حجت الاسلام والمسلمین قرائتی: سال‌ها قبل از انقلاب، یک روز دکتر بهشتی به من زنگ زد؛ که می‌خواهم به خانه شما بیایم و یک حرف خصوصی دارم.

  آمد و گفت: من کلاس‌های شما را دیدم، در معلمی تو موفق هستی، ولی این خطر هست که دست از تخته سیاه و بچه‌ها برداری، من آمده‌ام بگویم هرچه خرج تو می‌شود می‌دهم، تو دست از تخته سیاه برندار. پرسیدم: این چه پولی است؟ گفت: سهم امام است. گفتم: سهم امام را باید با احتیاط خرج کرد. من آن تقوا و احتیاط لازم را ممکن است نداشته باشم، ولی من به‌خاطر این غیرت و همت شما قول می‌دهم تا آخر عمر دست از معلمی برندارم. بحث امروز من بحث الگوهاست. بهترین راه تربیت این است که بگویید: مثل که باش. به معمار بگوییم: ما این ماکت را می‌خواهیم بسازی.

امام حسین(ع) یک برادر داشت، ابوالفضل (ع)، وفادار بود. یوسف 10تا برادر داشت، بی‌وفا بودند. قرآن راجع به کمالات ابراهیم می‌گوید: «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّی» (نجم/37) ابراهیم وفادار بود.
الگوی تسلیم، اسماعیل است. ابراهیم به اسماعیل ده، سیزده ساله گفت: «إِنِّی أَری‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُک‏» (صافات/102) گفت: «قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَر» (صافات/102) هرچه امر خداست انجام بده.
الگوی ایثار، اهل‌بیت علیهم السلام: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعام‏» (انسان/8) 3روز فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین روزه گرفتند. 3شب رفتند افطار کنند در خانه را زدند، غذا به یتیم و مسکین دادند و خودشان با آب افطار کردند.
الگوی اخلاص، ابراهیم می‌گوید: «إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لله» (انعام/162) می‌خواهم همه‌‌چیزم در راه خدا باشد. همه کارهایم رنگ خدا باشد.

الگوی عفت، زلیخا عاشق یوسف شد، همه درها را هم قفل کرد، یوسف پا به فرار گذاشت «هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ‌الله‏» (یوسف/23)
الگوی مبارزه با تطمیع، گاهی وقت‌ها یک هدیه‌ای می‌فرستند، که این را بگیر. شتر دیدی ندیدی! حضرت سلیمان به بلقیس نامه نوشت و او را به خدا دعوت کرد. او گفت: یک هدیه بفرستیم، حرف نزند. «إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّة» (نمل/35) سلیمان گفت: «بَلْ أَنتُم بهَِدِیَّتِکمُ‏ْ تَفْرَحُونَ» (نمل/36) شما هستید که حق السکوت می‌گیرید و حرف نمی‌زنید.
یک شب امیرالمؤمنین دید یک نفر یک ظرف حلوا آورده است. فرمود: این ظرف حلوا را آورده تا فردا که در مملکت جنایت می‌کند من کاری با او نداشته باشم.

الگوی مبارزه با تهدید، ساحرها همین که معجزه موسی را دیدند که عصا را انداخت، اژدها شد، «وَ أُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ» (اعراف/120) به سجده افتادند. «قَالُواْ ءَامَنَّا» (اعراف/121) گفتند: ما ایمان آوردیم. فرعون گفت: شما را تکه تکه می‌کنم. گفتند: بکن. ما وقتی حق را فهمیدیم، که از شهادت نمی‌ترسیم.

الگوی هجرت، اصحاب کهف! چند نفر جوانمرد در یک منطقه فاسدی بودند، گفتند: ما در این منطقه آب می‌شویم. از خیر شهر بگذریم. برویم در غار، در بیابان زندگی کنیم، بهتر است تا در شهر دینمان از بین برود.
الگوی حیا، دختر شعیب آمد به موسی گفت: پدرم گفته بیا خانه. ولی قرآن می‌گوید: «تَمْشی‏ عَلَی اسْتِحْیاء» (قصص/25) خیلی سنگین راه می‌رفت. با حیا راه می‌رفت. کرشمه و جلوه‌گری نداشت.

برچسب‌ها