آوردهاند که مردی نزد عابدی رفت و گفت: مرا عبادت کردن بیاموز... عابد پرسید: تو طعام چگونه میخوری؟ سیر و یا نیم سیر؟
گفت: سیر.
عابد گفت: سیر خوردن رسم چارپایان بارکش است. اول برو طعام خوردن بیاموز، بعد بیا تو را عبادت کردن بیاموزم.
در خوردن طعام نکتهها و سنتها آوردهاند، بعضی پیش از خوردن، بعضی پس از خوردن و بعضی در میان آن ...
نخست، شستن دست و دهان است. دوم، طعام بر سفره چیند و خورد. سوم آن که نیکو بنشیند، لمیده و تکیه زده، طعام نخورد. چهارم تا گرسنه نشود دست به طعام نبرد. پنجم ، قناعت و اعتدال پیشه کند. ششم، طعام تنها نخورد. هفتم طعام به نیاز سلامت خورد نه به حرص و طمع.
- حرص و طمع در هنگام خوردن طعام نشاید و نشانه حرص و طمع در طعام خوردن این است که یک لقمه در دهان بگذاری و بجوی و لقمه دیگر را آماده سازی و دو چشمت در لقمه دیگر باشد!
- طعام چنان خور که گویی، تو او را خورده باشی، نه او تو را! اگر تو او را خورده باشی همه نور شود، و اگر او تو را، همه دود شود!
- هر بامداد از خانه بیرون نروی مگر طعامی خورده باشی، زیرا، سیری موجب صبوری و بردباری است و گرسنگی، مایه خشک مغزی و سبک سری...
- ای عزیز، بدان که خوراک دل، معرفت است، و هر چند بیش باشد بهتر. و خوراک تن، طعام است، و اگر زیادت از حد خویش بود، سبب هلاک گردد.
- حکیمی را پرسیدند؛ روزی چه مایه طعام باید خوردن. گفت صد درم سنگ کفایت است. گفت این قدر چه قوت دهد؟ گفت؛ اینقدر تو را به پای همی دارد و هرچه برین زیادت کنی تو حمال آنی.
- حکایت زیبایی آوردهاند که روزی انوشیروان عادل به شکار رفته بود و از لشکر جدا مانده و سخت تشنه شده بود. دهی دید، بدان ده شد و به درِ خانهی رفت و آب خواست.
دخترکی بیرون آمد و او را بدید، به خانه باز آمد و نیشکری بکوفت و در آب آمیخت و کاسه ای پر کرد و به دست او داد.
انوشیروان نگاه کرد، خاشاکی چند خرد در آن کاسه دید. آب را آهسته سر کشید و تمام بخور.
دخترک را گفت: آفرین! خوش آبی آوردی، ولی اگر این خاشاک در این کاسه نبودی بهتر بود.
دخترک گفت: ای امیر، آن خاشاک به عمد اندر آن کاسه افکندم.
انوشیروان گفت: چرا؟
دخترک گفت: از آن که تو را بسیار "تشنه" دیدم و "جگر" گرم، اگر آن خاشاک نبودی تو آن آب آهسته نخوردی و تو را زیان داشتی.
انوشیروان را دانایی و زیرکی دختر عجب آمد و بسی پاداش به او داد.
- حدیث زیبایی از امام رضا (ع) در بحار الانوار آمده است که: بدن همانند زمین پاک و آماده برای زراعت است، اگر در آبادانی و
آب دهی به آن مراقبت شود، به گونهی که آب نه بیشتر از نیاز به آن برسد تا آن را غرق کند و نه از اندازه کمتر باشد تا آن
را به خشکی گرفتار سازد، آبادانیاش استمرار، خرمیاش بیشتر و کشت آن برکت مییابد.
اما اگر از آن غفلت شود به تباهی میگراید و علف هرز در آن میروید. تدبیر آدمی در خوراک و نوشیدنی، سبب سامان و سلامت
آن شده و عافیت در آن ریشه می گستراند. بنگر که چه چیز با تو و با معدهی تو سازگار است.
تن تو با چه چیز نیرو میگیرد و چه خوردنی و نوشیدنی ای برای بدنت سالمتر است، همان را برای خویش مقرر بدار و خوراک خود گیر.
پس کلام آخر این است که انسان باید در بر آوردن این حاجت طبیعی خود پیوسته به حد اعتدال بسنده و به آن توجهی خاص نماید، بویژه
آنکه پر خوری و استفاده از تغذیهای نامناسب مشکلات مادی و معنوی فراوانی را نیز به همراه دارد.