یکی از اصول اساسی و مهم نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا نظام نمایندگی است. در این کشور تقرییاْ بیش از هر کشور دیگری انتخابات برگزار میشود.
این انتخابات در سطوح دولت فدرال، دولتهای ایالتی و محلی برپا میشود. به عبارت دیگر تقریباْ بسیاری از مشاغل از ریاست جمهوری تا مدیران مدارس و یا فرودگاهها توسط مردم برای دورهای مشخصی انتخاب میشوند.
بر اساس آمارهای موجود در سراسر ایالات متحده آمریکا، بیش از ۵۰۰ هزار شغل از طریق انتخابات توزیع میشود که ۵۳۷ سمت در سطح فدرال، ۸۰۰۰ سمت در سطح دولتهای ایالتی، و ۴۹۴ هزار سمت نیز در سطح دولتهای محلی است.
در سطح دولت فدرال، رئیس جمهور از طریق یک سیستم دو مرحلهای انتخابات از یک سو توسط مردم و از سوی دیگر توسط هیاتهای انتخابی موسوم به الکترال کالج برای ۴ سال برگزیده میشود.
نمایندگان کنگره نیز مستقلاْ توسط آراء مردم انتخاب میشوند. ملاک انتخاب نمایندگان مجلس نمایندگان جمعیت بخشهای انتخاباتی است و به ازاء هر ۵۷۰ هزار نفر یک نماینده به مجلس نمایندگان راه پیدا میکند که تعداد ۴۳۵ نفر را شامل میشود.
در حالیکه هر ایالت بدون احتساب بزرگی و کوچکی، ۲ نماینده در سنا دارد. بدین ترتیب تعداد سناتورها صرفاْ ۱۰۰ نفر است که برای یک دوره ۶ ساله انتخاب میشوند.
تنها قوهای که اعضاء آن از طریق غیر مستقیم برگزیده میشود، قوه قضائیه و یا قضات دیوان عالی فدرال است. ۹ قاضی بلند پایه دیوان عالی فدرال و همچنین قضات دیگر محاکم قضایی با معرفی رئیس جمهورو تصویب سنا انتخاب میشوند. مدت فعالیت قضات دیوان عالی فدرال مادام العمراست.
در سطح ایالتها نیز، تقریباْ همین روند تکرار میشود. فرمانداران به عنوان روسای قوای مجریه همانند رئیس جمهور برای ۴ سال برگزیده میشوند و همزمان نیز نمایندگان مجالس قانونگذاری ایالتی انتخاب میگردند.
مردم هر ایالت در نظام انتخاباتی آمریکا به صورت جداگانه و مستقل از ایالتهای دیگر همزمان در روز انتخابات نمایندگان کنگره سنا (هر ایالت دو سناتور دارد) و افرادی موسوم به الکترال کالج(کالج انتخاباتی) را انتخاب میکنند.
تعداد الکترال کالج هر ایالت برابر با تعداد نمایندگان آن ایالت در کنگرهٔ فدرال به اضافهٔ ۲ (که همان تعداد نماینده سنای هر ایالت در سنای فدرال است) میباشد. تعداد الکترال کالجها ۵۳۸ عدد در کل کشور هستند که برای کسب ریاست جمهوری باید ۲۷۰ الکترال کالج کسب شود.
طبق یک سنت دیرینه در هر ایالت به صورت جداگانه بر اساس این که کدام نامزد آرای بیشتری به دست آورده (صرف نظر از میزان اختلاف در تعداد آرای مردمی مربوط به هر ایالت) همهٔ الکترال کالجهای هر ایالت به نفع نامزدی که آرای مردمیش در آن ایالت بیشتر است رای میدهند.
از امتیازات این سیستم ازدیاد نقش ایالتهای کوچکتر است، هرچند ممکن است آرای عمومی در کل آمریکا به نفع کاندیدای دیگر باشد. به عنوان مثال جرج بوش در انتخابات سال ۲۰۰۰ در ایالت فلوریدا کمتر از ۱۰۰۰ رای مردمی بیشتر از ال گور رای به خود اختصاص داد.
در نتیجه همهٔ الکترال کالج مربوط به ایالت فلوریدا به نفع بوش رای دادند و بوش پس از دو بار شمارش دستی آرا و با رای دادگاه به ریاست جمهوری رسید. به این علت مساله به دادگاه کشیده شد که ال گور به دیوان عالی برای سومین شمارش آرا مردمی فلوریدا به دیوان عالی شکایت کرد که این خواسته با مخالفت دیوان عالی مواجه شد.
دادگاه حکم داد که شمارش آرا در ۲ نوبت قبلی قانونی و معتبر است و نیازی به شمارش آرا برای سومین بار نیست. در نتیجه الکترال کالجهای فلوریدا به بوش رای دادند و بوش رئیس جمهور شد. در آن سال ایالت فلوریدا برای انتخاب رئیس جمهور تعیین کننده بود. در ضمن برادر بوش در آن موقع فرماندار فلوریدا بود.
اما نقطه ضعف مهم این سیستم که ابزار اصلی منتقدان هم هست اینکه، ممکن است یک نامزد اکثریت آرای مردم را بهدست نیاورده باشد اما اکثریت آرای الکترال را بهدست بیاورد و برنده انتخابات شود. این مسئلهای است که در انتخابات سال 2000 روی داد.
به این ترتیب چون جمعیت ساکنان 39 ایالتی که به نامزد برنده رأی ندادهاند، از مجموع شهروندان 11 ایالت اصلی بیشتر است، بنابراین نامزد برنده بدون اینکه رأی اکثریت مردم را بهدست آورده باشد با مجموع آرای الکترال 11 ایالت پرجمعیت به کاخ سفید میرود. در تاریخ آمریکا تا به حال سه بار این اتفاق روی دادهاست.
در تاریخ انتخابات آمریکا تا سال 2012 چهار بار یک کاندیدا، رای بالاتری از دیگران به دست آورده اما آرای الکترال را باخته و در نتیجه رئیس جمهور نشده است.
در انتخابات سال 2000 الگور، کاندیدای حزب دموکرات تقریبا 500 هزار رای بیشتر از جرج بوش به دست آورد، اما به دلیل آنکه جرج بوش موفق شده بود آرای الکترال بیشتری به دست بیاورد (271 به 266 و یک رای غایب)، جرج بوش به عنوان 43 مین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد.
نظام انتخاباتی آمریکا متعلق به حدود سه قرن سال پیش است. زمانی که بنیانگذاران ایالات متحده همه توجه خود را معطوف به این کرده بودند که در نوشتن قوانین و تعبیه سازوکارهای ساختار سیاسی، ارکانی چون مردم و حکومت، دولت فدرالی و دولت ایالتی مخدوش نشوند.
به همینخاطر کنگره دارای دو بخش است یکی مجلس نمایندگان که متعلق به مردم است و دیگری سنا که وزنه حکومتی دارد. رأیگیری هم در دو بخش صورت میگیرد. مردم رأی میدهند و کالج انتخاباتی هم بهعنوان نماینده سیستم حکومتی، این رأی را تأیید میکند.
بسیاری در داخل آمریکا هم بر این عقیدهاند که این سیستم انتخاباتی متناسب با شرایط روز باید تغییر کند. در دهه 70 کنگره تصمیم به تغییر این ساختار انتخاباتی و حذف کالج الکترال گرفت. اما این کار در مراحل پایانی متوقف شد.
اکنون حامیان تغییر این سیستم انتخاباتی میگویند که باید واسطی به نام کالج الکترال حذف شود و مردم مستقیما رأیشان را به صندوق بیندازند و این رأی به سبد نامزد برنده یا بازنده برود.
در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک حالت دیگر نیز وجود دارد. این حالت زمانی است که در آن، هیچ یک از نامزدها اکثریت رای الکترال ها را به دست نمیآورد، و هر یک ۲۶۹ رای کسب می کنند.
بر اساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، در چنین صورتی وظیفه انتخاب رئیس جمهور بر عهده کنگره گذاشته خواهد شد. اگر تعداد آرای هیئتهای انتخاباتی نامزدها برابر باشد، مجلس نمایندگان برای معرفی رئیس جمهور باید تشکیل جلسه دهد.
در این جلسه، هر ایالت فقط یک رای دارد و تفاوتی میان ایالت های پرجمعیت و ایالتهای کم جمعیت نیست. بنابراین، ممکن است اعضای یک حزب در داخل گروه انتخاب کننده به نفع حزب رقیب آرای خود را به صندوق بریزد. اگر آرای انتخاباتی دو نامزد با یکدیگر برابر باشد، انتخابات بین این دو تن صورت می گیرد.
تا سال 2012 فقط یک بار در تاریخ ایالات متحده آمریکا، رئیس جمهور را مجلس نمایندگان برگزیده است. در سال ۱۸۲۴ پس از آنکه چهار رقیب اصلی، هر یک تعدادی از آرای انتخاباتی را به خود اختصاص دادند و امکان معرفی رئیس جمهور منتخب فراهم نشد، مجلس نمایندگان به رای گیری پرداخت و سرانجام جان آدامز را به عنوان دهمین رئیس جمهور ایالات متحده معرفی کرد. آندرو جکسون با ۱۵ رای انتخاباتی بیشتر، به علت ناکامی در مجلس نمایندگان از آدامز شکست خورد.
همچنین، در صورتی که در جریان رای گیری در مجلس نمایندگان، امکان تعیین رئیس جمهور فراهم نشود، این وظیفه بر اساس قانون اساسی به سنا واگذار خواهد شد. در این گام، سناتورها به جای انتخاب رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور را انتخاب میکنند و پس از آن در یک روند خودکار، معاون رئیس جمهور به مقام ریاست جمهوری برگزیده میشود.
به عبارت دیگر، هنگامی که امکان انتخاب رئیس جمهور محقق نشود، سنا معاون رئیس جمهور را معرفی می کند و وی به عنوان جانشین رئیس جمهور، مسئولیت های وی را بر عهده می گیرد.
در حقیقت این آخرین مرحله از روند بسیار طولانی و طاقت فرسای انتخاب رئیس جمهور است که از انتخابات مقدماتی توسط احزاب آغاز می شود و تا معرفی رئیس جمهور منتخب توسط سنا ادامه می یابد.
در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا تا سال 2012 رئیس جمهور توسط سنا انتخاب نشده است.
همچنین، در صورتی که سنا هم نتوانسته باشد تا آن روز، معاون رئیس جمهور را برگزیند، تا زمانی که مجلس نمایندگان و مجلس سنا بتوانند تصمیم خود را بگیرند، رئیس مجلس نمایندگان به عنوان رئیس جمهور انجام وظیفه خواهد کرد.