آخرین صحنه این نمایش زمانی است که عکاسباشی، موسیو دوربین خود را برای عکاسی از محمدعلی شاه قاجار و لیاخوف روس آماده میکند. این دو نفر به همراه خدمتکار شاه در مقابل دوربین ایستاده و ژست میگیرند درحالیکه در پس زمینه آنها میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل قرار دارد که لحظاتی پیش او را به دار آویختهاند و حال گویی میخواهند این جنایت را در تاریخ به ثبت برسانند. موسیو لومیر که یک عکاس فرانسوی و از دوستان صوراسرافیل است درحالیکه میداند چه جنایتی را برای آیندگان به ثبت میرساند، ابتدا به شاه میگوید: «در مملکت ما روزنامهنگاران از جایگاه بزرگی برخوردارند»، با گفتن این سخن با تُرشرویی شاه مواجه میشود اما زیر لب و همزمان با عکاسی این بیت حافظ را زمزمه میکند: «آن یار کز او گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد».
راستی مگر جرم صوراسرافیل چه بود؟! هویدا کردن اسرار... ! البته نمایش «گزارش سرگذشت دو روزنامه نگار» همانطور که از نامش بر میآید، یک قصه موازی دیگری نیز دارد که حکایت امیر مختار کریمپور شیرازی در زندانهای پهلوی است. کریمپور شیرازی معروف به شورش، روزنامهنگاری تندرو و آرمان خواه است که در دوره مصدق سعی در روشنکردن میزان نفوذ اشرف پهلوی در دربار و عیانکردن خیانتهای او دارد. شورش که حاضر به سازش و چشمپوشی از حقیقت نمیشود پس از تحمل شکنجههای فراوان در زندان کشته میشود.
در این دو داستان که بهصورت موازی روایت میشوند، علاوه بر دو شخصیت روزنامهنگار، زن نیز حضوری چشمگیر دارد. همسر صوراسرافیل و همسر شورش هر دو باردار هستند و در چنین وضعیتی است که هیچ کدام از این دو روزنامهنگار حاضر به سازش با حکوتهای استبدادگر نمیشوند. جالب اینکه نقش همسر این دو روزنامهنگار را یک بازیگر و بدون هیچ تغییر چهرهای ایفا میکند. گویی کارگردان نمایش میخواهد به تماشاگر بگوید که بین این دو واقعه چیزی تغییر نکرده و همهچیز در حال تکرار است. این نمایش به هیچ وجه نخواسته روایتی تاریخی از داستانهایش داشته باشد، بلکه تنها به بیان کلیتها پرداخته و در این کار نیز تمام تلاش خود را برای استفاده از عناصر زیباشناختی بهکار بسته تا مخاطب امروزی ارتباط مناسبی با نمایش برقرار کند. زمان اجرای این نمایش که حدود 60دقیقه است نیز مخاطب کمحوصله امروزی را دچار خستگی نمیکند.
نمایش گزارش سرگذشت دو روزنامهنگار را در نگاهی کلی میتوان نمایشی گزیدهگو نام نهاد. این نمایش به هیچ وجه در ورطه اضافهگویی نیفتاده و در سراسر نمایش میتوان علاقه به کمگویی و گزیدهگویی را در آن دید. نمود بارز این ادعا نیز بهرهبردن از شعر حافظ است که با استفاده از تنها یک بیت از دیوان لسانالغیب توانسته بار معنایی نمایش را بهخوبی بیان کند.