گروه ادب و هنر-احمدرضا حجارزاده: خرداد‌ماه سالِ گذشته اشکان خیل‌نژاد نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه؟» را در تالار مولوی اجرا کرد و مخاطبان از این کار استقبال خوبی کردند.

نمایش بالاخره این زندگی مال کیه؟

این کارگردان جوان نشان داد که تئاتر و نیاز و سلیقه مخاطب را خوب می‌شناسد. اینک تالار مولوی باردیگر میزبان اثری از خیل‌نژاد است؛ این‌بار نمایشی ایرانی درباره دفاع‌مقدس، پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد، نوشته علیرضا نادری نمایشنامه‌نویس باسابقه کشورمان. این نمایش سومین تجربه کارگردانی اشکان خیل‌نژاد است ولی دومین اثری است که از او به اجرای عمومی می‌رود. خیل‌نژاد سالِ پیش در جشنواره تئاتر فجر، نمایش «نورگیر» را در مقام کارگردان داشت که همچنان در انتظار اجرای عمومی است.

او درباره اجرای این نمایش براساس متنی از علیرضا نادری با توجه به دیگر نمایشنامه‌های این کارگردان گفت: «این نمایشنامه را چند سال پیش خوانده بودم؛ در 18‌، 17‌سالگی؛ در آموزشگاه «هفت‌هنر». روزی این متن به دستم رسید و شروع کردم به خوانش. قرار بود کاری انجام بدهیم و به‌دنبال متونی می‌گشتیم که کاراکترهای آن با سن‌و‌سال ما هماهنگ باشد و بتوانیم آن را اجرا کنیم. آدم در دوران دانشجویی و سنین پایین، دنبال متن‌هایی می‌گردد که سن کاراکترها زیاد بالا نباشند و بتواند هم خودش بازی کند و هم اگر خواست کارگردانی کند، مشکلی برای انتخاب بازیگر نداشته نباشد. اتفاقی افتاد که آن سال‌ نشد این متن را کار کنم اما همیشه در پس ذهنم بود. باقی آثار آقای نادری را هم خوانده‌ام ولی این اثر طور دیگری به دلم نشسته بود. سال گذشته در دوره پانزدهم جشنواره تئاتر دانشگاهی و در بخش مرور آثار نادری پیشنهاد شد یکی از متون ایشان را کار کنم. بهترین فرصت بود. برگشتم این متن را پیدا کردم، بازیگرانم را جمع کردم و شروع کردیم به خوانش.»

نکته دیگر حمایت‌های علیرضا نادری در جایگاه نمایشنامه‌نویس از این گروه جوان است؛ «در اختتامیه جشنواره آقای نادری را دیدم. گفتم می‌خواهم این کار را اجرا کنم. گفت حمایتت می‌کنم. بعد با آقای دکتر سعید اسدی قرار گذاشتم. با توجه به پیشینه خوب نمایش بالاخره این زندگی مال کیه؟ در تالار مولوی، ایشان متن را در شورای هنری مطرح کردند و تأیید شد. به ما فرصت بازبینی دادند و چهل روز پیش این کار را بازبینی رفتیم که تأییدیه گرفت و قرار شد اجرا برویم.»

این نمایشنامه در اوایل دهه80 نیز به کارگردانی علیرضا نادری و با بازی فرهاد اصلانی اجرا شده بود. با این‌حال، گویا متن نادری هرگز کهنه نمی‌شود و همیشه جذاب و قابل‎اجراست. به‌خصوص برای دانشجویان خلاق و جسور تئاتر؛ خصوصا که حضور نادری سر تمرین‌ها باعث دلگرمی گروه بوده‌است؛ ما با آقای نادری خیلی پیرامون شروع کار صحبت کردیم و مباحث بسیاری مطرح شد اما به‌صورت فیزیکال فقط سه جلسه آقای نادری را در اختیار داشتیم، چون ایشان مدتی خارج از تهران و مدتی هم خارج از ایران بودند. یک هفته قبل از اجرای عمومی، آقای نادری آمدند سر تمرین‌ ما. دو جلسه هم ما رفتیم منزل ایشان و متن را خوانش کردیم. الان هم هر شب تلفنی صحبت می‌کنیم؛ پیغام‌هایی را ایشان می‌گیرند و پیغام‌هایی را من. گرچه آقای نادری متن را در اختیار ما گذاشتند تا بازتولید ‌کنیم، ولی مثل یک استاد همیشه کنارمان هستند تا از راهنمایی‌هایشان استفاده کنیم.»

متنی که به دوران دفاع‌مقدس می‌پردازد، می‌تواند انتخاب سختی برای گروه جوان و کارگردان جوانی باشد که تجربه جنگ را نداشته‌اند؛ «هیچ‌کدام از عوامل ما جنگ را تجربه نکرده‌اند. خودم هم جنگ را تجربه نکرده‌ام. فقط یکی از بازیگران، محمد اشکان‌فر، تجربه جنگ را دارد اما فکر نمی‌کنم این اثر یک نمایش جنگی صرف باشد.» با این حال خیل‌نژاد نگاه دیگری به نمایشنامه پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد دارد؛ «بیایید به این نمایشنامه به‌عنوان یک نمایشنامه جنگی در قالب کلیشه‌ای نگاه نکنیم. نمایشنامه‌نویس این متن، مانند خیلی از نمایشنامه‌نویس‌های اجتماعی دیگر، به مقوله جنگ از دید یک مقوله اجتماعی نگاه کرده. جنگ فقط بخشی از این اثر است.»

گروه به‌دلیل دانشجو بودن و اجرای کار اول خیل‌نژاد امکان استفاده دوباره از تالار مولوی را داشته‌اند اما با توجه به استقبال از این نمایش این سؤال به وجود می‌آید که آیا کارگردان و گروه به گزینه‌های دیگری مثل تئاترشهر یا ایرانشهر فکر نکرده‌‌اند؛ «فکر نکرده بودم، چون اوضاع مدیریت سالن‌های دیگر خیلی نابسامان و برخوردشان غیرفرهنگی است. نه فقط با من که عضو کوچکی از خانواده تئاتر دانشگاهی هستم، حتی با بزرگ‌تر از ما هم برخوردها از بالاست. سعی کردم از همین عنفوان جوانی زیر یوغ کسی نروم. آقای دکتر اسدی و شورای هنری، حداقل در برخوردها به مثابه یک عضو خانواده و به‌صورت موازی با آدم برخورد می‌کنند. من هم در تئاترشهر کار داشته‌ام و هم در ایرانشهر. آنجا برخوردها واقعا از بالا به پایین است؛ فارغ از اینکه تو چه‌کسی هستی؛ از بزرگ‌ترین‌ها بگیر تا خردترین‌ها. این نشان می‌دهد که مدیریت فرهنگی ما، عقب‌افتاده‌تر از هنرمندان ماست، زیرا طی چند سال اخیر، نه‌تنها مدیر فرهنگی تربیت نکرده‌ایم، بلکه مدیران فرهنگی را فراری هم داده‌ایم.»

البته امکانات تالار مولوی گزینه دیگری بوده که گروه به آن فکر کرده‌است؛ «تالار مولوی به ‌لحاظ امکانات نوری و بلک‌باکسی(Black Box) که در اختیار کارگردانِ دانشجو، جوان و نوگرا می‌گذارد، درست‌ترین انتخاب بود. اگر شنیده باشید این متن اولین‌بار در سال74 در تالار مولوی روی صحنه رفته. خیلی‌ها می‌گفتند اجرای تالار مولوی به لحاظ امکانات ساختاری، درست‌تر از تالار قشقایی بوده. شاید تئاترشهر به‌عنوان محلی برای تماشای تئاتر، کمی جاافتاده‌تر باشد. از مردادماه تا‌کنون، آمار مخاطبان مولوی خیلی بالاتر بوده و رشد کیفی آثار اجرا شده در این سالن بر تئاتر سال91 ایران خیلی تأثیرگذار بوده تا تئاترشهر. الان من این شانس را دارم که امکانات سخت‌افزاری خوبی داشته باشم، ضمن اینکه الان تالار مولوی به‌خاطر مدیریت و کارگردان‌هایی که اینجا کار کرده‌اند، خوش‌نام‌تر است. آمار فروش این اثر روبه رشد است. فکر نکنم هیچ‌کدام از تالارهای تئاترشهر چنین آماری داشته باشند.»

کد خبر 194898

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز