تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۱۵:۲۰

مصطفی چترچی: پدرم آرزویش این بود که بچه درس خوانی باشم، اما من اصلا درس نمی‌خواندم.

راهنمایی‌ها و نصایح او، هیچ اثری نداشت. این موضوع به حدی برایش اهمیت داشت که وقتی آن سال رفوزه شدم، از غصه دق کرد و از دنیا رفت.

با رفتنش، تازه از خواب بیدار شدم. از آن پس آنقدر درس خواندم تا دکترای خود را گرفتم.

در این مدت تشویق نامه‌های متعددی به خاطر نمرات ممتاز گرفتم، ولی هیچ کدام خوشحالم نکرد.

فقط آرزو می‌کردم کاش پدرم زنده بود و می‌گفت: بارک الله پسر.