راهکارهای بازی با اعداد و ارقام برای کشورهای در حال پیشرفته تبدیل به سخت ترین کار شده است. پیدا کردن چنین راهکارهایی برای نظام آماری یک کشور میتواند در صورت بهکارگیری به فاجعه ختم شود. به ویژه که این آمار در رابطه با امور فرهنگی نیز باشد.
در رابطه با فعالیتهای اقتصادی و صنعتی که مدتهااست بازی با نظام آماری تمام شده اعلام شده چرا که همه امور به روز است و پنهان کاریهای آماری و یا استفاده از راهکارهای غیر استاندارد آماری بالاخره رو میشود. برای ما اما هنوز آمار و ارقام به نحو شگفت انگیزی میتوانند نجات بخش باشند به ویژه اگر این ارقام در رابطه با امور فرهنگی باشند.
مدتی پیش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سرانه مطالعه در ایران را 18دقیقه اعلام کرد. ضمن اینکه وی با تفکیک مطالعه غیر تکلیفی از مطالعه تکلیفی (همان خواندن زورکی) و اضافه کردن مطالعه ادعیه و روزنامهها و مجلات به رقم 76 دقیقه رسید و دست برقضا از این عدد اعلام ناخرسندی کرد. باور سرانه مطالعه روزانه آنهم با رقم اعلام شده از سوی وزیر اگرچه با گوشه و کنایههای بسیار وسیعی هم روبرو شد اما نکته اینجااست که برای مرتبه بعدی آیا همین روش از سوی متولیان کتاب و کتابخوانی کشور اعمال میشود و با پیش کشیدن بحث مطالعه غیر تکلیفی؛ سرانه مطالعه را سه رقمی اعلام خواهند کرد؟ بدون هیچ پیش بینی و یا بدبینی باید گفت ظاهرا داستان همینگونه خواهد بود.
بازیهای بسیار رو و اعلام چنین ارقام نادرستی هم مشکل ریشهای نظام آماری در این رسته را نشان میدهد و هم از اساس جلوه گر این نکته است که چطور مسئولین مربوطه معنای روز کتابخوانی و آمار روزانه و سالیانه و کلا آمار سرانه مطالعه را اینگونه تعریف کردهاند.
آمار یک فن است و مربوط به مباحث ریاضی. برای رسیدن به آمار و ارقام حقیقی راهکارهای علمی مدون وجود دارد و تعاریف در تمامی حوزهها دهههاست که استاندارد شده و عمده کشورها از آن استفاده میکنند. سئوال اینجااست که در کشوری مثل ما که تیراژ روزنامه و تعدد آنها و هم چنین تولید و انتشار سایر نشریهها با مشکل اساسی روبرو است و بهترین تیراژ برای یک کتاب هنوز 3500 و در بهترین و رویاییترین حالت 5000 جلد است و هنوز که هنوز است خرید کتاب و محصولات جانبی در سبد خرید خانوار قرار نگرفته، چگونه ما توانستهایم یقه چشم بادامیهای کشور خورشید تابان یعنی ژاپنیها را بگیریم؟ ژاپن با 92 دقیقه مطالعه سرانه روزانه در جهان پیشتاز است. جایگاه ما با اعلام وزیر محترم 76 است. آیا آنها نیز از نظام آماری و تعاریف ما استفاده کرده اند؟ شاخصهای ما در این رابطه کدام است؟ استانداردهای جهانی که معلوم است و پیشینه اعلام سرانه مطالعه به سال 1901 برمیگردد. سواد شهروندان، جمعیت، میزان محصلان و دانشجویان، تعداد روزنامهها، میزان چاپ و تیراژ کلی، قرار داشتن قطعی خرید کتاب و نشریه در سبد خانوار، تعداد کتابخانههای عمومی و خصوصی و سطح گستره هرکدام، تعداد مدارس و دانشگاه ها و تعداد کتابخانهها و میزان کتاب در هرکدام و ... فقط تعداد محدودی از این شاخصهای جهانی و استاندارد برای دریافت سرانه مطالعه است. آیا ما از این شاخصها استفاده میکنیم تا به رقم و آمار صحیحی برسیم؟!
بسیاری از کارشناسان رقم سرانه مطالعه روزانه هر ایرانی را همان 2 دقیقه میدانند. رقمی که بر اساس شاخصها و ارقام حقیقی بدست آمده است. رقمی که برای کاناداییها 22 دقیقه، برای هلندیها 25 دقیقه، برای فرانسویها 26 دقیقه و برای انگلیسیها 60 دقیقه است.
زیبا روزی است آن روز که متولی کتاب و کتابخوانی بتواند با فرزانگی از عدد و رقم صحیح مطالعه و سرانه کتابخوانی در کشورمان سخن بگوید.