اگر کسی باور نکرد و خواست به شگفتی و کمال «12» محبوبِ ما شک کند، میگوییم مثل ما برود کمی بگوگلد (همان در گوگل جستوجو کند دیگر!) تا حساب کار دستش بیاید.
اگر گفت: حساب کار چیست؟ میگوییم: برو بابا، کجای کاری؟ میدانی اگر عدد مهم و سرنوشتساز «12» را در گوگل جستوجو کنی چه میشود؟ 25 میلیارد و 270 میلیون نتیجه روی صفحهی نمایش رایانهات ظاهر میشود. میدانی این یعنی چی؟ یعنی اگر بخواهی فقط یک ثانیه به هر صفحه نگاه کنی (تازه با این فرض ناممکن که وسط کار به هیچوجه از جایت پا نشوی) باید عمری نزدیک به عمر حضرت نوح داشته باشی تا به این کار برسی. یعنی این نگاههای یک ثانیهای، بیشتر از 801 سال طول میکشند. خب، حالا کسی میتواند بگوید این «12» کم عددی است برای خودش؟!
حتی اگر بخواهیم به جای 12 خالی، «12سالگی» را جستوجو کنیم، به چهار میلیون و 730 هزار نتیجه میرسیم که بههمان روش حدود دوماه وقت لازم است تا نگاههای یک ثانیهایمان بر صفحههای باز شده به آخر برسد.
لابد اینجا میگویند: حالا اینها به شما چه ربطی دارد؟ که باید بگوییم: خب، بابا دوچرخه هم به «12سالگی» رسیده، به این سن مهم و سرنوشتساز که اول نوجوانی است. هر چند این دوچرخه از بس نابغه و شگفتانگیز است، از همان اولین روز تولدش (15دی 1379) نوجوان به دنیا آمد.
البته در تاریخچهی نامصور و نانوشتهی منحصر به فرد دوچرخه که قسمتهایی از آن هم کمرنگ شده و بعضی جاهایش هم دیگر خوانا نیست، آمده که یک نویسندهی خوشذوق و خوشفکر به نام «فریدون عموزاده خلیلی» طرح تولد دوچرخه را روی .... روی نمیدانم یک دفترچهی 40 برگ یا روی یک دسته کاغذ سفید یا... ( این جا راحت قابل خواندن نیست) نوشته بود.
بنا به این روایت، ترکیب جادوی قلم این نویسنده بهعلاوهی طلسم حضور گروهی نوجوان در جلسههای مشورتی ضربدر ... (ببخشید این قسمت اصلاً خوانا نیست) باعث شد این دوچرخه، به اصطلاح از بدو تولد نوجوان باشد و در دو سالگی یک برادر یا خواهر کوچولو به اسم سهچرخه هم از آن جدا شود. فکر بد نکنید، دوچرخه کرم نیست که دو قسمت شود و این جوری تکثیر مثل کند، اما واقعاً این اتفاق افتاده و این از رازهای سر به مهر ماندهی این دوچرخهی عجیب است که هنوز کسی به کشف آن دست نیازیده.
از این که بگذریم، اخیراً پژوهشگران بزرگ دنیا (نمیدانم، شاید با بررسی ویژگیهای دوچرخه) کشف کردهاند که مغز در 12سالگی به بلوغ میرسد و از این سن دورهی انتقال فرد از کودکی به بزرگسالی آغاز میشود و کمکم میتواند عین مغز آدمهای بزرگ، مثلاً شاید مثل مغز انیشتین و مسی و بیل گیتس رشد کند و صاحب مغز، میتواند مهارتهای درکی و حرکتی اساسی را فرا بگیرد.
خب، فکر نمیکنید این همه جواب دندانشکن برای کسانی که به اهمیت و بزرگی و شگفتانگیزیِ راز و رمز عدد «12» و سن «12سالگی» شک دارند، کافی باشد؟! اگر باز هم خواستند شک کنند و چیزی بپرسند برای اینکه دستمان خالی نباشد، در جلسهی فوق محرمانهی کارآگاهان تحریریه به «فرهاد حسنزاده» مسئول صفحهی دوخرچه مأموریت داده شد خونآشام را بیاورد در این شماره جولان بدهد و هرجا لازم شد بفرستیمش سراغ عناصر شککننده تا از آنها به جای آبمیوه فروش انتقام بگیرد و خیال ما را هم راحت کند. خوب است، مگر نه؟! پس حالا، با خیال راحت میتوانیم به آرزوها و فوت کردن شمعها و کیک فکر کنیم، موافقید؟ خب، پس برویم ستون بعدی و صفحهی بعدی ببینیم دوستان دوچرخهای چه آشی برای تولد دوچرخه پختهاند...