بر کاهش میزان مطالعه را میتوان ورود تکنولوژیهای جدید به زندگی مردم بهویژه جوانان و نوجوانان دانست که بیشتر وقت خود را با دیدن تلویزیون یا وبگردی در اینترنت صرف میکنند، مدت زمانی حداقل 3 یا 4 ساعت که دیگر زمانی برای مطالعه کتاب و حتی روزنامهها نمیگذارد. آنطور که رئیس نهاد کتابخانههای کشور آقای واعظی بیان کرده سرانه مطالعه روزنامهها در سالهای اخیر کاهش یافته و از ۴۴دقیقه به ۲۴ دقیقه رسیده است. وی استفاده از شبکههای مجازی و سایتهای خبری را یکی از دلایل کاهش سرانه روزنامه خوانی میداند.
از دیگر عوامل موثر در این زمینه به کمبود تعداد کتابخانهها میتوان اشاره کرد؛ بهطوریکه تعداد کتابخانههای شهرداری تهران برای ۲۲ منطقه این شهر تنها ۸۷ کتابخانه است که این تعداد حتی با احتساب کتابخانههای عمومی برای جمعیت ۸میلیون نفری شهر تهران چشمگیر نیست و هر فرد نمیتواند در محله خود عضو کتابخانه باشد. همچنین به گفته مسئولان بهصورت میانگین برای هر 100 ایرانی یک متر فضای کتابخانهای وجود دارد.
یک فرد تهرانی برای پیدا کردن و خرید برخی از کتابها مجبور است به مرکز شهر، محل تجمع کتابفروشیها واقع در خیابان انقلاب اسلامی یا کریمخان مراجعه کند که با توجه به شلوغی و ترافیک این مناطق خرید را برای وی سخت میکند. براساس گزارش همشهری آنلاین تعداد کتابفروشیهای فعال در تهران به ۲۵۰۰ هم نمیرسد.
در ادامه برای روشنتر کردن موضوع بحث میتوان به سنتی بودن نحوه توزیع کتاب و نبود فروشگاههای اینترنتی گسترده برای خرید آنلاین اشاره کرد. البته بارها و بارها سخنانی از طرحها و کمکهای بزرگ به کتاب و کتابخوانی از مسئولان فرهنگی شنیدهایم. نبودن تبلیغات رسانهای کافی در زمینه کتاب و کتابخوانی بهجز در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب، یکی دیگر از مشکلات در این زمینه است.
در زمان نمایشگاه کتاب - زمانی که کتابها با تخفیف همراه هستند - خرید آن به اوج میرسد شاید مقایسه قیمت کتاب و دستمزدها عادلانه بودن آن را نشان میدهد اما مردم اینطور فکر نمیکنند و سعی دارند خرید کتاب را در زمانی انجام دهند که قیمت کتاب کمتر از قیمت پشت جلد است.
از دیگر مشکلات در این زمینه میتوان به برخی ترجمههای ناملموس موجود بهویژه در حوزههای تخصصی اشاره کرد. وجود ترجمههای خوب، کتابهایی با نثر روان و موضوعات عمیق و پرمحتوا باعث میشود تا مردم به سوی مطالعه کتاب کشانده شوند. در کل هماکنون مشکلاتی مانند تبلیغات، نبودن فرهنگ کتابخوانی در میان دانشآموزان و مردم عادی، اشباع شدن بازار از کتابهای سطحی، روشهای سنتی فروش، گسترش استفاده از تکنولوژیهای جدید، نبود فضای کافی کتابخانهای نسبت به جمعیت کل، نبودن کتاب در سبد خانوار و... باعث شده تا میزان سرانه مطالعه روزانه ایرانیان اینقدر کم باشد. البته آمار ضدو نقیضی که مسئولان از آن صحبت میکنند هم باعث ایجاد شبهه در میان مردم میشود که گاهی از عدمآگاهی یا عدم محاسبات صحیح نشأت میگیرد. در هر صورت این میزان چه ۶ دقیقه باشد و چه ۱۸ دقیقه برای یکی از جوانترین کشورهای جهان با تعداد زیاد قشر تحصیلکرده که آینده سازان این سرزمین کهن هستند بسیار کم بوده و باید در پی اصلاح آن از راههای مختلف باشیم که ازجمله مهمترین آن نهادینه کردن این فرهنگ در میان دانشآموزان است. اما اینکه این هدف چه زمانی تحقق پیدا میکند کسی نمیداند؟