نمایش «جاده طولانی مارپیچ» در بین یک سلام و خداحافظ شکل می‌گیرد. بعد از تک‌گویی مرد، او سلام می‌کند و با جواب سلام زن نمایش ادامه پیدا می‌کند.

نمایش جاده طولانی مارپیچ

در پایان نمایش هم که با تک‌گویی مرد همراه است، زن و مرد از هم خداحافظی می‌کنند. در ابتدای نمایش زن و مرد روبه‌روی هم می‌نشینند و با یکدیگر دیالوگ برقرار می‌کنند و مخاطب از لابه‌لای دیالوگ‌ها به رابطه ناقص ‌آنها پی‌می‌برد که مرد نویسنده‌ای آمریکایی است و زن روشنفکری عاشق مطالعه و فیلم دیدن ساکن پاریس. آنها پس از 10سال در قطاری در وین یکدیگر را دیده‌اند و از گذشته خود می‌گویند.این نمایش که بازخوانی دوفیلمنامه «پیش از طلوع» و «پیش از غروب »براساس داستانی از ریچارد لینکلیتر و کیم کریزان است قسمت اول آن به نام پیش از طلوع در سال 1995و قسمت دوم فیلم در سال ۲۰۰۴ پس از ۹ سال به نام پیش از غروب با کارگردانی ریچاد لینکلیتر ساخته شد.

طبعا تبدیل فیلمنامه به نمایشنامه به‌دلیل تفاوت‌های این دو رسانه دشواری‌های خاص خودش را دارد و جای تعجبی ندارد که در تبدیل این موضوع بار جذابیت‌های تصویری برعهده کارگردان، بازیگر، موسیقی و طراحی صحنه می‌افتد.

رضا گوران، کارگردان خوشفکری است و عملا نشان داده‌ که در نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی دست به تجربیات جدید می‌زند که این‌بار او در مقام کارگردانی نمایشنامه‌ای قرار می‌گیرد که بازنویسی‌شده محمد چرمشیر است و می‌توان گفت که از نمایشنامه‌های متوسط چرمشیر هم محسوب می‌شود و جای تعجبی هم ندارد که این نمایشنامه متوسط در کارگردانی رضا گوران چیزی اضافه‌تر پیدا نمی‌کند و در همان سطح می‌ماند. البته گوران در گفت‌وگویی با سایت ایران تئاتر در این باره گفته: «سعی کردم به نفع متن از خودم و از اثر کنار بروم. دوست داشتم متن درست شنیده و احساس شود. نمی‌دانم این چقدر اتفاق افتاده است».کناره‌گیری کارگردان به نفع متن کاملا پیداست به‌گونه‌ای که مخاطب نمایش را می‌شنود، بدون آنکه شاهد تصویری و حرکتی در صحنه باشد. دراین میان طراحی صحنه‌ به حرکت‌ در صحنه کمک زیادی نمی‌کند؛ میزی با پنج صندلی در طرف راست و پنج‌صندلی در سمت چپ که جلوی هرصندلی فنجان قهوه قرار دارد و در دو طرف هم جاده‌ای سنگی وجود دارد و زمانی که زن و مرد از قطار پیاده می‌شوند روی آن راه می‌روند. البته در این میان هم تصاویری از جاده‌های پیچ‌درپیچ به نمایش گذاشته می‌شود تا گذشت زمان و پیچیدگی رابطه را به تصویر بکشد. به این موارد بازی‌های بی‌انرژی امین زندگانی و سحر دولتشاهی را هم اضافه کنید تا متوجه شوید چرا این اثر نقطه درخشانی در کارگردانی رضا گوران نیست.

نکته: قرار بود که رضا گوران نمایشنامه «آگوست در اوسیچ کانتی» که از شاهکارهای ادبیات نمایشی جهان است را روی صحنه ببرد که این متن پذیرفته‌ نشد. چرمشیر که با گوران روی متن هاملت کار می‌کرد این متن را به او پیشنهاد کرد. گرچه کارگردانی و اجرای این نمایش آبرومند است اما قطعا در پرونده کاری این دوهنرمند نقطه درخشانی محسوب نمی‌شود. شاید خنثی بودن این نمایشنامه را باید به‌حساب شرایط و دشواری‌های تئاتر امروز دانست که این روزها هنرمندان تئاتر درصددند تنها تئاتر اجرا کنند وخلاقیت و انرژی آنان صرف مواردی همچون نظارت می‌شود.

کد خبر 193613

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز