احمدرضا حجارزاده: نمایش عروسکی برای بزرگسالان چندسالی‌است که مسیری رو به زوال در پیش گرفته و کمتر، آثار هنرمندان تئاتر عروسکی را روی صحنه می‌بینیم.



 گاهی نیز اگر نمایش‎هایی دیر و پراکنده در سالن‌های دور و کوچک اجرا می‌شوند، یا با آنها برخورد مناسبی صورت نمی‌گیرد و حمایت نمی‌شوند که در نتیجه، مخاطب چنین آثاری، تماشای نمایش را از دست می‌دهد یا به‌طور معمول، نمایش‌هایی کم‌اهمیت و ضعیفند که بودو نبودشان تأثیری به حال مخاطب و جامعه تئاتر ندارد. با این همه، کارگردان‌های تئاتر عروسکی، امیدوارترین و پرتکاپوترین هنرمندان تئاترند. چندی پیش نمایش «دخترای ننه‌دریا» به کارگردانی مریم شوقی، اجراهای موفقیت‌آمیزی در خانه هنرمندان و تالار نیاوران داشت و نمایش «تا یک بشمار. . .» به کارگردانی زهرا صبری هم خون تازه‎ای به رگ‌های تئاتر عروسکی تزریق کرد. تالار مولوی نیز این شب‌ها پذیرای یک نمایش عروسکی به نام «مرثیه‌ای برای یک دلقک» است که اثر برگزیده و برنده جوایز بهترین عروسک‌گردانی و کارگردانی یازدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی دانشجویان بوده است. دانشجویان جوان و نوجوی رشته هنرهای نمایشی طی سال‎های اخیر شماری از بهترین آثار خلاقانه را در کارنامه تئاتر این مُلک ثبت کرده‌اند.

مرثیه‌ای برای یک دلقک به نویسندگی و کارگردانی رامین کهن نیز از این قاعده مستثنا نیست. تماشاگر در مواجهه با آن، شاهد اثری لطیف و در عین حال غمبار خواهد بود از داستانی عاشقانه، با زیرلایه‌ای انسانی. «قصه از جایی شروع شد که پادشاه، دختری داشت که هرگز نمی‌خندید؛ پس دلقکی لازم بود.» نمایش با این دیالوگ آغاز می‌شود و پیش‌فرضی به تماشاگر می‌دهد که اگر دلقک نتواند دختر پادشاه را بخنداند، چه خواهد شد. آیا طبق معمول چنین داستان‌هایی، کشته یا دربند خواهد شد؟ خوشبختانه برخلاف انتظار، داستان به دام این کلیشه همیشگی نمی‌افتد و دلقک در همان نخستین تلاش‌ها برای خنداندن دختر پادشاه، هم او را می‌خنداند و هم تماشاگر را ولی این پایان کار دلقک بخت‌برگشته نیست. راوی خبر فاجعه را اعلام می‌کند: «دختر خندید، زیباتر شد و دلقک، عاشق».

او که سودای ازدواج با دختر را دارد، عاشقانه تن به شرط دشوار او می‌دهد ولی دختر باز هم می‌خندد و زیباتر می‌شود؛ این‌بار به زشتی دلقک یا شاید به مرگ او. نویسنده و کارگردان این نمایش در روایت سرشت و سرنوشت دلقک داستان، نه نگاهی طنز و سراسر خنده، که مسیری سخت و غمگین برای نقل حکایت عجیب دلقک در پیش گرفته و بی‌شک از همین‌رو، عروسک‌گردانان نیز پیکر خود به جامه سیاه آراسته‌اند و چهره‌هایی سرد و اندوهگین دارند.

غیر از شیوه روایی، ساختار نمایش بسیار حرفه‌ای است. عروسک‌گردانان با ظریف‌ترین حرکت‌های ممکن، به دو عروسک باتومی نمایش جان می‌بخشند، چنان‌که در طول اجرا به دید تماشاگر نمی‌آیند تا او فقط و فقط محو تماشای شخصیت‌های عروسکی باشد. موسیقی نمایش که انتخابی از آثار زبیگنیف پرایزنر در فیلم‌های«آبی» و «سفید» است، بهترین انتخاب ممکن برای بروز و تشدید عواطف و احساسات مخاطبان است اما نقطه قوت مرثیه‌ای برای یک دلقک به‌کارگیری تکنیک اجرایی این کار است، تا حدی که موفق شده نمایشی عروسکی را به مثابه یک اثر انیمیشن، زنده و متحرک اجرا کند. بی‌تعارف باید گفت کهن برای اجرای یک اثر عروسکی آبرومند از خلاقیت کم نگذاشته، حتی اگر دلقک داستانش به تلخک تبدیل شود.