طبق نظریه یوهان گالتونگ، جامعهشناس برجسته قرن بیستم، امنیت هر فرد توسط سهنوع خشونت مستقیم، خشونت ناشی از بیعدالتی و فقر و خشونت فرهنگی تهدید میشود؛ بر همین اساس و طبق درخواست کوفی عنان، دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد، در ژانویه2001 کمیتهای در مورد امنیت بشر تاسیس شد که ماموریت آن تعیین مفهوم جدید واژه امنیت بود. گزارش نهایی این کمیته در سال2003 امنیت را بهصورت محافظت از آزادیهای بنیادی بشری توصیف میکرد. طی سالهای اخیر مفاهیم متفاوت و گسترده دیگری هم برای واژه امنیت بهعنوان یک سیستم مطمئن غذایی، بهداشتی، ثروت و تجارت و مبادلات مطرح شدهاند.
نظریهپردازان همچنین با تأکید بر مقوله ساختار خشونتی و خشونت غیرمستقیم اعمال شده روی افرادی که بیعدالتیهای اقتصادی و ساختارهای سیاسی، سطح زندگی آنها را درپی عدمدسترسی به نیازها و مواد اولیه پایین آورده، معتقدند که یک جامعه امن و مطمئن باید در جهت ایجاد اکوسیستمهای متغیری گام بردارد که بهطور همزمان برای از بین بردن خشونت فیزیکی و ساختاری عمل کند و در مفهومی پیشرفتهتر تبعیضهای دیرینه میان زن و مرد، فقیر و ثروتمند و خودی و غیرخودی را از بین ببرد.
تغییر تدریجی مفهوم امنیت
واژه امنیت نوعی احساس مبرابودن از ترس و اطمینان از آرامش را بیان میکند. با گذشت زمان و ایجاد تغییرات عمده در خواستهها و نیازهای انسانی، در تعریف واژه امنیت هم تغییرات زیادی پدید آمده است. پس از انعقاد قرارداد وستفالیا در سال1648میلادی و ظهور نظام دولت- ملت، اصطلاح امنیت ملی مطرح شد. تقریبا از همان زمان تا چند دهه پیش امنیت بینالمللی در قالب امنیت نظامی تعریف میشد، درحالیکه امروزه بحث امنیت ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی پیدا کرده و حتی پدیدهای همچون تخریب محیطزیست در دنیای کنونی یکی از مهمترین عوامل تهدید امنیت بشر محسوب میشود. اگر در گذشته اصلیترین راه حفظ امنیت در قدرت نظامی کشورها نهفته بود، بعد از جنگ جهانی دوم که دولتها بهتدریج قدرت و حاکمیت خود را از دست دادند، بحث نظامی جایگاه قبلی خود را در تضمین امنیت از دست داده و دیگر امنیت به آرامش پس از جنگ و تواناییهایی نظامی کشورها محدود نمیشود و تمامی جنبههای زندگی مدرن ازجمله حوزههای فرهنگی، اقتصادی، زیستمحیطی و... را دربرگرفته است؛ ضمن اینکه بعد از جنگ سرد مفهوم جدیدی از امنیت تولید شده که با مفهوم سابق این واژه تفاوتهای اساسی دارد. در دنیای امروزی، امنیت هر فرد با امنیت دیگری برابر شده است. ابعاد نظامی، اقتصادی، سرزمینی و تجاری امنیت همچنان از اهمیت قبلی برخوردار هستند اما بهتدریج جنبههای ارتباطی و فرهنگی آن نقش بیشتری در برقراری امنیت ملی و بینالمللی کشورها دارند. همچنین بعد از پایان جنگ سرد و تسریع روند جهانیشدن، مفهوم امنیت از بعد بینالمللی به ملی و داخلی انتقال یافت و این باور ایجاد شد که ریشه اصلی جنگ و درگیریها در داخل خود کشورها شکل گرفته و به اختلافات میان آنها مربوط نیست. همین موضوع، تأمین امنیت انسانی و تأکید بر حقوق شهروندان را درپی داشت. در مفهوم جدید امنیت انسانی، مردم باید قادر به دفاع و محافظت از خود در همه زمینهها باشند و این با مفهوم سنتی امنیت که صرفا جنبه دفاعی داشته تفاوت زیادی دارد.
مفهوم جدید امنیت که امروز عمدتا از آن بهعنوان امنیت بشری یاد میشود، در واقع بیانکننده نیازهای فردی و با هدف تأمین امنیت در بخشهای دیگر نیازهای پایهای بشر شامل دسترسی به آب و غذای پاکیزه و سالم، امنیت محیطی و انرژی، آزادی اقتصادی و حفاظت دربرابرخشونت و درگیریهای داخل شهر و حتی خانگی و... است. نیاز برای رسیدن به مفهوم جدید امنیت درپی تغییر ماهیت جنگهای رخ داده طی 250سال اخیر احساس شد.
در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، جنگها عموما کوتاه بوده و فاصله زمانی اعلان جنگ تا امضای پیمان صلح دو سال بیشتر طول نمیکشید. ولی از زمان تجربه دوجنگ جهانی اول و دوم، ماهیت درگیریها تغییر یافت، توجه قدرتها به انواع دیگر جنگها معطوف شد و نزاع و کشمکش میان کشورها حالتی غیررسمی پیدا کرد و ممکن بود حتی چندین دهه به طول انجامد. در این شرایط، امنیت میان کشورها در خیلی از مناطق جهان بهخصوص کشورهای جهان سوم و اتحاد جماهیر شوروی سابق و... بیش از پیش به امنیت داخلی خود آن کشورها بستگی داشت. در کشورهای جهان سوم، تهدید امنیتی برای کشورها بهدلیل وجود اقلیتهای زبانی، فرهنگی و قومی درون آنها، بیشتر جنبه داخلی داشته و خیلی از درگیریهای رخداده در این کشورها بهخاطر مسائلی همچون آزادی ملی، اتحاد یا تفرقههای درونی شکل میگیرند. ضمن اینکه تغییر ماهیت درگیریها خیلی از کشورها را مجبور کرد تا راههای جدیدی برای کنترل و در امان ماندن از خشونت جستوجو کنند که یک نمونه آن تلاش برای جلوگیری از ساخت سلاحهای متعارف و غیرمتعارف بود. بهویژه اینکه دولتها منابع کمی برای دفاع از خود در برابر فجایع ناشی از سلاحهای کشتار جمعی از طریق هواپیماهای کوچک یا موشکهای بالستیک و... داشتند و رواج سیستم پیچیده تروریسم بینالمللی هم امکان مقابله با این تهدیدها را از طریق سازماندهی سنتی نظامی مقدور نمیساخت. بنابراین خیلی از دولتها به راهکارهای دیگری نظیر همکاریهای امنیتی روی آوردند تا بتوانند اهداف امنیتی خود را محقق سازند.
نگرانیهای امنیتی جدید
درگذشته استراتژیهای امنیتی معمولا روی تهدیدهای خارجی، بهخصوص حملات نظامی متمرکز میشدند که طبیعتا و صرفا نیازمند یک پاسخ نظامی متقابل بود اما نگرانیهای امنیتی امروز تفاوت عمدهای با گذشته نشان میدهند. قوانین جدید در حوزه امنیت حاکی از این هستند که لزوما فقدان تهدید بهمعنای برقراری امنیت نیست و مسائل تأثیرگذار جدیدی شامل آلودگی زیستمحیطی، نازکشدن لایه ازن، گرم شدن کره زمین و پدیده مهاجرت و افزایش مهاجران خارجی و پناهندههای ناخواسته به نگرانیهای نظامی سابق افزوده شدهاند. این مسائل ممکن است مستقیما دلیلی برای بروز جنگهای دیگر بر سر منابع طبیعی شوند و درگیریهای جدیدی درپی رکود اقتصادی و بیثباتی سیاسی ایجاد کنند.
پنجحوزه امنیتی جهان امروز
مطالعات جدید، امنیت بشری امروز را که از آن بهصورت امنیت بینالمللی یاد میشود، به پنجبخش نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی تقسیم کردهاند. امنیت نظامی با اقدامات تجاوزکارانه و مداخلههای نظامی دیگر کشورها تهدید میشود. این نوع تهدید طی دهههای اخیر درپی تکثیر انواع و اقسام سلاحهای کشتارجمعی که از تکنولوژیهای پیشرفته و پیچیدهای بهرهمیگیرند، شکل دیگری بهخود گرفتهاند. امنیت سیاسی ممکن است بهدلیل مسائلی همچون فقدان دمکراسی و بیثباتی دولتها و ایدئولوژیهای نظام و سیستم حکومتی به خطر بیفتد. امنیت اجتماعی توانایی حفظ الگوهای فرهنگی و سنتی و زبان و مذهب را نشان میدهد. پدیده مهاجرت غیرقانونی و معضلات اجتماعی همچون فساد و جرم و جنایت تهدیدهایی جدی برای این امنیت تلقی میشوند که البته با تهدیدهای سیاسی و اقتصادی ارتباط مستقیمی دارند. امنیت اقتصادی مبتنی بر دسترسی به بازارهای اقتصادی است و فقر و عدمتوسعه لازم اقتصادی و حتی ظهور شرکتهای چندملیتی که بازارهای جهانی را به انحصار خود درآوردهاند، اصلیترین تهدید برای این نوع امنیت به شمار میروند. امنیت زیستمحیطی هم با معضلاتی همچون گرم شدن تدریجی کره زمین، سوراخ شدن لایه ازن، خشک شدن و آلودگی آب رودخانهها و دریاها و از بین رفتن جنگلها تهدید میشود.